مهرازی

وب نوشت های ن حسینی

مهرازی

وب نوشت های ن حسینی

مهرازی

اینجا
جایی ه که
بدون دغدغه ی باز نشر
از وبلاگهای دیگه،
توش مینویسم..

بایگانی
آخرین مطالب
نویسندگان
پیوندها

۴۰۳ مطلب با موضوع «دلمشغولی ها» ثبت شده است

۲۵مرداد
سلامراست تر از همیشه ..راست تر از تمام لحظه ها که بوده ام..فقط برای تواعتراف میکنم.تمام بود های من،نبوده است..کجای این حیاتپرت کرده امتمام بود های خویش راکه با تمام بود یاب های عالمینمیشودذره ایکمتر ز ذره اییافت کرد از آن.من در کجای هستی زمینیافت میشوم...؟من کجای هستی ام..که گم شدم...؟تو بگو..تو ..که تمام لحظه لحظه های بودن و نبودنم..زیر ردی از نگاه تو ..روز و شب عبور میکند...تو بگو..من کم م..برای این مکاشفه...
نرگس حسینی
۲۴مرداد
داره همینجور روزا رو میشمره...وقتی اینجوری با شعف روزا رو میشمره دلم میخواد بزنم له ش کنم..با خودش بسته که 11 ماهی که بیرون از زندانه چه بلایی سرمون بیاره..
نرگس حسینی
۲۴مرداد
یارب امان ده! تا باز بیندچشم محبان روی حبیبان
نرگس حسینی
۱۷مرداد
نمی فهممنمی فهممنمی فهممنمی فهممنمی فهممنمی فهممنمی فهممنمی فهمم.......آنان که خدا را میدانند شهید نمیشوندآنان که خدا را میبینند، شهید میشوند...
نرگس حسینی
۱۵مرداد
باید حتما صد بار یک چیز را بگوید تا ما بشنویم؟
نرگس حسینی
۱۴مرداد
بهم گفته بودن حتما پرسه در مه رو ببینگفته بودن خیلی قشنگ و معنا گراستگفته بودن واقعا معرکه ست..وقتی دیدمشفقط یه پریشانیتوی همه ی فیلم بودو تعلیقی که مخاطب رو میکشت..برای آنهایی که خودشان پریشانندو برای آنها که عذاب میکشند از روح بی خدای هنرو برای آنها که سردند، حتی کمیپیشنهاد میکنمسراغ یک فیلم دیگر بروند..این فیلم آدم را پریشان میکند..متعالی نیست.گرچه ساختار سینمای ماحرکت به سمت تعالی نیست..ساختار سینمای ما غیر متعالی ست..و از این سینمااین فیلم ها بعید نیست.سینمای متعالی پیش از هر چیز هنرمند متعالی می سازد...در هنر، اصالت با هنرمند است...چون روح اوست که دارد به کار جان میدهد..هنرمند غیر متعهد و غیر متعالی،اثر متعهد و متعالی تولید نمیکند...
نرگس حسینی
۰۵مرداد
یادت هست؟وقتی فاصله بین دفتر تا سه راه را پیاده گز میکردیممن مثل انیمیشن های والت دیزنیبوی جگرهای به سیخ کشیده ی جگرکی سر سه راه را بو میکشیدم..و تو همیشه به این کار من میخندیدی..و هیچوقت راضی نشدیم حتی یک سیخ از آن جگرها بخریم..حالانیازی به جگرکی سر سه راه نیست..از جگر خودم،دارد همان بو به مشامم میرسد..
نرگس حسینی
۳۱تیر
علیفقط بیست و پنج سالخانه نشین بود..نمیگویم بعد از فاطمهچند سالچند ماهچند روزچند ساعتچند دقیقهچند ثانیهتنهــــــــــا بود...وسعت حجم تنهایی علی رافقط خدا میداند..منتازه دارم میفهممتنهایی یعنی چه...تازه دارم میفهمموقتی میگویندعلی بود و حوضش یعنی چه..تازه دارم میفهممداغ دیدن یعنی چه..باید هم که در محراب بانگ رستگاری سر میداد..یک عمر تنهاییتمام شده بود..جگرم سوخت..خدا بداد این رمضان برسد..من طاقت یک ثانیه اش را هم ندارم..
نرگس حسینی
۲۸تیر
ببینیدبه این میگن هولوکاست نه اونی که صهیونیسم سنگشو به سینه میزنه..
نرگس حسینی
۲۷تیر
دل توی دلم نیستکه آیا برای مهمانی دعوتم میکند؟
نرگس حسینی
۱۹تیر
نرگس حسینی
۱۸تیر
