پاسخ:
یه جور نگاه و اعتراض بود..
میخواستم یه نفر بخونه و متوجه شه..
که حتی اگر خوند و حتی اگر متوجه شد .. هیچ واکنشی نشون نداد....!
بعضی وقتا به خودم میگم تو توبه نمیکنی..؟
ول کن این بساط و دیگه!
.
.
ولی بعد از یه مدت دوباره یادم میره چقدر حرص خوردم سرش..
.
.
هر بار به خودم میگم اینبار دیگه حذف ش میکنم .....
.
.
.
ولی...
اینبار دیگه حذفش میکنم...!
بچه که بودم یه کتاب داشتم به اسم کاغذ و تا.کتابی بود که عاشقش بودم.بعدها نابود شد و من فکر کردم کاغذ و تا همون یه کتاب بود و تموم.
چند روز پیش یکی با کلمه ی "اوریگامی کلی ازخاطرات بچگیم رو زنده کرد. یا همون معماری کاغذ.فکر نمیکردم اینقدر قضیه علمی باشه.تو دانشگاه امیرکبیر کنفرانسی به همین اسم بوده.
گفتم بگم. به هر حال شما هم معماری خوندی.جدای از این شاید یه خاطراتی واسه شما هم زنده بشه.
سرگرم کننده است. مفرح.ذهن ادم رو آروم می کنه.یه سر به این سایتا بزنید.
پاسخ:
منم کلی با اون کتاب خاطره دارم..
هنوزم دارمش..
پاره پوره شده..
ولی عاشقشم..
معماری کاغذی رو میتونی توی کارای شیگو روبن دنبال کنی..
یکی از شاگرداش که استاد دانشگاه مون بود آشنامون کرد..
روی سازه های سبک کار میکنند.
چرا >؟؟