مهرازی

وب نوشت های ن حسینی

مهرازی

وب نوشت های ن حسینی

مهرازی

اینجا
جایی ه که
بدون دغدغه ی باز نشر
از وبلاگهای دیگه،
توش مینویسم..

بایگانی
آخرین مطالب
نویسندگان
پیوندها

۳۹ مطلب در شهریور ۱۳۸۹ ثبت شده است

۳۰شهریور
امروز خسته م.. حال زندگی ندارم.. فردا زندگی میکنم.. !
نرگس حسینی
۲۹شهریور
خوب اگر نگاه کنید پیدایش میکنید..کورش حتی فکرش را هم نمیکرد اینقدر زود با دنیای امروز رفیق شود!
نرگس حسینی
۲۹شهریور
مشعوف شدیم!!
نرگس حسینی
۲۸شهریور
کلنجار میرم با خودم....کدام؟..طراحی شهری یا برنامه ریزی شهری؟طراحی شهری یا برنامه ریزی شهری؟طراحی شهری یا برنامه ریزی شهری؟طراحی شهری یا برنامه ریزی شهری؟طراحی شهری یا برنامه ریزی شهری؟طراحی شهری یا برنامه ریزی شهری؟طراحی شهری یا برنامه ریزی شهری؟طراحی شهری یا برنامه ریزی شهری؟طراحی شهری یا برنامه ریزی شهری؟طراحی شهری یا برنامه ریزی شهری؟طراحی شهری یا برنامه ریزی شهری؟طراحی شهری یا برنامه ریزی شهری؟طراحی شهری یا برنامه ریزی شهری؟طراحی شهری یا برنامه ریزی شهری؟طراحی شهری یا برنامه ریزی شهری؟طراحی شهری یا برنامه ریزی شهری؟طراحی شهری یا برنامه ریزی شهری؟طراحی شهری یا برنامه ریزی شهری؟طراحی شهری یا برنامه ریزی شهری؟طراحی شهری یا برنامه ریزی شهری؟طراحی شهری یا برنامه ریزی شهری؟طراحی شهری یا برنامه ریزی شهری؟طراحی شهری یا برنامه ریزی شهری؟
نرگس حسینی
۲۵شهریور
برای آن جنبش محترم که لوگویش را نمی پسندیدم دو تا لوگو فرستادم.اما چون مطمئن نشدم که بدستشان رسید یا نه میگذارمشان اینجا.
نرگس حسینی
۲۵شهریور
برگشتی به خانه.سالهاست منتظر تو بود چشم وطن.وقتی تو کنار مایی کورش هم حالش به میشود.فرش قرمز برایت انداختند.اما ..ما که میدانیمذوالقرنین هر که بودوقتی تو را مینوشتدنبال فرش قرمز نبود.حالا که آمدیبیا تا برایت بگویماین سالها بر سر مردمان چه آمده..بیا تا برایت بگویمتو را علم کرده اند و زیر سایه بلند تودنیا را فریفته اند..بیا و ببین..ذوالقرنین تو را که مینوشت هرگز گمان نمیبردروزی سازمانی بنام حقوق بشر وجود داشته باشدکه تنها کاری که نمیکندحراست از حقوق نوع بشر است..نمیخواهم خستگی به تنت بماند..اما وقتی برگشتیاز همان بریتانیایی ها بپرستا کی میخواهند نان تو را بخورندو رفیق دزد باشند..؟ازشان بپرسمردم دنیافقط همان مردم کوچه ی تونی بلر اند؟یا بچه های کوچه های غزه هم جز مردم دنیا ند؟کورش چقدر روی تو حساب باز میکرد...بمیرم برای کورش..راستی کورش هم رفته توی طرحخبر داری؟چه بگویم عزیزکه دل ما از دوست و بیگانه خون است..وقتی رییس میراث ماکج سلیقه ترین مرد تاریخ است..........حالا که پیش ماییکمی هم تو بگواز دردهای دلت..مطمئن باشبا آنکه دلمان خون استدرد دل خونت رابه گوش جان میشنویم....حتی اگر خواستیوآلزایمر نگرفته بودیبرایماناز خاطراتتبا ذوالقرنین بگو..قرآن که حسابی از او تعریف کرده...راستی قرآن، همان کتابی ستکه داعیه داران سرزمین UN حسابی حرمتش را پاس داشتند..اما چه کنند که هنوز هم گاوچرانند ورسم و رسوم را نمیدانند....ببخش.این سینهحسابی تنگ است....
نرگس حسینی
۲۴شهریور