برای ساعت سه و پرسه زدن در خنکای شب صحن ها..برای سحرها که از هتل تا صحن انقلاب را یک نفس میدویم تا از نماز صبح کنار شما باشیم..برای ساعت ها نشستن در صحن و زل زدن به برق نگاه گنبد طلا..برای قطره های اشکی که هیچ جبری نمیتواند جلوی فروغلتیدنشان را روی گونه ها بگیرد..برای ساعت ها ایستادن در آستانه ی باب الرضا و ساعت ها سلام آخر را کش دادن..برای استشمام بوی حرم..برای حس کردن حضورتان..برای هر چیزی و هر ثانیه ای که به شما گره میخورد..دلم برای همه چیز تنگ است..دلم را برای شما پست میکنم..پیشتاز..شاید قرار بگیرد دلی که مدتهاست آرام نگرفته..توی آرشیو دلهایی که پیشتان هست، بغل خودتان نگه اش دارید..فقط ببخشید اگر امانت دار خوبی نبودم..با گناه حسابی سیاهش کردم..شاید فقط محبت شما سیاهی هایش را بشوید..
نرگس حسینی
۱۶تیر
به نظرتبرای این روایتچند شب نخوابیمکافی ست...؟از سدیر صیرفی رسیده است که من و مفضّل بن عمر و ابو بصیر و ابان بن تغلب به حضور امام صادق علیه السّلام رسیدیم . دیدیم حضرت روى زمین و در آن حال مانند پدری فرزند از دست داده گریه می‌کرد و آثار حزن در چهره اش  آشکار بود و در حالی که بسیار می گریست می فرمود: سَیِّدِی غَیْبَتُکَ نَفَتْ رُقَادِی وَ ضَیَّقَتْ عَلَیَّ مِهَادِی وَ أَسَرَتْ مِنِّی رَاحَةَ فُؤَادِی / اى آقاى من ! غیبت تو خواب را از من ربوده و بی تابم  و آرامش جانم را سلب کرده ! / کمال الدین ص 352، با اندکی تخلیص
نرگس حسینی
۱۶تیر
حرف هایی هستبرای نگفتن.وعمراً اگر بگوییم......وحرف هایی هست برای گفتن.طالب بودیدمیگوییم.وحرف هایی هستبرای شنیدنکه بی تاب شنیدن آنم...بگو..پیش از آنکه نگاهتمثل رفتارتدوگانه سوز شود..با تشکر از دکتر علی شریعتی..پ.ن: اینکه چه حکایتی ستکه دارند جک هایی با مارک دکتر شریعتی تولید میکنندو سعی دارند تابوی شریعتی را در ذهن ها بشکنندخصوصا با نسلی که دیگر شریعتی را نمیشناسد؛چیزی ست که چند وقتی ستفکرم را به خودش مشغول کرده..کسی نظری داشت، میشنوم..و میخوانم..گرچه اصولا وبگردها این روزها به شدت تنبل شده اندو دریغ از اینکه همت کنند برای کسی کامنت بگذارند ودریغ از اینکه بخواهند در بحثی شرکت کنند..قدیمترهابچه های نت خودشان را خفه میکردند بس که صاحب نظر میدانستند خودشان را...متاسفانهملت فقط به فکر قیمت مرغ و سکه و زمین ند..حتی بچه مچه ها..بهرحالحقیر شنونده ست..
نرگس حسینی
۱۳تیر
هر عکس خودش یک پست مجزاست..ولی من نه حال نوشتن پست مجزا یش را دارم و از شما چه پنهان نه قصدش را دارم.پایین هر عکس شاید توضیح مختصری باشد و شاید هم نباشد.فقط آنچه باقی ماند،یک خدا قوت و قبول حق، برای آنها که نفسی گذاشتند پای کار.من به عنوان یک بیننده،از کار و اخلاص بچه ها لذت بردم.روز قبل پمپ آب مجموعه سوخته بود. شستن میوه ها به آن حجم برای خودش حکایتی بود..پیشانی بند روی کلاه خود این بود: یا حسین (ع)می گفت، سری که پیشانی بند یا حسین دارد، کلاه به کارش نمی آید.پیکرش، سر نداشت..برای مادرها توی سالن اصلی جا نبود.شب قبل تا پاسی از شب سالن بالا را برای مادرها آماده کرده بود..او گم نشده بود. مادرش گم شده بود!!آب معدنی نستله نبود.بعد از کلی جایزه های بین المللی و طرح های عجیب و غریب که ما هیچوقت دقیقا نفهمیدیم یعنی چی،حالا برترین مخترع زن جهان اسلام در سال 2008 ، پشت دوربین فیلم برداری ست..آوینی نوشته بود، من هر چه را کسب کرده ام از دنیای بیرون از دانشگاه آموخته ام..
نرگس حسینی
۰۱تیر
