مهرازی

وب نوشت های ن حسینی

مهرازی

وب نوشت های ن حسینی

مهرازی

اینجا
جایی ه که
بدون دغدغه ی باز نشر
از وبلاگهای دیگه،
توش مینویسم..

بایگانی
آخرین مطالب
نویسندگان
پیوندها

۳۲ مطلب در آبان ۱۳۹۲ ثبت شده است

۲۹آبان
این عکس متعلق به آیت الله حائری شیرازی ه.ایشون عضو هیات رئیسه فدراسیون تیراندازی ه.خوبه بعضی طلاب یاد بگیرند..بیشتر از اونا، خودم یاد بگیرم!
نرگس حسینی
۲۸آبان
قرآن نخوان فراز سکوت مناره ها دیگر امید نیست به این استخاره ها!برنیزه ها اذان خداحافظی نگودرگوش های زخمی بی گوشواره ها آه ای یقین بی سر و بی دست درسماعابروی آفریده برای اشاره ها!طاقت نمانده دیدن لبخند نیزه را با کاروان زخمی لبخند پاره ها بادی که بوی خون تو را در میان نهادیک باره با مشام غمین سواره ها،لالایی وداع شبانگاه خوانده درآغوش ساکت و تهی گاهواره ها ...پشت مسیر رفته جا مانده روی خاک یغمای پیرهن به تن خوش قواره هااین نعش های سوخته، ققنوس های مستآیا دوباره می رویند از شراره ها؟درآسمان ظلمت گم کرده آفتابخورشید را چگونه ببینیم دوباره؟ها؟اما سرک کشید زگودال قتلگاهخورشید رو به سوسوی تلخ ستاره ها ... سودابه مهیجی
نرگس حسینی
۲۳آبان
از کنار خیمه های زنان که برگشتآمد بین کشته ها تن صاحبش را پیدا کرد.بو کرد.رفت طرف فرات.توی آب فرو رفتو دیگر کسی اسب خونی را ندید.
نرگس حسینی
۲۲آبان
ظهر بود.یکی بود وهیچ کس نبود..
نرگس حسینی
۲۲آبان
به نظر شما پس زمینه ی صدای این عکس هاکه داره از تلویزیون، پخش میشه چیه؟حدس زدید چیه؟تبریک نوروز؟عید غدیر؟عید قربان؟عید فطر؟22بهمن؟نهاشتباه میکنید..زیر صدای این تصاویرصدای حزین امام خامنه ای ست.. که دارند در رسای حضرت علی اکبر علیه السلام مقتل خوانی میکنند..این برنامه دیروز از شبکه 1 پخش شده.واقعا بچه های صدا و سیما متوجه نمیشن که این تصاویر خندان به اون ناله ای که حضرت آقا میزنن توی روضه نمیخوره؟!!واقعا سلیقه هم خوب چیزیه..این همه عکس توی khamenei.ir هست که مراسم های روضه ی آقا رو ثبت کرده..نمیشد از اونا استفاده کرد..آخه روضه ی علی اکبر خنده داره برادرای صدا و سیما؟؟؟به نظر من که حال صدا و سیما خوب نیست..موارد دیگه رو اشاره نمیکنم ..
نرگس حسینی
۲۱آبان
میشد تشنه از سر شط بلند نشود. وقتی گفتند آب بیاور،میشد سیاهی هایی که دو سوی نهر، پشت درختها بودند بشمارد و حساب کند که نمیشود.شب پیش که فامیل هایش در سپاه یزید، پنهانی امان نامه آوردند،میشد کمی فکر کند قبل اینکه سرشان داد بزند: « میگوئید من در امانم،پسر فاطمه در امان نیست؟».زیرک و شجاع بود و هوای همه چیز را داشت.پرچم را برای همین داده بودند دستش. میشد به او تکیه کرد.فقط پای برادرش که به میان می آمد وضع فرق میکرد. حساب یادش میرفت.یادش میرفت با دندان نمیشود مشک را این همه راه برد.یادش میرفت همه سیاهی های پشت درختها تیر دارند و عمود آهنی.یادش میرفت بی چشم و دست، اسب را نمیشود برد سمت خیمه ها.میشد تشنه از سر شط بلند نشود.میشد آب را نریزد روی آب.ولی پای برادرش که به میان می آمد...8. عبّاس بن علی بن ابیطالب علیه السلام
