مهرازی

وب نوشت های ن حسینی

مهرازی

وب نوشت های ن حسینی

مهرازی

اینجا
جایی ه که
بدون دغدغه ی باز نشر
از وبلاگهای دیگه،
توش مینویسم..

بایگانی
آخرین مطالب
نویسندگان
پیوندها

۴۰۳ مطلب با موضوع «دلمشغولی ها» ثبت شده است

۱۳آذر
وقتی آمده بودند آنجا ، کوچه اسم نداشت.گفته بود اینطور که نمیشود..!!  کوچه باید اسم داشته باشد..!شروع کردند ساختمان را ساختن..طبقه پایینی را یک جانباز خرید..از آن آدمهای اهل دل..توی فتح خرمشهر جانباز شده بود..توی عملیات بیت المقدس..توی روز سوم خرداد.....گل از گلش شکفت ..انگار که پیدا کرده باشد آنچه را که مدتها دنبالش بوده..رفت یک تابلو سفارش داد و رویش نوشت :سوم خرداد.اسم کوچه شد سوم خرداد.شهرداری بعد از یک مدت که تمام پلاک ها و تابلو ها را عوض کرد تابلو آنها را هم عوض کرد..حالا کوچه سوم خرداد با آرم شهرداری و رنگ و لعاب تمام تابلو های شهر ، باز هم سوم خرداد است..کاری به این قصه ندارم..این موضوع شاید یک جنبه ی روانشناسی و جامعه شناسی داشته باشد.اسم بن بست ها را بهتر است ارزشی نگذاریم..مثلا اسم کوچه ی خوابگاه ما بن بست دیانت بود..و کوچه بغلی بن بست صداقت.. و حالا این یکی سوم خرداد..بابا این همه گل و بوته داریم..بن بست زنبق..بن بست مگنولیا!!آخر مگر میشود ته دیانت بن بست باشد..یا صداقت به بن بست برسد..یک جا که دیدم نوشته بود بن بست قائم!!   و من آی توی دلم حرص خوردم..کاش شهرداری ها بجز نظارت های نصفه و نیمه به ساختمان ها و معابر فکری هم به حال این همه بن بست ارزشمند بکنند..سوم خرداد شاه راه پیروزی های جنگ است..سوم خرداد اگر نبود ، شاید بچه های جنگ هیچوقت باور نمیکردند که میشود دنیا را عقب زد..آخر دنیا با ما میجنگید نه عراق..بن بستی اگر باشد یک روز قبل تر است..
نرگس حسینی
۰۹آذر
قرار بود مثل شتر دوساله باشیم که نه پشتی دارد برای سواری و نه پستانی برای دوشیدن..امروز اما هم سواری داده ایم هم دوشیده اند مان.....حس میکنم که نه دنیا را دارم و نه آخرت را..خسر الدنیا و الآخره.خسران کار انسان است که ان الانسان لفی خسر.اما قرار بود برای خدا کار کنیم که هر چه کردیم محفوظ باشد در نگاهش..امشب ، تمام یاخته های ذهنی ام بهم ریخت..نه برای فرد ، نه..برای عمل..قرار ما نبود که امضای پایان کار به جوهر خودکار های بیک مزین باشد..قرار ما ایستادن بود تا آخرین نفس ، و ایمان داشتن به عمل خداوند ، و نگاهی که بوی توفیق میداد و اصلا شان ش آنقدر بالاست که قباحت دارد آنرا با جوهر های بد رنگ خودکار های این دنیا مقایسه کنم..اف بر من..توبه میکنم..از تمام ثانیه هایی که برای تو نبوده ام..مرا ببخش ..به تو باز میگردم که  نا گزیرم از بازگشت به تو..که انا لله و انا الیه راجعون..تمام امید من کرم توست..که مرا طمع لطف تو گناهکار کرد..تمام دلخوشی م ، نگاه توست ..    آنرا دریغ مدار...
