مهرازی

وب نوشت های ن حسینی

مهرازی

وب نوشت های ن حسینی

مهرازی

اینجا
جایی ه که
بدون دغدغه ی باز نشر
از وبلاگهای دیگه،
توش مینویسم..

بایگانی
آخرین مطالب
نویسندگان
پیوندها

۳۳ مطلب با موضوع «مناجات» ثبت شده است

۰۳بهمن
این روزها حسابی دارم از همه ی ذخایرم استفاده میکنم.. از هر آنچه داشته ام.. از هر آنچه بوده ام.. از هر آنچه هستم.. حالم نمیداند که خوش است یا خوش نیست.. فقط میداند ، نفس ش گرفته .. یک وقت هایی این حکایت ، با قدم زدن در یک جاده ی پر پرچم ، که ، باد از لابه لای پرچم ها و شاخه های درخت هاش میوزید و همینطور که میرفت غم های دل تو را هم میبرد؛ حل میشد.. حالا با با هزار بار قدم زدن.. با هزار بار توی گوش باد زمزمه کردن.. با هزار بار دست دادن به پرچم ها.. حل نمیشود.. امتحان کرده ام.. دلم انگاری خیلی تنگ است.. دل که تَنگ میشود، برای ماهی ِ دل، میشود تُنگ.. میشود قفس.. تنگ است این سینه.. این سینه حسابی تنگ است.. با انشراح هم دیگر کارش راه نمی افتد.. باید بی رحم باشم.. باید بدرم این سینه را .. باید دری بگشایم از این قفس.. در بند مردن، کابوس تمام پرنده هاست.. و قلب ها، همه پرنده اند.. ذاتا قفس را دوست ندارند.. همه شان یک روز از دست این قفس های استخوانی سینه خلاص میشوند.. و شتابان میروند به همان سمتی، که از آن آمده اند.. همانجا که دمیده شده اند.. چه میکشند قلب ها... که تمام عمرشان ثانیه ها را میشمارند برای آن لحظه..خوشا آن لحظه..خوشا آن لحظه..فقط کاش،توی آن لحظه،وقتی دوباره به تو برمیگردم..لبخند بزنی..کاش مستحقّش باشم..داشتم این متن را میگذاشتم توی نظرات خصوصی یک دوست..دیدم مطلب پنهانی نیست که بخواهم نگویمش..بگذار آخرین جرعه این جام تهی را دسته جمعی بنوشید..
نرگس حسینی
۱۶دی
نمیدونم تا حالا چقدر باهات حرف زدم.نمیدونم تا حالا چقدر باهات رو راست بودم..نمیدونم ..نمیدونم..دلم میخواد لبخندتو ببینم.بهم اجازه میدی؟بقیه ش مهم نیست.فقط لبخند تو مهمه..وای که چه حالی میده تو به آدم بخندی..ته دلم از همین حالا واسه فکر خنده تو ام غنج میره...جان من بهم بخند...پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود : برترین شهیدان کسانی هستند که در صف اول((خط مقدم)) پیکار می کنند و روی بر نمی گردانند تا کشته شود، اینها هستند که جایگاه آنان غرفه های عالی بهشت است، و خداوند بر آنها متبسّم است و اگر خداوند بر بنده ای تبسّم کند((خشنود شود)) هیچ حسابی بر او نیست. کنز المعال، ج4، ص401، حدیث11120
نرگس حسینی
۱۲دی
چه روزهایی دارم این روزها..چه نگاهی میکنی اینجا را..بعضی وقت ها میخواهم از مهربانی ات بمیرم..این روزهااز آن روزهاست..نگاهت را نگیر..خواهش میکنم..
نرگس حسینی
۲۰آذر
این روزها همه چیز را یا گم میکنم یا جا میگذارم..موبایلم را..شارژر لپ تاپ را..کلید خانه را..سوال های مسابقه را..هارد اکسترنال را ..فلشم را..جورابم را..کتابم را..نوشته هایم را در وبلاگ های دیگر..حواسم نیست..حواسم به هیچ چیز نیست..یکی به طعنه گفته بود عاشق شده..راست هم میگفت عاشق شده ام..ولی بس که حواسم نیست عشقم را گم کرده ام......مدام دارم دنبال چیزهایی که گم کرده ام میگردم این روزها..و ماست مالی میکنم ..   گندهای متعاقبش را......خدای من..دلم را به ذکرت محکم کن......به قول قدیم تر هادارم شیش میزنم..!!..بالاخره امروز رفتند جلسه..بالاخره جوابش آمد......و ترسم بی دلیل هم نبود......تو میدانی ..نه ..نمیدانی..نمیدانی توی دلم چه آشوبی ست.....بیا و به من بگو همه چیز با من..بیا بگو..بیا این ها را از روی شانه م بردار..فقط یک لحظه..بگذار نفس چاق کنم..همینطور که کنار رگ گردنم هستییک چیزهایی برایم زمزمه کن..بگو ..    تا دلم آرام بگیرد.........من از هزیان مرد خواب ، میترسم......عجب حالی ست این روزها..کاش زودتر این سامانه ی بارش زا به منطقه ما بیاید..تا من سبک شوم...
نرگس حسینی
۰۹آذر