نرگس حسینی
۲۰آبان
روی هدر وبلاگ نوشته شده:چون کوی دوست هست، به صحرا چه حاجت است..این روزهاهرجا میرم روضهبه یه ربع نمیرسهخودمو فحش میدم که چرا نشستی اینجا..بس که مداح چرت و پرت میگه..بس که بی حرمتی میکنه به آل الله..یه صحبتی از شهید مطهری پیدا کردممیگناگه فهمیدی یه روضه ای غلطه و دارن به اهل بیت جسارت میکننبه شما حرام ه پای اون روضه بشینی..یکی از رفقا گفته بود ببین حکم این مجالس چیه.منم همین گفته ی شهید مطهری رو فرستادم برای چندتا از بچه ها..یکی شون برام فرستادحالا صلوات بفرست، ولش کن..گفتم نمیشه!گفتتو، ظهر عاشورا باید بری بیابونخودت مقتل بخونی،بس که حساسی به روضه..خدا خیر بده به اساتید مونسر نقالی محرم مدرسهمجبورم کردن یه دور مقاتل رو بخونم.از اون سال دیگه محرم ها آواره م..توی این شهرنمیدونم چرا به اندازه ی انگشتای یه دستروضه خون پیدا نمیشه که قاطی روضه ش زهر ماری نکنه..یه وقتی برای مصیبت روز عاشورا و اسیری اهل بیت گریه میکردیم..حالا برای این غریبی شون بین محبین شون، خون دل میخوریم..واقعا باید برم توی بیابون..انگار شعبه ی کوی دوست، صحراست..اگر نهاباعبدالله علیه السلام، راهی دشت بلا نمیشد..جان اباعبدللهروضه خونا!درست روضه بخونید..سالم روضه بخونید..شأن آل الله رو پایین نیارید که بخواید از مخاطب گریه بگیرید..به وحدانیت خدا، نمیتونید توی روی مادر سادات نگاه کنید قیامت..
نرگس حسینی
۲۰آبان
صدای شمشیرش می آمد. صدای تاخت اسب و زمزمه ی شعری که میخواند:« این مبارزه، جوهره ی مردان را آشکار میکند.این مبارزه، ادعا را از حقیقت جدا میکند.»نفس ها حبس بود. جوان های خویشاوند، سر لای زانوها پنهان کرده بودندتا فریادی را که راه بود نشنوند.جوانها، نیمه شب، دور از چشم بزرگترها رفته بودند بیابان.با هم پیمان بسته بودند پیش از علی اکبر بروند.میدانستند که هر زخم تن علی،پدرش را تکه تکه میکند.اما مگر پدر و پسر گذاشته بودند.علی گفته بود من باشم و شما بروید؟پدر گفته بود اول علی!فقط قبل رفتنچند قدم پیش رویم راه برود.7. علی بن الحسین علیه السلام
نرگس حسینی
۱۹آبان
بگشای در سینه ی ما را به رخ خویششاید که دلم میل سفر داشته باشدچون شمع سحرگاه مرا کشته ی خود کنحیف است که گریان تو سر داشته باشد
نرگس حسینی
۱۹آبان
