مهرازی

وب نوشت های ن حسینی

مهرازی

وب نوشت های ن حسینی

مهرازی

اینجا
جایی ه که
بدون دغدغه ی باز نشر
از وبلاگهای دیگه،
توش مینویسم..

بایگانی
آخرین مطالب
نویسندگان
پیوندها
۲۷فروردين
اوووووه !!!!!!!!!!!!!

پنجشنبه ها نت چه خبره!!!!!!!!؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

همه نظر میدن!!

واقعا منو شرمنده کردین!!!

 

یه دوستی بهم یه وبلاگ معرفی کرده که کلا منو ترکوند!!!!

وبلاگ یه دانش آموز که توی همون مدرسه ای درس می خونه که من ازش کلی خاطره دارم...

کلی حال کردم که یه نفر از بروبچز اونجا چنین حرکت جالبی انجام داده و خاطرات مدرسه رو میذاره روی وبلاگش...

من که کاملا حس نوستالژیکم تحت تاثیر فضای نوشته هاش بودم!!!!!!!!!!!!1

با عنوان تانژانت میذارمش توی پیوندام.

سر بزنید ، بی ضرره.

نرگس حسینی
۲۷فروردين

در مدح و مذمت روستای قروه

اول قبل از هر چیز یه عذرخواهی بدهکارم به حضرت استاد که نتونستم زودتر از این ، این مطالب رو بذارم روی وبلاگ.

توی پست قبلی یه کلیت از روستای قروه معرفی کردم و قرار شد مطالبی رو که با توجه به شیوه تدریس جناب استاد بود ، توی این پست بذارم. یعنی نقاط قوت و ضعف و این حرف ها......     اول برای اینکه نیمه پر لیوان را دیده باشیم برویم سراغ نقاط قوت و فرصت ها.

بقیه اش توی ادامه ادامه مطالبه .

نرگس حسینی
۲۴فروردين
اینو همین جوری داشته باشید برای تنوع!!!!!

احتمالا دوست نقاشمون حتی توی بلندترین خوابهاشم نمیدید که مونالیزا این شکلی بشه!!!!!!!!

نرگس حسینی
۲۰فروردين

اتصال به اینترنت با شبکه هوشمند تقریبا شبیه خودکشی میمونه!!!!

چون سرعت کار اینقدر بالاست که واقعا بنده الان شرمنده شدم!!!

بگذریم ... فعلا که من مجبورم با همین اینترنت ذغالی سر کنم و شاکر خدا هم باشم! تا این مخابرات همت کنه و اینترنت پر سرعت ما راه بیفته ، آقا امام زمان ظهور کرده!!!!!! کلا همه چی موکول شده به ظهور دولت کریمه که ملت روحیه بگیرن برای فرج دعا کنن! ما هم دعا میکنیم....

بازم بگذریم...........

غرض کلا چیز دیگه ای بود. موضوع بحث ما توی طراحی موزه نور بود ، یعنی قرار شد به نور اشراقی نگاه کنیم، نور خشک وخالی که نمیشه.. اما القصه اینکه من هر چی بیشتر میرم تو نخ نور و اشراق بیشتر به عشق میرسم و هفت منزل عشق...

طلب ، عشق ، معرفت ، استغنا ، توحید ، حیرانی ، فنا

و هرچی بیشتر پیش میرم میبیبنم غایت اندیشه اشراقیون یا همون نورالانوار میرسه به فنا فی الله. یعنی این همه چرخیدیم و چرخیدیم و چرخیدیم که به نیست شدن برسیم! ولی این نیست شدن هم جنس عدم نیست . به قول اون رفیق نیمچه فیلسوفم یه جور حل شدنه توی ذات حضرت حق. یه جور حل شدن در نور. اصلا بذار اینجور بگم ، وقتی یه جا نور نیست هیچی نمیبینی ولی وقتی خیلی هم نور هست بازم هیچ جا رو نمیبینی. ول بین این دوتا تفاوت هست . توی مورد دوم ، تو توی اون نور حل شدی.

خیلی از نویسنده ها ومتفکرای هم عصر سهروردی یا قبلی ها و یا حتی نویسنده های عصرر ما وقتی میخوان به نور نگاه کنن با این نظر موافقن. مثلا امشب خیلی اتفاقی با رییس یه مطلبی رو پیدا کردیم که نویسنده اش میگه :

نور در عالم هر چه هست از سوختگان است که برون میتابد ، و دل تا در راه عشق نسوزد کجا نور یابد ، که نور در این عالم هرچه هست از سوختگان است.