نرگس حسینی
۰۷آذر
داشتم رد میشدم گفتم یه سلامی عرض کنم.. انگار منو یادت رفته.. من همین دیروز پریروزا از بغلت رد شدم.. نوبتت نبود.. منو دیدی .. به جا نیاوردی.. من همیشه کنارتم.. هر شب وقتی میخوابی.. هر صبح وقتی بیدار میشی.. وقتی انگشتات خواب میرن.. وقتی از سرما کبود میشی.. چطور میتونی منو فراموش کنی ، وقتی من همیشه کنار تو ام...؟ منتظرتم.. هنوز نوبتت نشده..کامنت یه وبلاگ بود..چسبید.
نرگس حسینی
۰۵آذر
خیلی وقت نیست ..از آن روزی که گفتی بلی....مواظب باش فرصت ها به هدر نروند..مواظب باش دلت را هر جایی خرج نکنی..حواست هست که پایت نلغزد..؟!....میخواهی یک راه خوب نشانت بدهم..؟یک راهی که رد خور ندارد..از آن راه اگر بروی ، ایمنی..من تضمین میکنم..!....گوش ت را بیار نزدیک تا برایت بگویم....عاشقم شو..عاشقت خواهم شد..و تو را در عشق خواهم کشت..دیه ات با خودم.....بسم الله...
نرگس حسینی
۳۰آبان
این روزها که میگذرد..هر کس..هر جا که هست..با هر حالی..با هر فضایی..با هر صدایی که دلش خواست..با هر آدابی که دلش خواست..با هر نوایی که بیشتر حال میکرد......برایم ..انشـراح بخواند.....تو هم بخوان..نمیدانم میتوانم بگویم تو..؟!
نرگس حسینی
۳۰آبان
ما نای بی زبانیم.......ما را تو میشناسی........
نرگس حسینی
۲۹آبان
نرگس حسینی
۲۲آبان
چند تا پست طلب دارم..یعنی باید حتما بنویسم شان.. وحتما به استحضار برسانمشان..امشب حس ش نیست..خسته ام خیلی ..و حساب کار دارم همچنان..فکر بهمنشیر هم که دست از سر کچل ما برنمیدارد..این روزها حسابی دارند برآورده میشوند خواسته هایم از حضرت شمس الشموس..توی پوستم نیستم..   خیلی وقت است ..دنبال پوست نو میگردم..کسی اگر سراغ داشت برایم آدرسش را ایمیل کند..
نرگس حسینی
۲۰آبان
سریال سیمرغ رو که پخش میکرد من تازه داشتم از دنیای بچگی جدا میشدم.عاشق این بودم که سیمرغ شروع شه بشینم پای تلویزیون.آخه خیلی وقتها نمیشد سریال های مورد علاقه مو ببینم.. یه عالمه خاطره دارم از ترفندهایی که برای تلویزیون دیدن میزدم و اغلب میگرفت!!!........امیدوارم بچه م مث خودم نشه!!!سیمرغ رو خیلی دوست داشتم..هم چون جنگی بود و بچه های نسل من با جنگ بزرگ شده بودند   و   هم چون جواد هاشمی توش بازی کرده بود..  که کلا همش شهید میشه!!   ....  بودن هلیکوپتر توی فیلم هم که دیگه نور علی نور بود!!    نصف هیجان فیلم واسه هلیکوپتراش بود!!!تقریبا همه شو دیدم....ولی همیشه یه جور خیلی خاصی دلم برای شهید شیرودی میسوخت..وقتی احمد شهید شد ، خیلی تنها شد...یه جوری که ته دلم بغضم گرفت..بچه سرتقی بودم وگرنه میزدم زیر گریه!تو دلم گفتم دوست دارم حس شو تجربه کنم....یه دفعه ی دیگه هم یه همچین خواسته ی بیخودی رو از خدا کرده بودم..   اونم نه گذاشت نه برداشت ، آرزوی این بچه ی خام رو برآورده کرد....میدونی الان توی دلم چی میگم ....؟