آدم توی شلنگ شنای پروانه بره..با نوار خالی کنسرت بده....اصلا هرچی تو بگی بشه ..ولی ضایع نشه...!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!....خاصیت اهواز نیست..خاصیت آدم هاست..اگه شک دارید با من برید مسافرت..!
نرگس حسینی
۲۲شهریور
اگر خدا بخواهد ابرهه می سوزد در  فلوریداو آب می پاشد بر سر آتشحالا از ونکور تا کشمیرمردم به خیابان ریخته اندکشیش بی کششی بودیآقای جونز!بدان خیال که سوزد کتاب در آتشدوباره ابرهه ای ریخت آب در آتشکشیش بی کششی بودی که فکر می کردیآفتاب را می توان سوزاندو ذره بین گرفتی تا پشت دست خورشید را بسوزانیخیال کردی قرآن پاک سوختنی ستخیال کردی اگر آفتاب در آتش...کشیش بی کششی بودی که کبریت کشیدی بر خودتالا برادر شیخ النجدکشیش بی کشش! از کوشش تو و ابلیستو را نصیب چه شد؟ جز عذاب در آتشهمراه ریش و ریشه ی توسبیل خنده دار تو هم  سوختچرا که:چراغ از آن خدا بود و پف از آن تو، شددعای سوختگان مستجاب در آتشپیش از تو نیزبرادران حاتم طائیرفتند وپاشیدند ودود شدنددرون چشمه ی زمزم چه می کنی استاد!بهوش باش نپاشی شراب در آتشکشیش بی کششی هستیرانده از کلیسا ومانده از معبدکتاب کفر به کف داری این نه انجیل استبرو به دشمنی این کتاب در آتشحمالة الحطب شده ای آقای جونز!می بینی چه راحت شاعران سبیل تو را دود می دهندتنها در کتاب رکوردهااحمق ترین شدیتنها دنیا به تو خندیدو شاعری سرود:نصیب نیست تو را جز همین که هیمه شویتو کم ز هیزم خشکی، بخواب در آتش!بخواب آقای جونز!پماد سوختگی فردااز تل آویو خواهد رسید!۲۳ شهریور ۱۳۸۹- دهلی
نرگس حسینی
۲۲شهریور
موتونید شاخ در بیارید!!!!!! حالا اینکه این چقدر واقعیت داره در دست بررسیه!!بنیاد جهانی ویکی پدیا، ده شخصیت بزرگ هزاره دوم را که بر جهان اثر گذاشتند، معرفی کرد. یوهان سباستین پری باخ، مدیر این موسسه اعلام کرد، به هر کدام از کشورهایی که دانشمندان آن جایزه «ویکی سال» را دریافت کنند، ده میلیون دلار جایزه اهدا می‌کند.براساس اعلام این موسسه جهانی، ده شخصیت برتر هزاره قبل چنین معرفی شدند:آلبرت اینشتین، ریاضیدان آمریکاییبیل گیتس، مخترع آمریکاییمولوی، شاعر و ترانه‌سرای اهل ترکیهزکریای رازی، دانشمند بزرگ عربحکیم عمر خیام، دانشمند بزرگ افغانیاسحاق نیوتن، دانشمند بزرگ انگلیسیابن سینا، دانشمند و پزشک عربستان سعودیفردوسی طوسی، شاعر بزرگ روسیفردریش نیچه، فیلسوف بزرگ آلمانیدکتر کامران وفا، فیزیکدان بزرگ آمریکایی
نرگس حسینی
۲۱شهریور
تا حالا خشک شدی؟چقدر بد خشک شدی ؟نه خدایی خوب فکر کن جواب بده....خوب فکر کن....فکر کردی؟..خشک شدم..قرار بود زنگ بزنم حال و احوال طرف رو بپرسم...طرف مرده بود...فردا اگر مرده بودم.. حلال کنید.
نرگس حسینی
۲۱شهریور