آزادش کرده بودند که جانش را بردارد و هرکجا خواست برود.کوفه یا مدینه. غلام سیاه اما نرفت. ماند.این یک بار را خودش دلش میخواست غلامی کند.خون از همه ی زخمهایش بیرون میریخت. آخرین نفس ها بود. تنش آرام آرام سرد میشد که صورتش ناگهانی گرم شد. به زحمت چشم باز کرد.گونه ی امام چسبیده بود به گونه ی سیاه او. بریده بریده گفت:« خوشبخت تر از من کسی هست؟» و چشم بست.6. اسلم بن عمرو
نرگس حسینی
۱۹آبان
اگر هر روز عاشورا و هر زمان کربلاست، هنوز هم صحنه نبرد پا برجاست.و ندای هل من ناصراً ینصرنی بگوش می رسد.و هنوز هم شمر رجز می خواند و هنوز هم چهره اش عیان است.شاید اگر یاران حق اندکند، با حسین ماندن را توان ندارند.اگر با حسین بمانی، فردا بهشت از آن توست؛ و گرنه، همان تاریکی شب تو را بس که بهترین راه گریز است.(لینک فایل قابل چاپ)
نرگس حسینی
۱۸آبان
امام تازه تکبیر گفته بودند که تیر به پاهای سعید خورد. ایستاده بود پیش رو و دستها را به دو طرف تن باز کرده بود.به خدا قسم اگر بگذارم به حسین در نماز تیر بزنید.حمد میخواندند که تیر به شکمش خورد. رکوع رفته بودند که دستهایش.سجده رفته بودند که سینه اش. سجده دوم بود که دست دیگرش.تشهد میخواندند که چشمهایش.سلام میدادند که فرو افتاد.5. سعید بن عبدالله الحنفی
نرگس حسینی
۱۸آبان
حلقه هنر در نظر دارد تا در ایام سوگ‌ حماسه‌ی حضرت اباعبدالله‌الحسین (ع)، نمایه‌‌ای از آثار هنری عاشورایی در طول هفت روز در قالب هفته‌ی هنر عاشورایی حلقه هنر، برگزار کند. این هفت روز به هفت قالب هنری مستفل اختصاص پیدا کرده است که برمبنای آثار هنری تولیدی در ۹ دوره برگزاری سو‌گ‌واره هنر و حماسه هیئت هنر تنظیم شده اند. این هفت قالب عبارت‌ند از : ۱- موسیقی،‌ ۲- گرافیک، ۳- عکس، ۴- سینما و موشن‌گرافیک، ۵- صنایع دستی و حجم، ۶- تئاتر، ۷- نقاشی و تصویرسازی. برنامه‌ی روزهای هفته هنر عاشورایی با الگویی شبیه به برنامه حلقه هنر خواهد بود. هنرمندان پس از ارائه آثار خود در گفت‌گویی صمیمی بر روی سن حلقه هنر، پیرامون هنر عاشورایی صحبت می‌کنند. هنرمندانی که علاقه‌مند هستند تا در کنار آثار هیئت هنر در نمایه هفته هنر عاشورایی آثار خود را نیز ارائه دهند و لازم است با ایمیل حلقه هنر یعنی  circleofart@gmail و یا شماره تلفن دبیرخانه حلقه هنر یعنی ۶۶۵۹۶۹۳۲ (فقط صبح‌ها) ارتباط برقرارکنند.مکان برگزاری هفته هنر عاشورایی حلقه هنر: تهران، خیابان ولی‌عصر، روبه‌روی بزرگ‌مهر، دانش‌گاه هنر، پردیس هنرهای کاربردی، سالن فارابیزمان برگزاری هفته هنر عاشورایی حلقه هنر: دوم تا دهم آذرماه ۱۳۹۲ به استثنای پنج‌شنبه و جمعه / ساعت دو و نیم بعدظهر الی پنج‌ و نیم بعدظهر به دوستان و علاقه‌مندان تان اطلاع دهید. ۹ سال تولیدات هنری هیئت هنر به همراه مجموعه‌ای از آثار عاشورایی دیگر هنرمندان باید که در قالبی حرفه‌ای و پرشور نمایه شود.....