این متن مال کتاب سفر به سرزمین نور آقا سید مرتضی آوینی بود ، که جدا کرده بودن برای پشت جلد. فکر کنم ناشرشم خود روایت فتح بود.یعنی حرف سند داره!

دارم میگردم ببینم توی فلسفه غرب بجز جناب افلاطون و افلوطینیون کس دیگه ای درباره ی نور نظری داره یا نه.

فعلا بعد چند شب کم خوابی دارم از پا میفتم. من میرم بخوابم.

راستی اینم یادم رفت بگم که احتمالا اسم موزه مو  میذارم تهی.

تا بعد...

نرگس حسینی
۱۷فروردين

فهرست حکمت اشراق

حکمت اشراق دو بخش کلی دارد :

 بخش یکم ، ضوابط فکر و ترازوی اندیشه « بخش منطق ».

بخش دوم ، فلسفه که انوار الهی نام دارد.

 

بخش اول سه قسمت دارد :

 مباحث مربوط به معرفت.

 مباحث مربوط به حجت وقضایا

مباحث مربوط به مغالطات

بخش دوم پنج مقاله دارد :

 درباره نور ، حقیقت نور ، نورالانوار ، اولین نور صادر شده از نور الانوار

ترتیب وجودت و مراتب آن

چگونگی فعل نورالانوار ، کیفیت تأثیر گذاری نورالانوار و انوار قاهر

تقسیم برزخ ها یعنی آن چه که نه نور است و نه ظلمت ، بلکه میانه این دو است.

 معاد ، نبوت ها و مناجات؛ خوابها ، الهام ها

 

در باره بقیه مسایلی گه به نظرم جالب میاد توی ادامه مطلب گذاشتم.

نرگس حسینی
۰۵فروردين

بهتره دیگه بریم سر اصل مطلب ، یعنی روستای قِروه .

البته اگه بخوام مثل روال جناب استاد پیش برم باید اول آرزوهامو در مورد روستا بنویسم . یعنی بگم :

نقاط ضعف یه طرف – نقاط قوت یه طرف

تهدیدها یه طرف – فرصت ها یه طرف

و بعد بر اساس این فرضیات – که البته درستترش می شود عینیات – سیاست هایی برگزید که در راستای تحقق آن آرزوها باشد .

در فلمرویی بزرگتر حکایت همان حکایت سیاست گذاری های دولت و مجلس است در راستای رسیدن به چشم اندازهای n ساله ی توسعه . و می شود برنامه های 5 ساله ی اول و دوم و سوم و الی آخر .....

اما با تمام این اوصاف من ترجیح میدهم اول یک معرفی اجمالی از روستا داشته باشم و بعد بروم سراغ آمال و آرزوهایم من باب روستای کذا .

نرگس حسینی
۰۵فروردين

عید با همه ی لحظه های قشنگش همیشه مرا به یاد روزهای دانش آموزی و کابوس مشق عید می اندازد ...!!!!

البته مشق عید به آن ابهت روزگار پدر و پدربزرگم که نه ، ولی کابوس آن پیک شادی های چهل – پنجاه و گاها شصت صفحه ای که هر صفت دیگری جز شادی می شد برایشان در نظر گرفت ، که از روز 9 – 10 فروردین عین خوره به جانم می افتاد و هرچه شیرینی و شکلات و آجیل که خورده بودم را کوفتم می کرد ، هرگز فراموشم نمی شود .مادر خدابیامرزم هم که از روز 12 فروردین وامیستاد بالای سرم تا جنب نخورم و پیک کذایی را حل کنم . همیشه به روز جمهوری اسلامی عذادار پیک شادی بودم !!

خدا پدر آن کسی را که پیک شادی را از تکالیف مدرسه حذف کرد بیامرزد ، دعای خیر کلی بچه محصل دنبالش است .گرچه آن دوره حذف پیک شادی زیاد به ما نرسید خبر به قدری مسرت بخش بود که همان یک سال دوره راهنمایی هم که شامل حالمان شد داشتیم بال در می آوردیم ! دیگر عصر سیزده به در مثل عصر عاشورا نبود .....!!!!!