باور کردن این تصمیم ژاپنی ها کمی مشکل است. آنها تصمیم دارند که جام جهانی فوتبال سال ۲۰۲۲ را به صورت هولوگرافیک در بقیه استادیوم های دیگر کشورها نشان دهند. آنها برای عملی کردن این کار ۶میلیارد دلار بودجه در نظر گرفته اند و قرار است که هر بازی در استادیوم با ۲۰۰ دوربین فیلم برداری HD ضبط شود. سپس این تصاویر به صورت همزمان به ۴۰۰ورزشگاه در دیگر نقاط جهان فرستاده می شود. حالا شما می توانید در یک استادیوم در کشور خودتان بنشینید و فینال جام جهانی را در ورزشگاه مقابل خودتان ببینید. چرا که فناوری هولوگرافیک مانند چیزی است که در فیلم های جنگ ستارگان دیده اید. شما بازیکنان را در وسط زمین فوتبال مقابل تان می بینید.در این پروژه حتی میکروفن هایی هم در سراسر زمین فوتبال نصب خواهد شد تا صداهای بازیکنان، شوت زدن و ... را به بقیه استادیوم ها منتقل کند. آقای کیو مدیر اجرایی این پروژه می گوید که شما ممکن است فناوری لازم برای اجرای این پروژه را مانند رویا ببینید. اما خواهید دید که طی ۱۲ سال آینده چقدر تکنولوژی تغییر خواهد کرد و ما تصور می کنیم که تا سال ۲۰۱۶فناوری های لازم برای این کار را در اختیار داشته باشیم.به گفته ژاپنی ها اجرایی شدن این طرح سبب می شود که تماشاگران مسابقات جام جهانی فوتبال در استادیوم ها ده ها برابر شود و این بخشی از برنامه آنها برای به دست آوردن میزبانی این مسابقات برای سال ۲۰۲۲ است. البته این طرح آنقدر جالب به نظر می رسد که باعث می شود هر کسی از میزبانی ژاپن در صورت موفقیت این طرح پشتیبانی کند چرا که در این صورت می توانیم مسابقات بزرگ فوتبال دنیا را در استادیوم های شهر خودمان ببینیم.هولوگرام: تصویر سه بعدی که از ترکبب شعاع نور لیزر یا سایر منابع نوری منسجم ایجاد می شود.
نرگس حسینی
۱۸شهریور
دفاع کردم.تمام شد..مرد میگفت..مومن کسی است که از کار مهمی فارغ میشود و به کار مهم دیگری میپردازد..کار مهم سراغ ندارید؟می خواهم مومن شوم...
نرگس حسینی
۱۷شهریور
به قول دکتر موسی خانی..ای بامن  و پنهان چو دلاز دل سلامت میکنمتو کعبه ای هر جا رویقصد مقامت میکنمهرجا که هستی حاضریاز دور برما ناظریشب خانه روشن میشود....چون ذکر نامت میکنم..........نفس های آخرش را میکشد..دعایش کنید..برای همیشه اش..برای آن سوگند نصفه و نیمه اش...برای آن لباس که وامدار مردی در نخستین روز شهریور است.....دعایش کنید...
نرگس حسینی
۱۷شهریور
پنجره این هفته زوم کرده روی اندیشه های جلال!باید برم پیدا کنم مجله شو..!
نرگس حسینی
۱۶شهریور
حس و حال.ای چیزیست که این روزهابرای نوشتن ندارم.
نرگس حسینی
۱۶شهریور
ز فرط گریه باران می چکد از دستم این شب هایکی دستم بگیرد ، مست مست مستم این شب هاغزل می خوانم و سجاده ام پر می کشد با مننمی خوابند یک شب عرشیان از دستم این شب هاخدا را شکر سوزی هست ، آهی هست ، اشکی هستهمین که قطره اشکی هست یعنی هستم این شب هابه جای خون به رگ هایم کبوتر می پرد تا صبح تشهد نامه می بندد به بال دستم این شب هادلی برداشتم با تکه ابری از نگاه خودبه پابوس قیامت بار خود را بستم این شب ها
نرگس حسینی
۱۳شهریور