شاید توقع بی جایی ست که از یک نفر که تازه ازدواج کرده، بخواهی، یا حتی توی ذهنت فکرش را بکنی که چرا توجه اش و نسبت به مسائلی که در گذشته داشته کم شده ؟ یا اینکه چرا برخوردهایش نسبت به آنچه بود، تغییر کرده؟در پاسخ به خودت می گویی که بهرحال او تازه وارد دنیای جدیدی شده و همه ی اینها طبیعی ست و شاید اگر تو هم در شرایط او بودی همینطور بودی. و باید به او فرصت بدهی که با شرایط جدیدش و حال و احوال جدیدش کنار بیاید و به قول خودمان بفهمد با زندگی چند-چند است..چند وقتی که میگذرد و میبینی که این حالات جدید ، دیگر بخشی از خصوصیات این فرد میشود، به صرافت جویا شدن دلایلش از خود شخص می افتی.. و تازه آنجاست که میبینی.... اوووووه!!!  چه اشتباهی کرده ای که تا حالا عقب ایستاده ای!  تازه به خودت هم بدهکار میشوی که چرا تا حالا سراغ فلانی نرفتم و اگر رفتم چرا سیریش نشدم که چه و چه! و خلاصه کلی خودت را به خاطر اهمال خودت سرزنش میکنی و حتی زیرآب خودت را پیش خودت میزنی که اگر فلان روز فلان جا فلان کار را کرده بودم الان چه بود و چه..بعد می آیی برای نفر بعدی که در شرایط مشابه است این اشتباه را نکنی ؛ که دقیقا اشتباه دوم را مرتکب میشوی و این یکی به تو میگوید که مسائلش به تو هیچ ربطی ندارد و برو سر قبر دیگری فاتحه بخوان!این میشود که کلا سیاست یک قدم به جلو و یک قدم به عقب را انتخاب میکنی و سعی میکنی آسته بروی و آسته بیایی. چرا که تجربه به تو ثابت کرده که آدم ها توی این شرایط ممکن است خیلی متفاوت باشند.ولی یک وقتهایی هست که داری از تو ذوب میشوی و فرد مذکورت هم ذوب میشود.عقب می ایستی ذوب میشوی.جلو میروی هم ذوب میشوی.او هم همینطور.طرف این بحث ها گاهی برایت آنقدر مهم است، که نمیتوانی کمتر از ثانیه ای غم اش را تاب بیاوری..خودش هم که عادت به گفتن هیچ کلمه ای ندارد.. گرچه ادعایی جز این دارد.تو او را میبینی و از حال او میشکنی و او در حال خودش فرو رفته..هیچ تلنگری هم او را به خود نمی آورد..  حتی اگر تو ساعت ها به او کلمه تعارف بزنی و تا پاسی از شب ارتعاشات نگاهش را به قلب بسپاری..این حرف هاکه مدت هاست توی سینه ام حبس کرده ام،امشببه مناسبت حلول ماه مهربانی،اجازه گرفتند که از محبس شان خارج شوند..تا ماه ضیافتبرای ما دعا کنید..شاید دلهامان، لایق دیدار شود..ببخشید اگر این پست، آهنگ پست های دیگر را ندارد و بلند است نه به بلندی قصه ی غمی که به سینه دارم..دعا میکنم آنکه به دل مینشیند، در انتهای انگشت اشاره، نیوشنده باشد. انشالله.
نرگس حسینی
۲۵خرداد
بچه های نسل منیک جمله رااز کودکی توی گوششان زمزمه کرده اند:شرف المکان بالمکین..شنبه 27 خرداد ماهاین دو مکعب خالیبه واسطه ی حضور دو شهیدکه نامشان رابه حضرت صدیقه سلام الله علیها بخشیده اند؛شرف میگیرند..و میهمانی آغاز میشود..گرچهبه قول آن دوستمانآنها خیلی وقت است که دارند تلاش میکنندکه توجهی جلب کنند..برای همین چهل روز،توی سخت ترین شرایط، زمزمه ی عاشورایشان قطع نشدو برای همینتوسل شان را،با چاشنی توکّل به هم آمیختند..و حالادل توی دلشان نیست..توی این دوتا مکعب خالیشنبهدنیایی از عشق جا میگیرد..من ایمان دارمبزمی عاشقانه به پاست..کرجی هاشنبه را از دست ندهند..
نرگس حسینی
۲۰خرداد
less is moreیاless is bore?این را بگذارید کنار ِکم گوی و گزیده گوی چون دریااز دل برود هر آنکه از دیده برفت( یا یه چی توی همین مایه ها...)به نظر شما کدام درست است؟ من منتظر جوابم.حتی اگر مدتها این پست طول بکشد.دوستان معمار، فقط جنبه ی معمارانه و سبک شناسی بحث را نسنجند.من با همه ی حیطه ها کار دارم امروز..کهکشان خاموش :از بین این دوتا از دل برود هر آنکه از دیده برفت درسته به نظر من ... دریا :خوب نمیشه خیلی راحت گفت هر آنکه از دیده برفت از دل برفت چون خیلی ها از دیده ی ما دورن ولی ما زیاد یادشون میکنیم و گاهی حتی دلتنگ میشیم حتی تا پای گریه های شبانهاما کم گوی و گزیده گوی قشنگه دوستش دارمهمیشه هم صادقه حتی سخنران توپشم که نگاه کنی زیاد حرف که بزنه آخرش یا می خوابی یا تو چرتی
نرگس حسینی
۱۵خرداد
نرگس حسینی