گرچه وقتی وارد دبیرستان شدیم باز هم تکلیف های نامحسوس شب عید گریبانمان را چسبید ولی ما که دیگر آب از سرمان گذشته بود و گستاخی در چشمانمان موج می زد تازه از عصر روز سیزده می افتادیم به صرافت خالی بستن و ماست مالی کردن ، که به خدا فرصت نکردیم و کلی مهمان داشتیم و حتی خالی های شاخدار که طی بعضی هایش عمه ی نداشته ی پدری را هر سال می کردیم زیر خاک و تا شب هفتش هم پیش می رفتیم . و خلاصه مشق بی مشق !!! ( حتی یادم می آید یکی از بچه ها دستش را دروغکی گچ گرفته بود که مثلا شکسته ؛ تا از زیر مشق ها و اولین امتحان بعد از عید در برود ، که ب واسطه ی یک معلم کارکشته نقشه هایش نقش بر آب شد !!!! )

اینها را گفتم که چه بگویم ؟؟؟؟؟؟!!!!

آها....

فکر کردیم اگر بیاییم دانشگاه و کلاس کارمان برود بالا دیگر از این جنگولک بازی ها خبری نیست اما اینجایش را کور خوانده بودیم!!!

هر سال عید استید گرامی خیلی محترمانه و باوقار با پنبه سرمان را می برند ! یک سری تمرینات و تکالیف نامحسوسی می دهند که اگر از 29 اسفند شروع کنیم به انجامش ان شالله تا خود سیزده به در طول می کشد . حتی باید قید وسطی بازی و کاهو سکنجبین روز سیزده را هم بزنیم و بچسبیم به مقولات کاملا علمی !

عید امسال هم قصه همین است .

هر کدام از اساتید طبق متد خودشان یک سری تکالیف معین کرده اند که البته اصلا هم قرار نیست وقتی از ما بگیرند ! واگر برای هر کدامشان 3 – 4 روز وقت بگذاریم قصه تمام است !!!

خلاصه اینکه  ما تا زنده ایم و در راه دانش جویی قدم می زنیم مشق شب عید دست از سر ما بر نمی دارد !!!!!!!

اما باز هم خدا را شکر .

راضی ایم به رضای حضرت حق .

 

مـا زنــده به آنیـم که آرام نگـیریم

موجـیم که آسودگی عدم ماست

نرگس حسینی
۰۵فروردين

اشک برفهای سپید

نوید رستاخیز دوباره ی زمین است

و احیای طبیعت .

و طبیعت آیت معرفت

برای عزیزترین آفریده ی آفریدگار

 

نرگس حسینی
۲۴اسفند

رسیدیم به اونجا که قرار شد در باره شیخ اشراق کار کنیم.

اما چون قول داده بودم درباره حضرت شمس هم یه پست بذارم و فرصت نشد همینقدر از حضرت شمس بگم که :

آن خطاط سه گونه خط نوشتی

یکی را هم او خواندی ، هم غیر او .

یکی را او خواندی ، و لا غیر .

یکی را نه او خواندی ، ونه غیر او .

آن خط سوم منم .

در ضمن کتاب خط سوم جناب دکتر ناصر الدین صاحب الزمانی هم بسیار بسیار جالبه . توصیه میکنم برای تورق هم که شده یه سری بهش بزنید ....

یه سایتی رو گذاشتم توی لینک ها که تقریبا اطلاعات مناسب و جالبی رو درباره ی فلسفه ی اشراق و چیستی نور و مسئله نورالانوار ارایه داده . اسمش اینه : طهور

یه مقاله جالب هم از سایت شهید آوینی پیدا کردم اونم گذاشتم ، برای خودم که خیلی جالب بود  . در باره یE = mc 2 و رابطه اش با نورالانوار .

خلاصه اینکه این مدته ترکیدم از بس دنبال نور چرخیدم و رسیدم به اینجا که حضرت می فرمایند :

نه شمسـم ، نه صبورم ، نه از سلاله ی بلخ

نفـس نفـس همـه نــورم ، همـاره منـتشرم

 

نرگس حسینی
۱۸اسفند

القصه

قرار شده برای طرح یک عدد موزه طراحی کنیم اما این موزه ی قصه ی ما یه کم با الباقی موزه ها فرق داره!

فرقشم اینه که باید بر اساس شخصیت یه آدم مطرح طراحی بشه!!

