برای آینده ۲۹
به توصیه ی دکتر محمدی، رفتیم پیش دکتر مدیحی.
مطب دکتر مدیحی قم بود و وقت گرفتن از او مثل پیدا کردن سوزن در انبار کاه.
قم بودنش و سخت نوبت دادنش اول به چشمم خیلی بزرگ آمد. ولی وقتی مرتضی را ویزیت کرد و دستورالعمل تغذیه ای داد تا خود کرج قلبم تپش داشت و کاملا بین گرگرفتگی و یخ کردن در رفت و آمد بودم..
یک لیست بسیار بلند بالا از پرهیز و توصیه به خوراکی هایی که او مطلقاً لب نمیزد..
دو روز فقط فکر کردم که چطور میشد راه خوراندن اینها را پیدا کنم.. هنوز هم دارم دور خودم چرخ میخورم..
گرچه وقتی عقلانی به دستور تغذیه ای اش فکر کردم متوجه فرآیند درمانش شدم. ولی اینکه من چطور اینها را به مرتضی بخورانم کاری بس دشوار و جانفرساست..
چون او بیش از دو سه جور غذا نمیخورد و خوردن غذای جدید برایش خیلی دور از تصور است.
گرچه کسی اینجا را نمیخواند، ولی اگر گذر کسی به اینجا رسید لطفا برای من خیلی دعا کنید.. من زیادی مستاصلم..
از ته دل دعا میکنم 🥲🌱