نرگس حسینی
۲۰آبان
برجک میدونی چیه؟یه جاییه که از روی اون دیدبانی میکنند..معمولا از بقیه ی جاها بلندتره تا روی منطقه تسلط داشته باشه ولی در عین بلندی سعی میشه استتار بشه.برجک توی معماری هم تقریبا همون میل ه.میل ها یه جور المان شهری ند.بگذریم چی میگفتم؟!! آهان برجک!برجکمو آورد پایین!!نه که برجک منو..برجک همه مونو..یعنی پایه هاشم نموند!!..یه جوری پودر شدم و شدیم که عمرا فکر نمیکردم از جام پاشم!.ولی خدا این اعتماد به نفس کاذب و طنزپردازی دوستان رو حفظ کنه!!!سر پا شدیم به فضل خدا!.کاش این متن بلند بالایش را میداد میگذاشتم توی وبلاگ تا ملت صفایی ببرند از تفکرات فرهنگی جدید!..طرف میگوید کار کنید فقط پول نخواهید..!!ما هم تصمیم گرفته ایم با دوستان روی خمس و زکات گدایان سر امامزاده حساب کنیم..!!احتمالا آنها از ما غنی تر اند!!..واقعا حیف که ....ای بهمنشیر چه میکنی با ما!!!!؟؟؟؟؟!!!!....سوالی بود حضوری جواب میدهم فقط!!عکس ، اروند ِ پارسال است..قبلا اینجا پر بود از نی..همه را کنده بودند متاسفانه!دل ما که حسابی سوخت وقتی جای خالی شان را دیدیم..
نرگس حسینی
۱۷آبان
براش یه sms اومده بود..از فضولی داشتم میمردم...وسط خیابون کله م داشت به صورت یه نمودار نزولی میرفت توی صفحه ی موبایلش..اصلا نمیتونستم به خودم بگم به تو چه!!!خودش متوجه شد..گفت بیا اینو نگاه کن..دیدم توی نگاه ش یه چیزی نشسته که 2 دقیقه پیش نبود..فوری خط ها رو خوندم..دیدم حق داشت..بایدم یه چیزی میشست توی نگاهش ، که نگاه ش فرق کنه....نوشته بود..خداوندا!چند روزی اجلم را به تا خیر بینداز..مدتی ست دلم هوای محرم کرده است.....خوب که حس کردم دیدمبوی سیب میاد..
نرگس حسینی
۱۶آبان
آدم طاقت نداشته باشد خیلی بد است...آدم بی طاقت ، بعضی وقت ها ، آدم کلافه ست..بعضی وقت ها ، آدم بی حوصله...بعضی وقت ها ، آدم مجنون ...بعضی وقت ها ، آدم پرحرارت...آدم باید طاقت بیاورد..قیمتش را هم بپردازد ..نه که هر قیمتی ..به قیمت..آدم باید طاقت بیاورد..دلش باید طاقت بیاورد..دلکم طاقت بیار..خدا با ماست..با صابران..چند روزی ست دلم بدجور بی طاقت شده..راست میگویند هر چه بیشتر بروی بیشتر تشنه میشوی..روزها را نه..ساعت ها را نه..ثانیه ها را نه ..لحظه به لحظه را میشمارم ..برای دوباره دیدنش..برای من انشراح بخوانید..
نرگس حسینی
۱۴آبان
به یاد شبهای جمعه و گاهی صبح هایش که مهمان اهل قبور میشویم...اما باور کن اینجا بهشت است نه فقط جایی برای آرمیدن چند میّت ..باید توی قطعه 29 ، ردیف 30 ، شماره 8 ، چند دقیقه بنشینی تا این حرف ها باورت شود..عکس ها ، حاصل چند نگاه ناقص من است به بهشت ..
