۱۳شهریور
مهمانها دلشان نمی خواهد بروند.. نمیشود تمدیدش کنی خدا؟؟؟
شنبه, ۱۳ شهریور ۱۳۸۹، ۱۰:۱۰ ق.ظ
سفره را دارند جمع میکنند..
مردم دارند با پلاستیک و ظروف یکبار مصرف آنچه می توانند از سفرا برمیدارند.. به عنوان تبرک.. نگه میدارند...
باشد برای روز مبادا..
باشد برای روزهای بی رمضان......
آنها که قدر این مهمانی را میدانند ، حسابی ناراحت اند و دلشان گرفته..
ولی حارث حسابی خوشحال است..
دارد مدارم خط های روی دیوار زندانش را میشمرد..
و حساب روزهای رفته و روزهای باقی مانده را می کند..
از حالا دارد توی فکر پلیدش ، نقشه میکشد برای آدمهایی که امشب تا سحر بیدار بودند..
قند توی دل حارث آب میشود که تا آخر هفته ی دیگر آزاد میشود.
و مومنین حسابی حالشان گرفته است که سفره جمع میشود..
« این شبها که باقی مانده تا میشود ، ذخیره کنید...» این را یکی از آن ته داد میزند...
.
.
مهمانها دلشان نمی خواهد بروند.. نمیشود تمدیدش کنی خدا؟؟؟
۸۹/۰۶/۱۳
من همزات الشیاطین،
و اعوذ بالله ان یحضرون...