نرگس حسینی
۱۷آبان
آقای نتانیاهوبرو و برای همه ی دوست های سلفی ات تعریف کنکه اگر شیعه اراده کندلحظه ای تو و آن حرام زاده ها رازنده نخواهد گذاشت..ما جملگی عباس ایم..مطمئن باش ما با موشک های فرزندان شهیدمانتو را نابود خواهیم کرد تاآرزوی حاج حسن مقدم محقق شود..آقای نتانیاهوسگ هایت را جمع کن.
نرگس حسینی
۱۷آبان
قامت کمان کند که دوتا تیر آخرشیک دم سپر شوند برای برادرشخون عقاب در جگر شیرشان پر استاز نسل جعفرند و علی این دو لشکرشاین دو ز کودکی فقط ایینه دیده اندآیینه ای که آه نسازد مکدرشواحیرتا که این دو جوانان زینبند؟یا ایستاده تیغ دو سر در برابرشبا جان و دل دو پاره جگر وقف می کندیک پاره جای خویش و یکی جای همسرشیک دست گرم اشک گرفتن ز چشمهاشمشغول عطر و شانه زدن دست دیگرشچون تکیه گاه اهل حرم بود و کوه صبرچشمش گدازه ریخت ولی زیر معجرشزینب به پیشواز شهیدان خود نرفتتا که خدا نکرده مبادا برادرش...زینب همان شکوه که ناموس غیرت استزینب که در مدینه قرق بود معبرشزینب همان که فاطمه از هر نظر شده استاز بس که رفته این همه این زن به مادرشزینب همان که زینت بابای خویش بوددر کربلا شدند پسرهاش زیورشگفتند عصر واقعه آزاد شد فراتوقتی گذشته بود دگر آب از سرش...حمید رضا برقعی
نرگس حسینی
۱۷آبان
سر اسب را کج کرده بود و بی صدا از فاصله ی دو سپاه گذشته بود،فکر کرده بود خیلی خوب اگر پیش برود می بخشندش و میگذارند با بقیه ی هفتاد و دو نفر بجنگد...وقتی هم گفت: « خوش آمدی! پیاده شو، بیا نزدیک!» نتوانست.یاد این افتاد که آب را خودش سه روز پیش رویشان بسته.گفت: « سواره میمانم تا کشته شوم.»میخواست چشم تو چشم نشوند. اصلا حساب این را نکرده بود که بیایند سرش را بگیرند روی زانو.خون های پیشانی اش را با انگشت پاک کنند. باز دلشان راضی نشود.دستمال خودشان را ببندند دور سرش.در خواب هم نمیدید بهش بگویند: « آزادمرد، مادرت چه اسم خوبی رویت گذاشت.»
نرگس حسینی
۱۶آبان
«فایده»، کلمه ای این همه بی معنی نشده بود که ظهر آن روز شد.مرد گفت: « پسر رسول! با تو عهد کرده بودم تا فایده دارم بمانم.» پسر رسول نشسته بود کنار تن خونی آخرین نفری که رفته بود میدان و سر و رویش غرق خاک و عرق بود.مرد گفت: « تنها دو تن از یارانت مانده اند. پایان معلوم شد.»پسر رسول چیزی نگفت. صدای مرد آهسته تر شد:« در ماندن من سودی نیست آقا! بگذارید بروم.»پسر رسول سر بلند نکرد. فقط گفت:« کاش زودتر رفته بودی.»لحنش ناگهان نگران شد: « اسبی نمانده. از این سپاه عظیم چطور پیاده میگذری؟»از همانجا که نشسته بود، کنار تن خونی آخرین یار،دید که مرد سود و زیان، اسبش را پیشتر لابلای خیمه ها پنهان کرده،دید که مرد سوار شد و دید که دور شد.3. ضحاک بن قیس مشرقی
نرگس حسینی