۲۰آذر
من از هزیان مرد خواب ... میترسم..
شنبه, ۲۰ آذر ۱۳۸۹، ۰۵:۲۱ ب.ظ
این روزها همه چیز را یا گم میکنم یا جا میگذارم..موبایلم را..شارژر لپ تاپ را..کلید خانه را..سوال های مسابقه را..هارد اکسترنال را ..فلشم را..جورابم را..کتابم را..نوشته هایم را در وبلاگ های دیگر..حواسم نیست..حواسم به هیچ چیز نیست..یکی به طعنه گفته بود عاشق شده..راست هم میگفت عاشق شده ام..ولی بس که حواسم نیست عشقم را گم کرده ام......مدام دارم دنبال چیزهایی که گم کرده ام میگردم این روزها..و ماست مالی میکنم .. گندهای متعاقبش را......خدای من..دلم را به ذکرت محکم کن......به قول قدیم تر هادارم شیش میزنم..!!..بالاخره امروز رفتند جلسه..بالاخره جوابش آمد......و ترسم بی دلیل هم نبود......تو میدانی ..نه ..نمیدانی..نمیدانی توی دلم چه آشوبی ست.....بیا و به من بگو همه چیز با من..بیا بگو..بیا این ها را از روی شانه م بردار..فقط یک لحظه..بگذار نفس چاق کنم..همینطور که کنار رگ گردنم هستییک چیزهایی برایم زمزمه کن..بگو .. تا دلم آرام بگیرد.........من از هزیان مرد خواب ، میترسم......عجب حالی ست این روزها..کاش زودتر این سامانه ی بارش زا به منطقه ما بیاید..تا من سبک شوم...
۸۹/۰۹/۲۰
از آغاز دوباره اس ام اس های شبانه شما بسی خرسند شدم
لطفا ادامه بدین