این یه کم کارو سخت میکنه ولی از طرفی یه فرصت مناسبه که روی شخصیت یه آدم معروف کارکنیم.

بر خلاف نظر همه دوستان که فکر می کردند من روی شخصیت جناب دکتر شریعتی کار می کنم من تصمیم گرفتم برم توی تونل زمان ! و مطلوب خودمو توی گذشته پیدا کنم! یه فکرایی هم کردم.

الآن توی قرن پر بار ششم هجری ام. جایی که فلسفه اشراق متولد میشه ، جایی که منطق الطیر خلق میشه ، جایی که شمس همیشه مسافره وجایی که مولانای زاهد ، خرقه پوشیده و داره سماع می کنه......

قبلا روی سماع کار کردم ، ترجیح میدم سراغ مولانا نرم......

ولی شمس عجب موجودیه..........................!!!!!!!!!!!!!!!!!

در مورد حضرت عطار هم فعلا آمفوترم!

آما در مورد شیخ اشراق قصه یک مقادیری متفاوته

رفیق شفیقم داره برای پایان نامه اش روی حکمت اشراق کار می کنه . موضوع بسیار جالب با بار معنایی بسیار بالا...!

من که به طرز وحشتناکی از موضوعش خوشم اومده . البته باید ببینیم جناب دکتر رییسی بزرگ هم از این قصه استقبال می کنند یا نه!

 

بهر حال فکر من روی شیخ اشراق و حضرت شمس الدین متمرکزه، تا بببینیم حضرت حق چه عنایت می کنند.

سعی می کنم مبانی فکری هر دو رو بذارم ، البته به علاوه بیوگرافی . گر چه زندگی و شیوه حضرت شمس همیشه جز مجهولات عالم عرفانه !

در ادامه مطلب در مورد زندگی شیخ شراق مطالبی عنوان شده ُ خوندنشون خالی از لطف نیست!!

نرگس حسینی
۱۸اسفند

جناب استاد روستا یک فن عجیبی زدند که جای بسی تشویق دارد!!

در سخنرانی پرجذبه شون در 102 فرمودند برای درسمون یک وبلاگ طراحی کنیم و مطالب درسیمونو بذاریم اونجا که روستامون جهانی بشه و جوامع بشری همه بدونند مثلا در فلان نقطه از کره خاکی ، در ایران هسته ای یک روستایی وجود دارد که در قرن سیطره نانوتکنولوژی هنوز مردمش پیوندی ناگسستنی با طبیعت دارند ، آنچنان که از خیر تمام موهبت های تکنولوژی گذشته اند و هنوز شب ها از فانوس استفاده می کنند و از چشمه آب می آورند و ... و این البته برای این نیست که در آن دیار هنوز حضرت ادیسون برق را اختراع نکرده اند یا آب لوله کشی وجود ندارد و ..... !

نه ، اصلا اشتباه نکنید!! این پیوند ناگسستنی آدمیست با طبیعت !!!

گرچه مردم روستایی که ما انتخاب کردیم اینقدرها هم با طبیعت رفیق نیستند !

روستاشان گرچه تاریخی ست و چند دوره زندگی را در خود به نمایش گذاشته است اما با تکنولوژی زیاد بیگانه نیست آنچنان که گاهی موبایل هم آنتن می دهد!!

روستای ما قروه است . روستایی واقع در استان زنجان و از توابع شهرستان تاریخی ابهر.

از دانشگاهمان تا آنجا اگر ماشین گیرمان بیاید یک ساعتی راه است تا برسیم.

ماجراهایش را بعدا به تدریج تعریف می کنم ، چون انگار قرار است ما بشویم Qerve News!!!!

خوب است دیگر !

نرگس حسینی
۱۲اسفند

این پست مال مهندس رهنماست .از همکلاسی های دانشگاه..(البته پیش خودمون باشه من یه چند وقته دنیای پربار اکادمیک رو ول کردم و چسبیدم به مهندسی فرهنگی!! حس میکنم این نیاز بیشتر از ساختمون سازی و طراحی اولویت داره! )

در این پست قصد دارم راجع به موزه ای بنویسم که چیزی برای نمایش در ان وجود ندارد و تنها این فضاها هستند که در این موزه به نمایش گذاشته شده اند.

