بازنویسی بخشی از یک اتفاق کمتر ساده....گفتم آلمان چی کرد ؟گفت مگه مهمه؟ فوتبالم نگاه میکنی؟!گفتم دستت درد نکنه! درسته دیگه در جریان لیگ هند و افغانستان نیستم... ولی حداقل جام جهانی رو که دیگه جز واجباته و باید به جا بیارم! مبادا قضا شه!گفت البته تو درست میگی .. الان جام جهانی مهمه .. نه چیزای دیگه...گفتم مثلا...؟یه جوری نگام کرد که از پشت اس ام اس هم معلوم بود عاقل اندر سفیه!گفت مثلا کشتی راشل به نظرت الان کجاست؟یا بحرانی مالی جهان در چه حاله؟یا به نظرت قطع نامه ی ضد ایرانی رو چند نفر وسط فوتبال شنیدن؟یا به نظرت وضعیت دانشگاه آزاد به کجا رسید؟...یه جوری خودمو جمع کردمو گفتم خب همیشه همینه...!سعی میکنن افکار عمومی رو یه جا مشغول کنند که یه جای دیگه کار خودشونو پیش ببرن...خودشم فهمید زرت و پرت کردم که بور نشم.ولی شدم.اون شب نفهمیدم آلمان چیکار کرد.بعدنم نفهمیدم بقیه ش چی شد.البته نفهمیدم که نه... چون الان هر کی رو توی TV میبینی داره فوتبال نقد میکنه..ولی خب.یه نگاه انداختم به روال نگاه کردن مردم به رسانه ها. و در برابر اون وضعیت انتشار اخبار.قبلا م به یه همچین چیزایی توجه کرده بودم. ولی نه با این نگاه.یه تشکر بدهکارم به اون رفیقم.و یه عذرخواهی به خودم.حالا اینا رو نگاه کنید حواستون یکم پرت شه.....علی زراندوز