قرار بود مثل شتر دوساله باشیم که نه پشتی دارد برای سواری و نه پستانی برای دوشیدن..امروز اما هم سواری داده ایم هم دوشیده اند مان.....حس میکنم که نه دنیا را دارم و نه آخرت را..خسر الدنیا و الآخره.خسران کار انسان است که ان الانسان لفی خسر.اما قرار بود برای خدا کار کنیم که هر چه کردیم محفوظ باشد در نگاهش..امشب ، تمام یاخته های ذهنی ام بهم ریخت..نه برای فرد ، نه..برای عمل..قرار ما نبود که امضای پایان کار به جوهر خودکار های بیک مزین باشد..قرار ما ایستادن بود تا آخرین نفس ، و ایمان داشتن به عمل خداوند ، و نگاهی که بوی توفیق میداد و اصلا شان ش آنقدر بالاست که قباحت دارد آنرا با جوهر های بد رنگ خودکار های این دنیا مقایسه کنم..اف بر من..توبه میکنم..از تمام ثانیه هایی که برای تو نبوده ام..مرا ببخش ..به تو باز میگردم که  نا گزیرم از بازگشت به تو..که انا لله و انا الیه راجعون..تمام امید من کرم توست..که مرا طمع لطف تو گناهکار کرد..تمام دلخوشی م ، نگاه توست ..    آنرا دریغ مدار...
نرگس حسینی
۲۳آبان
ای نسیمی که در کوچه ی دهلی بوی عود و حنا می دهد جانت از نشابور آیا گذر کردی؟ از سناباد و مشهد خبر داری؟ شوق پابوس صحن تو را دارم،  بانگ نقاره پیچیده در جانم پشت سر آن همه غم نمی دانم، پیش رو  این همه سد خبر داری؟ طوطی هند بودن نمی خواهم من کبوتر… نه، آهوی دلتنگم تو دلت سوز دارد خبر دارم، من دلم درد دارد خبر داری!
نرگس حسینی
۱۱مهر
شما  هنوز داغی حالیت نیست وگرنه مردی!!شاید باورت نشه.ولی این واقعیت داره..دلم براش سوخت..یعنی واقعا توی چه هچلی افتاد..شنیدی میگن خدا برات بسازه؟خدا براش ساخته..خدا انشالله باهاش باشه..به قول خودش براش عمل کنه..نترس مرد..وگرنه اون جمله بازم یقه تو میگیره...!!نفسی اگر بودبه قول فضلا به شرط حیات(ط)..باری برداریم از زمین..کهمیدونیم..بار گرانی بر زمین مانده ست...
نرگس حسینی
۱۷شهریور
به قول دکتر موسی خانی..ای بامن  و پنهان چو دلاز دل سلامت میکنمتو کعبه ای هر جا رویقصد مقامت میکنمهرجا که هستی حاضریاز دور برما ناظریشب خانه روشن میشود....چون ذکر نامت میکنم..........نفس های آخرش را میکشد..دعایش کنید..برای همیشه اش..برای آن سوگند نصفه و نیمه اش...برای آن لباس که وامدار مردی در نخستین روز شهریور است.....دعایش کنید...
نرگس حسینی
۰۷شهریور
به منظور حل کردن مسائل و معضلات پایان نامه م و فقط به خاطر علم به فیلترینگ ارشاد عاجزانه التماس مینکم سر جد تون این سایت های ارایه کننده ی دیتیل های سازه های خاص رو فیلتر نکنید!!!!!!!!!!!!بابا آخه پل و استدیوم و چندتا ساختمون که دیگه مشکل اخلاقی و سیاسی نداره که!خسته شدم بس که همه چی فیلتره...شیطونه میگه برم یه وی پی ان بخرم خلاص.شور گندشو مسخره کردن..!!!!!
نرگس حسینی
۲۵مرداد
نرگس حسینی
۰۴مرداد
الهی عشق در من چلچراغی تازه روشن کنببخشا گر خطا رفتم، ببخشا گر غضب کردم
نرگس حسینی
۲۳تیر
کمتر شاید وقت کنم که بیایم توی این دنیا.گرچه هر وقت از این حرف ها میزنم بعد گندش را در می آورم و روزی 30بار آپ میکنم.ولی باید بروم سراغ درد بی درمان طرح 5. که انصافا بیشتر از یک روز وقت مرا تا حالا نگرفته..!باید بروم و بیشتر وقت بگذارم پاش که استاد زل نزند توی چشمم و بگوید تو برو فلسفه بخوان. گرچه من فلسفه را دوست دارم ولی هر فلسفه ای به من نمیسازد.فلسفه را باید با استادهای تپل گذراند.خلاصه که این دانشجوی _به ظن استاد _ فلسفه باید یک مدتی در خدمت مجاز نباشد.راستی فاطمه اگر آمدنی شدم و عمری بود با آن آقا برای هفته بعدش قرار بگذار برای پایان نامه خاکی به سرم کنم!..در ضمن این را هم دلم نمی آید برایت نگویم که کار خیلی سخت است.خیلی بیشتر از آنکه مغزم بتواند برایش کالری بسوزاند.مخصوصا حالا که شاید به قول آن برادر یادگاری باشد..........خداوندا بپذیر و ترحم کن.
نرگس حسینی
۱۰تیر
خدای من!مرا در شمار آن بندگانی بیاور ، که صدایشان کردی و تو را پاسخ دادند.و چشم در چشمشان دوختی ،و نگاه به نگاهشان گره زدی ،آنچنان که از روئت جلال تو بیهوش شدند.تو پنجره نجوایت را به روی آنان گشودی ،و آنان آشکارا دست کردارشان را برای تو باز کردند...
نرگس حسینی