بازدید کنندگان این موزه فضاهایی را تجربه می کنند که در دنیای بیرون هرگز یا به ندرت تجربه خواهند کرد.فضاهایی که بعضا به طور جنون امیز،مبهم و متغیرسازماندهی شده اند و فرد را وادار به انتخاب مسیر های ناشناخته ،تنگ و تاریک می کند.

پلکانی پهن و تیره به سمت پایین که به زیر زمین منتهی می گردد . دالان های شیبدار که کف انها از سنگ لوح است بازدید کننده را وا می دارد که یکی از سه مقصد نا شناخته ای را که در پیش رو دارد بر گزیند و یکی از اینها به سمت بالا که جایگاه اصلی پلکان عمودی دیگری است باریک میشود و به شکلی شگرف به سالن های خالی نمایشگاه موزه منتهی می گردد.


سقف های بلند، دیوارهای طولانی ، عریان و سفید و حتی زوایایی که گهگاه تند و تیزمی شوند و تغییر می کنند.

www.imageuploadsite.com/images/q5a5ldetp79ydo3kpvk1.jpg



در گوشه ای دیگر دربی فلزی شبیه به درب گاوصنوق های بزرگ و سرد و مستحکم بانک ها به چشم می خورد که به دالانی تنگ و بسیار مرتفع باز می شود تنها یک روزنه ی باریک روشنایی این بخش را تامین می کند و در کف ان احجام کوچک فلزی شکل وسکه مانندی به کار رفته که هنگام راه رفتن بر روی انها صداهای گوش خراشی متصاعد می شود و صدای رنج شکنجه شدگان را تدائی می کند.این درب فلزی غول اسا هر 10 دقیقه یک بار باز و بسته می شود .

یک دالان دیگر باقی می ماند این دالان به بیرونی محصور و پوشیده از قلوه سنگ باغ تبعید و مهاجرت که شاخص ترین نشانه آن شبکه ای 49 ستون بلند ضخیم،راست گوشه وبتنی است ،منتهی می گردد از راس هر ستون تنها یک درخت زیتون روسی سر بر آورده است .
ستون ها اندکی خم شده اند ومی توان در میان آنها به قدم زدن پرداخت این فضا مشخصا نا سازگار به نظر می رسد .

دانیل لیبسکیند معمار یهودی این موزه -که به موزه ی تاریخ یهود معروف است- در قسمتی از این بنا حجمی عجیب وغریب مرتفع و ذو زنقه ای شکل با دیوارهای مستحکم بتنی و یک منبع نوری باریک راسازماندهی کرده تا یک فضای خالی،که نماد آدم سوزی است را به نمایش بگذارد.

www.imageuploadsite.com/images/jcx8roceove63abswr9.jpg


وی در این موزه ی خالی تمامی اندیشه های هولوکاستی خود و بعضی از هم کیشانش را نمایان ساخته ، و با ایجاد یک فضای خالی یا وید که به شکل خطی از میان پلان نامنظم این مجموعه عبور میکند ،جای خالی یهودیان در برلین را یاد اور می شود.

زاویه های تند و فرم های تکه تکه شده. مهم تر از همه اینها ، روابط فلسفی مستحکم از ویژگی های بارز موجود در طرح های اوست . لیبسکیند عمیقا ضد کلاسیک است . در نزد وی قواعد کلاسیک تناسب ، هماهنگی ، نظم ، تقارن و توازن که به شکلی موقر در کاخ قرن هیجدهمی مجاور اثر وی در برلین به چشم می خورد در واقع حکم نظام هایی بسته و منسوخ را دارند .


www.imageuploadsite.com/images/gsbty9q0w3z5dn41bisi.jpg



او چیزهای پیچیده ، خرد ستیز و درون یافتی را به خرد ورزی مستقیم و بی چون و چرا ترجیح می دهد و به گمان وی خرد ورزی «مفروض» همین است و بس .