نرگس حسینی
۱۳آبان
امروز توی راه برگشت از محل کارم با یه دانش آموز بسیار پر سوال که دست برقضا سالهاست میشناسمش و مادرش رفیق شفیق مادرم بوده و نصف خاطرات مشترک بچگی من و مهدی تو ی سوپری عموش میگذشته و بچه محل ما هم هست؛ همراه شدم!!!   از در و دیوار و آسمون و هوا بافت .. و منم هرچی بیشتر جلو میرفتیم بیشتر شاخ هام سبز میشد.. این بنده خدا باز هم دست بر قضا توی مدرسه سابق بنده هم در حال تحصیل ند.. و به  همین دلیل من تقریبا به محیط فکری اون مدرسه اشراف دارم.. البته تقریبا.. چون مدت هاست که ....       ولش کن .... خلاصه هی بافت تا رسید به این قضیه که استدلال کرد باید دانشگاه ها از هم تفکیک جنسی بشند ، چون پسرها و دخترها باید فقط به درس فکر کنند.. داشت شاخ هام سبز میشد.. گفتم چرا اینو میگی؟ گفت چون توی دانشگاه ها همه به دنبال رابطه ند نه درس و مشق. گفتم خب تو دنبال علم و دانش باش .. گفت ببین من دوست ندارم یه عالمه نگاه نا پاک روم باشه و درس بخونم..! این سیستم باید عوض بشه....   این سیستم مشکل داره...   نظام آموزشی ما غلطه ...  ! گفتم این نگاه ناپاک که میگی مال کیه؟! گفت مال پسر ها دیگه!! گفتم خب این پسرها کی ند ؟ گفت یعنی چی ؟ ...   پسر ها دیگه....   استاد ها .....    کارمندها....    !! گفتم نه نگرفتی !   این هایی که گفتی کی ند؟؟ گفت یعنی چی؟؟   من نمیفهمم!! گفتم این پسر هایی که تو میگی... این استادها....   این کارمندها .....    پدر ما هستند.....   برادر ما هستند .......   دایی و عموی ما هستند ....   یهو انگار یه سطل آب یخ ریختی روش !! قد 10 ثانیه ساکت شد ... !!   ( این یه موفقیت بزرگ بود!!!!!)   تا اومدم ادامه بدم شروع کرد.. میخواستم دو دستی بکوبم تو سر خودم! دوباره نگرفته بود چی میگم! و اجازه هم نمیداد جوابشو کامل بدم.. کفشم هم پامو میزد و دیگه حسابی کفرم در اومده بود  !!   دقیق یادم نیست بحث به کجا رفت که برگشت گفت من به عنوان یه دختر از نظر شرعی درست نیست اصلا توی این محیط باشم.. شاخ هام رسما سبز شده بود و داشت همینجور به سرعت بزرگ میشد  .. انگار کود شیمیایی ریخته باشی پای درخت..!! گفتم ببین...   اصلا تو نرو دانشگاه..    یا برو توی همون دانشگاهی که میگی تفکیک شده است.. ولی مگه چندتا دانشگاه با این شرایط داریم که بخواند این مدلی باشند؟ همه که نمیتونند بیان اونجا.. بعدشم گیرم همه رفتند اونجا که تو میگی...    12 سال توی دوره آموزش عمومی که نمیتونند کنار هم باشند ، 4 سال هم که توی دانشگاه کنار هم نباشند ،     بعد اونوقت میشه به من بگی این دو تا کی میخواند یاد بگیرند که روابط اجتماعی سالم مذکر-مونث چه طوریه؟؟؟؟؟ کی میخواند یاد بگیرند که با هم زندگی کنند؟؟؟ کی میخواند یاد بگیرند که توی محیط کار با هم به شیوه درست کنار بیاند؟؟؟   گفت خب مگه نمیشه توی محیط های تفکیک شده یاد گرفت؟؟    حتما باید توی این جا ها باشه؟؟؟   