۱۶شهریور
این شب ها
سه شنبه, ۱۶ شهریور ۱۳۸۹، ۰۶:۵۳ ب.ظ
ز فرط گریه باران می چکد از دستم این شب هایکی دستم بگیرد ، مست مست مستم این شب هاغزل می خوانم و سجاده ام پر می کشد با مننمی خوابند یک شب عرشیان از دستم این شب هاخدا را شکر سوزی هست ، آهی هست ، اشکی هستهمین که قطره اشکی هست یعنی هستم این شب هابه جای خون به رگ هایم کبوتر می پرد تا صبح تشهد نامه می بندد به بال دستم این شب هادلی برداشتم با تکه ابری از نگاه خودبه پابوس قیامت بار خود را بستم این شب ها
۸۹/۰۶/۱۶
بسیار به دل نشست.