این معمار ، آرمان گرا و فردگرایی افراطی است که می کوشد فراتر از آزادی هنر برای هنر ، و فراتر از مقوله های فرم ناب گام نهد . به بیان بهتر ، او در هر ساختمانی که طراحی می کند ، در جست و جوی این است که ویژگی هایی تازه را برای معنای وضع کند ، و همچنین راه هایی تازه را برای پیوند بنا ، مکان و فضا با تاریخ ، زندگی امروز و زندگی فردا به وجود آورد .

www.imageuploadsite.com/images/aga7rn5gurk4son6uz03.jpg



موزه یهودیان برلین ، نمونه ای از شور و هیجان و نیز پیچیدگی جست و جوی لیبسکیند برای مفاهیم معماری است .
لیبسکیند می گوید که برای دستیابی به طرح مورد بحث ، نشانه ها و مظاهر بارز زندگی شهروندی یهود و غیر یهود را جست و جو کرده و آنها را برای ایجاد هندسه های زاویه دار در زمین ، بر روی نقشه مشخص ساخته است .
خود وی این را « ماتریس خرد ستیزی » می نامد .

www.imageuploadsite.com/images/0cc0fpujyfdwgpx1qide.jpg




وی دو جلد کتاب قطور را نیز که مستقیما درباره سرنوشت دردناک هزاران یهودی برلین نگاشته شده ، به وقت مطالعه کرد . او در این طرح تحت تاثیر اپرای نا تمام آرلوند شوئنبرگ به نام « موسی و هارون » و همچنین مقاله ای اولتر بنیامین بوده است

نرگس حسینی
۱۲اسفند
یه مدتی بود یه جایی کار میکردم که یکی از آدماش هی از اصطلاحات سیاسی استفاده می کرد!

بعضیاشو می شد فهمید ولی امان از اونایی که نمی شد.......!!!!!

یکی از اونا این بود : هژمونی !!

خدایی واژه رو حال کن ! فقط کلی کلاس داره!!!!!!!!!

امروز معنی شو فهمیدم

یه مقاله براتون میذارم که شما هم بیاید تو باغ...........

 

 

هِژِمونی مفهومی است برای توصیف و توضیح نفوذ و تسلط یک گروه اجتماعی بر گروهی دیگر، چنان‌که گروه مسلط (هژمون) درجه‌ای از رضایت گروه تحت سلطه را به‌دست می‌آورد و با «تسلط داشتن به دلیل زور صرف» فرق دارد

هژمون در روابط بین‌الملل که چیرگی‌خواهی، سیادت‌(طلبی) و استیلا(خواهی) هم گفته‌شده، به وجود یک قدرت بدون رقیب جهانی که هیچ منازعی در سطح جهان نداشته باشد اطلاق می‌شود. پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و پشت سرگذاشتن یک دوره ده ساله فترت از سال ۲۰۰۱ میلادی و به دنبال حملات ۱۱ سپتامبر ایالات متحده آمریکا وارد مرحله هژمون شده‌است

 

 

نرگس حسینی
۰۸اسفند

 

 در سال 1913 گروهی از معماران ، مهندسان و نقاشان که نام سوپره ماتیسم بر خود نهاده بودند و تصمیم در پذیرفتن "ماشین " به عنوان نمادِ عصر حاضر داشتند گرد هم آمدند. عنصر اصلی اندیشه آنان رئالیسم ( Realism ) ستیزی بود که نخست به شکل شورشی ساده علیه نقاشی سه پایه ای- که در نظر آنان اصطلاحی خاص برای دوران ما قبل صنعتی شدن به شمار می رفت - متجلی گردید. روش آنان ایجاد ترکیب بندی (Composition) بر روی سطح دو بُعدی و صاف نبود بلکه ایجاد ساختمان در فضا بود و شکل پدید آمده الزاماً هماهنگ یا زیبا نبود بلکه دینامیک و شبه کارکردی بود. به عبارتی کار هنر این شد که خصوصیات بیانی یک ماشین کارآمد را داشته باشد.[ 11-ص375] اعضای گروه چهارنفره سوپره ماتیسم که تجمع آنان در مسکو بود عبارت بودند از ؛ "کازیمیر مالویچ " (Kasimir Malevich ؛ 1878-1935) ، " ولادیمر تاتلین "( Vladimir Tatlin؛ 1885-1935) ،" آنتوان  په وسنر " (Antoine Pevsner ؛ 1886-1962) و " نائوم گابو "( Naum Gabo؛ 1890-1977). در ابتدا، آنان از نظر اندیشه و عمل یکسان بودند و به اصالت عقل و نحوه ای از تفکر ریاضی گونه در اثر هنری اهمیت می دادند. اثری با پایگاه زیبایی شناسی که ارائه دهنده هندسه ای بی واسطه، ساده و روشن باشد(3). اما در نهایت با پیوستن چند تن از آنان به مکتب کانستروکتیویسم فاصله ای میان شان پدید آمد. عناصر هنر سوپره ماتیسم؛ مربع، مستطیل، دایره، مثلث و خطوط متقاطع و رنگ های اصلی بود. اولین صورت آشکار این هنر، مربع کاملی به رنگ سیاه بر زمینه سفید بود که توسط مالویچ اجرا شد.

