۱۰مرداد
برای آینده ۸
دوشنبه, ۱۰ مرداد ۱۴۰۱، ۰۵:۴۵ ب.ظ
بالاخره توفیق شد با خانم رجایی درباره بهزیستی حرف بزنم. و در حد نیم ساعت با هم اختلاط کنیم. با درخواستم برای دو ماه کم کردن کلاس مرتضی موافقت نشد. روال مرکز و بهزیستی جور دیگری ست که چنین شرایطی در آن نمیگنجد.
گفت کلاس ها را قطع نکن. دنبال پرستار بچه بودم. از مریم قیمت که گرفتم مثل جن زده ها شدم. در افق محو شدم. این رشد هزینه ها، اولین چیزی بود که به من فهماند سلامتی از هر چیزی مهمتر است.. حالا همه چیز در خانه ما وابسته به همین رشد هزینه هاست..
حتی درست کردن و یا ابتیاع مجدد کتری برقی.
بهرحال باید راهی برای رفت و آمد به مرکز، بعد از زایمان پیدا کنم. دلم برای این جنین میسوزد. چندان فرصت فکر کردن به او را ندارم. خدا خودش حواسش به این بنده ی کوچکش باشد...
پنجشنبه ۲۶ خرداد ماه ١۴٠١
۰۱/۰۵/۱۰