میخواستم بهش بگم ما موش آزمایشگاهی نیستیم که روابطمونو با دنیای اطرافمون اول توی لوله آزمایشگاه تمرین کنیم بعد بریم توی شرایط واقعی... ولی نذاشت اینم بگم!! مث تراکتور میبافت... و هرچی هم برهان می آوردی زیر بار نمیرفت...   همش هم میگفت متوجه نمیشم...   دوباره نشستم یه سری از مطالب رو براش تبیین کردم .. باز گفت متوجه نمیشم چی میگی!!!   دیگه قاطی کردم !    گفتم چرا خودتو به نفهمی میزنی ؟؟    بابا خیلی ساده ست!! اصلا تو کلا این کاری رو که میگی بکن. ولی یه سری آدم که تعدادشون کم هم نیست توی اون شرایط غیر مساعد که تو میگی بار میاند و اتفاقا با نمرات بالا از همون دانشگاه که تو قبولش نداری فارغ التحصیل میشند ...   و بعد میاند و استخدام آموزش و پرورش میشند.....    وو بعد بچه تو میره سر کلاس اون و ازش تاثیر میگیره!! حالا بهتره تو توی اون کلاس باشی یا اون دختره که تو قبولش نداری؟؟؟   بازم نفهمید.....!!!! نفهمید که بهش میگم باید از خودمون شروع کنیم اگه میخوایم دانشگاه رو درست کنیم... اگه میخوایم نسل بعد رو درست کنیم... اگه میخوایم نگاه ناپاک رو مون نباشه ، ما باید درست باشیم...   آخرشم گیر داد که اصلا تقصیر حوزه ست و این حرفا!!!!   ......     الحمدلله رسیده بودیم به کوچه مون و میتونستم باهاش خداحافظی کنم! و همین کار م کردم.. بهش گفتم بگرد ببین امروز با توجه به اقتضا زمان وظیفه تو چیه ؟    همون کار رو بکن... بعدشم خداحافظی کردم ..حیف که حرف خودشو میزد و نرسیدیم به این مطلب ..  که دلیل اینکه توی دانشگاه ها ، دانشجو  چرا دنبال علم نیست...؟راستش جوابش ساده ست...چون نشاط علمی وجود نداره..و نشاط علمی هم فقط با عمل کردن به علم حاصل میشه..میتونید به نهج البلاغه رجوع کنید..
نرگس حسینی
۱۲آبان
دلم برات لک زده..صبح اول وقت پیشتم..به منم از اونی که خودت داری میدی....؟همون که  ...میدونم بی جنبه ام..ولی قول میدم ظرفمو بزرگ کنم..جان من..تو واسطه شو..
نرگس حسینی
۱۰آبان
امروز حوصله ندارم..نه برای اینکه هیچ چیز درست و به دلخواه و روتین پیش نمیرود..نه..و نه برای اینکه طرف می گوید ضعیف است..و نه برای اینکه دستم _ دستمان_ تا اینجا ( این قسمت بصری ست)  توی پوست گردوست..و نه برای اینکه طرف با خودش هم قهر است و تو و تمام بود ها هر چه کرده اید نفهمیده...و نه برای اینکه هیچ بسته ی پیشنهادی ای تا 90/1/1 برای خودم ندارم..و نه برای اینکه تا هفت روز دیگر یکی میخواهد بداند تمام تا دیر وقت کار کردن هایت، تمام انرژی گذاشتن هایت روی هم میشوند چند کیلو...و نه برای اینکه قند خونم کم میآورد ..و نه برای هزار کوفت دیگر....برای اینکه تو باید باشی و نیستی ...تو باش ..همه چیز خواهد بود..سر جای خودش خواهد بود..روزهای سخت پایان نامه این را حس کردم..بودنت را..فاصله مان به کرمت ببخش..کوتاه کن این سیر درونی را..من اهل دیر رسیدن نیستم..یا میرسم ..یاهرگز نمیرسم..باش.عکس شمال است.همین آبان امسال.ساحلی در نوشهر.