سفره را دارند جمع میکنند.. مردم دارند با پلاستیک و ظروف یکبار مصرف آنچه می توانند از سفرا برمیدارند.. به عنوان تبرک..  نگه میدارند... باشد برای روز مبادا.. باشد برای روزهای بی رمضان...... آنها که قدر این مهمانی را میدانند ، حسابی ناراحت اند و دلشان گرفته.. ولی حارث حسابی خوشحال است.. دارد مدارم خط های روی دیوار زندانش را میشمرد.. و حساب روزهای رفته و روزهای باقی مانده را می کند.. از حالا دارد توی فکر پلیدش ، نقشه میکشد برای آدمهایی که امشب تا سحر بیدار بودند.. قند توی دل حارث آب میشود که تا آخر هفته ی دیگر آزاد میشود. و مومنین حسابی حالشان گرفته است که سفره جمع میشود.. « این شبها که باقی مانده تا میشود ، ذخیره کنید...»    این را یکی از آن ته داد میزند... . . مهمانها دلشان نمی خواهد بروند.. نمیشود تمدیدش کنی خدا؟؟؟
نرگس حسینی
۰۹شهریور
یکسال پیشتوی صفحه اول مجله همشهری دیدمش.نوشته بود..رمضان ماهی ست که آغازش رحمت، میانه اش مغفرت و پایانش رهایی از آتش است...امشب دهه ی مغفرت تمام شد...می ترسم..هیچ حرکت مثبتی نکردم..هیچ گامی برنداشتم تا مرا ببخشی....مرا میبخشی؟؟..من جز تو کسی را ندارم که به او دل خوش کنم...دلم به خودت خوش کن..فقط به خودت..مرا تمام در برگیر....امشب تمام شد...غفور!مرا ببخش...من از رحمتت نا امید نمیشم...
نرگس حسینی
۰۹شهریور
رفتم سر کرکسیون.کف دانشکده رو که هفته پیش شخم زده بودند درست کردند.آدم روش سر میخورد.رفتم طبقه سوم.. جلوی در که رسیدم ..حس کردم وسط سال تحصیلیه..!!اتاق پر آدم بود.آقای سلیمانی م پشت میز های نقشه کشی سنگر گرفته بود و از اون ته جواب مراجعات رو میداد!!اینجوری ندیده بودم هیچوقت اتاق مدیر گروه رو!رفتم پیش استاد راهنما..غلغله!!!!!انگاری صف کوپن!ما رو انداخت بیرون و خودشم اومد بیرون..بنده خدا کلافه شده بود از حجم مراجعات و ...روزه م برده بودش...تا برم فرم اعلام آمادگی دفاع رو دوباره از همکف بگیرم بچه ها م رفتن طبقه چهارم که جا پیدا کنند...ولی همه ی درها بسته ...!استاد همونجوری سر پا با یکی کرکسیون کرد تا در باز بشه..در که باز شد با احترام و ادبهجوم بردیم داخل کلاس تا زود دور استاد نوبت بگیریم!!از 11 تا 1 طول کشید نوبتم بشه.یه بنده خدایی با nتا مقطع اومده بود تازه بازم دلهره داشت.تازه اونجا بود فهمیدم چرا دلهره ندارم!!!!!نوبت من که شد همه یادشون افتاد که دیرشون شده.. یا باید زنگ بزنند به استاد!نوبتم رو دادم به اون پسره که شارژ لپ تاپ ش داشت تموم میشد..اومدم کرکسیون کنم بابای استاد زنگ زد!!!گفتیم خب الان یه سلام علیک میکنه تموم میشه.نه بابا!!!اصلا از این خبرا نیست..یارو دانشجو زنگ زده این و اون .. شماره خونه ی پدر مادر استاد رو پیدا کرده ... زنگ زده به اونا ..که آره .. شما به دخترتون بگید کار منو درست کنه!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!یعنی کارد میزدی خون مهندس در نمیومد!!!گفتم یا امام زمان (عج)  حالش خوب شه .. من کرکسیون کنم...!!اومدم بگم بسم الله.. صدای اذان پیچید تو سالن......تایید کرد..فاز دو رو تایید کرد..ایده ی نما رو تایید کرد..گالری پیکسل رو تایید کرد..ایده ی استدیو ها رو تایید کرد..خلاصه حالش خوب شد ... و تایید کرد...خدا تایید کنه.انشالله....... تازه یه پایان نامه ی قطورم داد بهم.گفت این شبیه کار تو...برو ببین چیزی از توش بدرد میخوره...دید دست دست میکنم ..گفت ببر..بعد دفاعت بیار...چشمام یهو برق زد!!تو دلم گفتم عاششششششقتم خدا جون!!
نرگس حسینی