دو روز بعد تاسوعا، یک روانشناس جدید معرفی شده.
کسی که با اولین دیالوگ بین ما، همه ی ذهنیت مرا برای بار nم به هم ریخته.
یک اضطراب عجیب به قلبم چنگ انداخته، و تعداد بسیار زیادی سوال که توی سرم چرخ میخورد..
سیزده ساعت وبینار برایم فرستاده که جواب سوال ها را بگیرم. و درخواست اصلی ش حذف مدیا و درمانهای موازی ست.
توی دلم رخت میشورند.. من هیچ مقاومتی برای حذف مدیا ندارم. قبلا هم تجربه کرده ام. و نتایج خوبی داشته. ولی حذف درمانهای موازی... ما خیلی سخت تا اینجا آمده ایم. خیلی سخت از عدم ارتباط چشمی مطلق، به نگاه کردن رسیده ایم. آن هم به مدد همین کاردرمانی ها و داروها.
حالا ایشان میگوید همه آنها مخرب ند و باید حذف شوند.
شوک عجیبی ست..
تلویزیون را به مدد الطاف خفیه الهی به کمک فاطمه، از فردای این دیالوگ، قطع میکنم.. ولی برای قطع درمانهای موازی حجت کافی ندارم. نه من، نه امیر، نه بقیه مان.
تصمیم دشواری ست.
باید بیشتر مشورت کنم و البته وبینارها را گوش کنم..
تمام گوش من این روزها پر از صداهای ضبط شده از وبینارهاست.
*****
هنوز چند فایل از وبینارها مانده. ولی تقریبا با مشورتی که از یکی از مادرهایی که راه را با همین روانشناس رفته، تصمیم گرفته ام درمان های موازی را قطع کنم. با احترام به تمام زحماتی که تیم مفید کشیده و دکترمغز و اعصاب وقت گذاشته..
آدم توی این شرایط به هر ریسمانی که فکر میکند مسیر درمان باشد چنگ میزند..
امید که شفا را دراین مسیر ملاقات کنیم.
جمعه ٢٨مرداد ١۴٠١