۲۳تیر
یادگاری...
چهارشنبه, ۲۳ تیر ۱۳۸۹، ۰۷:۳۲ ب.ظ
کمتر شاید وقت کنم که بیایم توی این دنیا.گرچه هر وقت از این حرف ها میزنم بعد گندش را در می آورم و روزی 30بار آپ میکنم.ولی باید بروم سراغ درد بی درمان طرح 5. که انصافا بیشتر از یک روز وقت مرا تا حالا نگرفته..!باید بروم و بیشتر وقت بگذارم پاش که استاد زل نزند توی چشمم و بگوید تو برو فلسفه بخوان. گرچه من فلسفه را دوست دارم ولی هر فلسفه ای به من نمیسازد.فلسفه را باید با استادهای تپل گذراند.خلاصه که این دانشجوی _به ظن استاد _ فلسفه باید یک مدتی در خدمت مجاز نباشد.راستی فاطمه اگر آمدنی شدم و عمری بود با آن آقا برای هفته بعدش قرار بگذار برای پایان نامه خاکی به سرم کنم!..در ضمن این را هم دلم نمی آید برایت نگویم که کار خیلی سخت است.خیلی بیشتر از آنکه مغزم بتواند برایش کالری بسوزاند.مخصوصا حالا که شاید به قول آن برادر یادگاری باشد..........خداوندا بپذیر و ترحم کن.
۸۹/۰۴/۲۳
مهم نیست،یادگاری خوبه...
خوبه که باشه.
باید باشه...
امانه آخرینش.
این اوج بی معرفتیه.
تا حالا بی معرفت نبودی...
لا اقل...
به قول یارو گفتنی:
باقی بهارت...