         وی سوپره ماتیسم را این گونه تعریف می کند؛« آن چه را که من سوپره ماتیسم می نامم برتری احساس ناب در هنر خلاق است. پدیده های بصری دنیای عینی در نظر هنرمند سوپره ماتیست         فی نفسه بی معنی اند، آن چه معنی دارد احساس است، آن هم احساسی کاملا مجزا از محیطی که آن را موجب شده باشد.»[7-ص524 ] مالویچ با انگیزشی خود انگیخته، تا حذف تمامی عناصر تشویق انگیز از تصویر پیش رفت، آن چه باقی ماند، ساده ترین شکل هندسی – مربع سیاه و سفید بر سطح سفید – بود. وی بر این اعتقاد که؛« هنر دیگر در خدمت به دولت و مذهب نیست و آن اشتیاق را ندارد که تاریخ و آداب و رسوم را تصویر کند، هنر می خواهد سرپای خود بایستد و برای خود ادامه حیات دهد.»      [17-ص52]

 

آثار پدید آمده مالویچ نهایت خلوص هنری و به تعبیری، گونه ای "نیهیلیسم " ( Nihilism = نیست انگاری ) بود.« به سخن دیگر، نقاشی مالویچ یک عمل خود انگیخته می بود که بخشی از نومیدی و بخشی از ایمان مایه می گرفت ولی در اساس تجربه ای ژرف تر را باز می تابید.»[7-ص524]و همین اندیشه های مالویچ و مکتب سوپره ماتیسم بود که مینی مالیست ها را بر آن داشت تا از هر گونه احساساتیگری در اثر و بیان پدیده های مفهومی و ایدئولوژیک بگریزند و اثرشان را به ناب ترین حالت عرضه کنند

 

 

 

                                                            آثاری از کازیمیر مالویچ 

                                                                kasimir malevich

 

                                                                       

                      

 

                                                  

 

 

                                             kasimir malevich         

نرگس حسینی
۰۸اسفند
سلام

بالاخره قسمت شد یه سری به دنیای وب بزنم !!!

امتحانات و بعدشم تحویل پروژه و خلاصه یه کمی هم کم کاری به علاوه یه سفر توپ  حسابی مشغولم کرد!!!!

البته تعداد بالای بازدیدکنندگان واقعا منو شرمنده کردن!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

به قول برو بچز روی هرچی علاف سفید کردم!!

انشالله این ترم چندتا پست میذارم بترکید

نرگس حسینی
۱۱دی
غزه

جنایتکاران انسانیت را در غزه قربانی می کنند …
نرگس حسینی
۱۱دی

بزرگترین فرش خاکی جهان با عنوان خلیج فارس در جزیره هرمز ساخته شد.
این فرش خاکی در ابعاد 1200 متر مربع اجرا شد و در طراحی آن از 70 نوع طیف خاک رنگی استفاده شده است و بیش از 30 هنرمند از سراسر کشور در اجرای آن همکاری و مشارکت دارند که در کتاب رکوردهای جهانی «گینس» ثبت خواهد شد.

