مهرازی

وب نوشت های ن حسینی

مهرازی

وب نوشت های ن حسینی

مهرازی

اینجا
جایی ه که
بدون دغدغه ی باز نشر
از وبلاگهای دیگه،
توش مینویسم..

بایگانی
آخرین مطالب
نویسندگان
پیوندها
۱۶آبان

مجلس چهارم

پنجشنبه, ۱۶ آبان ۱۳۹۲، ۱۱:۳۰ ق.ظ
«فایده»، کلمه ای این همه بی معنی نشده بود که ظهر آن روز شد.مرد گفت: « پسر رسول! با تو عهد کرده بودم تا فایده دارم بمانم.» پسر رسول نشسته بود کنار تن خونی آخرین نفری که رفته بود میدان و سر و رویش غرق خاک و عرق بود.مرد گفت: « تنها دو تن از یارانت مانده اند. پایان معلوم شد.»پسر رسول چیزی نگفت. صدای مرد آهسته تر شد:« در ماندن من سودی نیست آقا! بگذارید بروم.»پسر رسول سر بلند نکرد. فقط گفت:« کاش زودتر رفته بودی.»لحنش ناگهان نگران شد: « اسبی نمانده. از این سپاه عظیم چطور پیاده میگذری؟»از همانجا که نشسته بود، کنار تن خونی آخرین یار،دید که مرد سود و زیان، اسبش را پیشتر لابلای خیمه ها پنهان کرده،دید که مرد سوار شد و دید که دور شد.3. ضحاک بن قیس مشرقی
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۲/۰۸/۱۶
نرگس حسینی