نرگس حسینی
۰۸آبان
امروز رفتم یونی!سومین همایش فارغ التحصیلان معماری دانشگاه آزاد اسلامی قزوین.چهار تا سمینار بود که یکی از یکی خجسته تر بودند!!از وسط دومی خوابم گرفت و آخری که شروع کرد احساس کردم داره به شعورم توهین میشه!پاشدیم با مهندس رهنما زدیم بیرون..اینقدر عصبانی بودم که حتی برای خروج به مهندس تعارف هم نزدم..فقط زود زدم بیرون..واقعا متاسفم برای دنیای معماری ایران.با این همه تمدن و سابقه ی معماری و شهرسازی باز هم اندر خم یک کوچه ام.حتی یکی از موضوعات مسخره ی بررسی شده در مورد ایران نبود..و این یعنی فاجعه ی قرن!!من نمیدونستم معماری و معماران ما اینقدر به معماری شرقی و خصوصا بودیسم علاقه دارند..!!یعنی معماری ایرانی و هزار جور سبک و شیوه در معماری ایران چه قبل از اسلام ، چه بعد از اسلام ، چه امروز ، چه آینده ؛ هیچ حرفی برای گفتن نداشتند که باید از بین - به قول حضرت استادم 48 مقاله ارسالی - اون همه مقاله 4 تا از مقالات کاملا تهی از محتوا و ترم یک و دویی بچه های معماری انتخاب میشد.....؟؟؟؟؟!!!!..واقعا به این میگن تولید علم؟واقعا ما قراره به قول حضرت استادم جا پای کنگره سیام بذاریم؟یعنی کنگره سیام هم اینقدر بیگانه زده است؟ازرش های معماری ایران آیا امروز حرفی برای جهان نداره...؟؟یا ما زبان خوبی نیستیم در کام معماری ایران؟
نرگس حسینی
۰۶آبان
مریض که میشه عمرا اگه بتونی راضیش کنی بره دکتر!! یعنی اگه تمام آدم های اهل محل هم جمع بشن نمیتونن راضیش کنند!! ولی همین آدم لجباز با یه نفر رام میشه.. از دوستای قدیمی شه.. از اونا که در خونه شون رو به در خونه ما باز میشده.. نه فقط حاج خانوم ، همه ی اعضای خانواده ی ما به خانوم امیری یه ارادت ویژه ای دارن.. هرچی شون بشه حتی اگه ده تا دکتر هم رفته باشند ، نظر خانوم امیری به همه اون ده تا دکتر ارجحیت داره.. به این میگن دکتر واقعی..!! خانوم امیری به همه خواص غذاها و گیاه ها تسلط داره. از هر چیز یه جوشونده و دارو در میاره که به یه دردی میخوره که اصلا فکرشم نمیکنی! خانوم امیری متخصص در رام کردن آدم های لجبازه!!! و این بزرگترین و بهترین خاصیتیه که یه دکتر تجربی میتونه داشته باشه.. یه جورایی خانوم امیری به همه ی مریضاش حس اطاعت از روند پیگیری درمان رو القا میکنه..! یعنی کسایی که میرن پیشش یا بهش زنگ میزنن و تلفنی علاج دردشونو جستجو میکنند خودشونو موظف میکنند که به حرفای خانوم امیری گوش کنن و مو به مو عمل کنن.. یه چند وقته دارم فکر میکنم کاش من و ما اینقدر که حرف خانوم امیری رو گوش میدیدم ، یه ذره، فقط یه ذره حرف های خدا رو هم گوش میدادیم و مو به مو عمل میکردیم.... خدایی خیلی نامردیه ها.... حرف بنده رو گوش بدی ، ولی حرف صاحب رو گوش ندی..!!!
نرگس حسینی
۰۴آبان
دوست من ..عزیز من..عشق من!!رفیق..باحال..نوکرتم..چاکرتم..بند کفشتم..اصلا هرچی تو بگی.....جان من..جان خودت..جان هر کی دوست داری..جان مامانت..جان بابات..جان هرکی تو بگی.....بابااااااااااااااااااا!!!!!!!!!!!..حرف بدون سند برای من ایمیل نکن!!!!آخی کی پیغمبر از این حرفا گفته؟؟؟!!!توی کدوم وسائل الشیعه اینو نوشته....؟؟..آخه چرا........!!!!!!!؟؟؟؟؟!!!!!!!
نرگس حسینی