نرگس حسینی
۱۱دی
مساله جست و جوی فضای زمان حال

فضای زمان حال ترکیب جامعی از ادراکات و دستاوردهای گستره های دیسیپلین مختلف تحت یک سیستم یا نظام فکری است که قادر به حل وفصل مسایل خود باشد؛ بنابراین برای معماری دو وظیفه مترتب است: یکی اینکه درمحیط خود چگونه عمل کرده و مسایل آن را مطرح می کند، دوم آنکه درمحیط بزرگتر یا محیط جهانی، چگونه عمل کرده و چه نسبتی را با آن برقرار می کند .
مساله جست و جوی فضای زمان حال دراین شرایط ازدو جنبه قابل بررسی است: جنبه فن آورانه و جنبه مفهومی. واضح است که درشرایط فعلی درایران امکانات و دستاوردهای فن آوری اجرا بسیار محدودتر و ضعیف تر ازامکانات اجرایی درغرب یا کشورهای پیشرفته شرقی همچون ژاپن وچین است، حال باآنکه در ایران موسسات مهندسان مشاور درامر طراحی معماری مجهز به تکنولوژی رایانه است و در این زمینه محدودیت و اختلاف با غرب کمتر است ، اما همین که پارا فراتر از طراحی گذاشته و به اجرا می اندیشیم، به دوران تکنولوژی بنایی سقوط می کنیم. درنتیجه ازاین نظر مجبور به خود سانسوری و حذف و تغییر ایده ها و نظرات معمارانه تا جایی می شویم که منطبق با تکنولوژی بنایی معاصر ایران می شود، درغیر اینصورت یا طرح ها به اجرا نمی رسد یا آنکه بسیار گران تمام می شود و فاقد توجیه اقتصادی و رابطه عرضه و تقاضا درمحدوده اینجا واکنون می شود .
راه دوم یعنی جست وجوی فضای زمان حال به لحاظ مفهومی تنها راهی است که پیش روی ماست؛ حال اینکه جست وجوی فضای زمان حال به لحاظ مفهومی ما را به چه سمت و سویی هدایت می کند جای بحث و تبادل نظر است. به نظرنگارنده طرح مبحث فرم دراین مقوله دیگر بردی ندارد. واضح است که پیمانکاران ما قادر به مقابله و عرض اندام با کنسرسیوم های بزرگ در آن سوی آبها را نداشته و ندارند و ما حداکثر قادر به طرح یک پوسته تزئینی و تمیز برای ساخت ابتدایی فضاهای داخلی طرح هایمان هستیم و مساله به صورت چسباندن سنگ های تزئینی و غیره روی آجرگری و ملات و ... است، بنابراین تنها راه طرح مساله فضا ازطریق سازماندهی فضایی است و جست وجوی معماری و فضای معاصر عبارتست از کار روی چگونگی استقرار عناصر برنامه پروژه، یعنی عناصر و ریز فضاهای پروژه چگونه درکنار یکدیگر استقرار یابند که ازآن طریق تاکنون مطرح نشده و راه حلی رادرجهت به کارافتادن پروژه به صورتی متفاوت مطرح کنند. آنگاه جست وجو به ثمر رسیده و معنا یافته است ،دراین شرایط امکان گفتمان با غرب یاشرق فراهم می شود ، آنگونه که کیارستمی این گفتمان را درسینمای ایران بعداز انقلاب آغاز کرد و بنابراین به سینمای معاصر ایران هویتی شاخص ومستقل بخشید .

بنابراین چه بسا مساله هویت معاصر برای یک معماری ایرانی، تنها از طریق ابتکار درسازماندهی فضایی و جابه جایی وتغییر درفرضیه های بدیهی برنامه و محیط امکان پذیر باشد؛ البته این سخت ترین راه است، زیرا معمار ایرانی موظف است تولید کند و به میراث گذشته بیفزاید و نه آنکه به آن دستبرد زند، همانگونه که بهترین معماران معاصر غرب و شرق به میراثشان می افزایند. دراین راه خطرات بسیاری درکمین است، اینکه معمار راهش را گم کند، بی هویت شود یا حاصلی به بار نیاورده و دستاوردهایش بی ارزش قلمداد شود. اما برای بلوغ چاره ای جزاین نیست و تنها اگر یک معمار دراین راه موفق شود ، معماری معاصر ایران بعد نوینی یافته و موجودیتی جهانی خواهد یافت.
با مقدمه فوق، آنچه در آثار رضا دانشمیر می توان یافت تلاشی است پیگیر برای ادراک موقعیت نیروهای موثر در بستر فیزیکی. بنا از یک سو و سازماندهی فضایی عناصر از سوی دیگر به صورتی است که تا حدامکان منجر به گشایش محیط و برقراری ارتباط میان بیرون و درون شود ؛ چالشی در طراحی فضای ساخته شده و نشده به صورت توامان، یک بازی بدون توپ!

نرگس حسینی
۱۰دی
این جلسه استاد درباره معماری 20-30 سال اخیر ایران صحبت کردند و کارهای چند معمار مطرح را بررسی کردند که به اختصار به آنها اشاره می کنم

 

  • سید هادی میرمیران 
  • یحیی فیوضی
  • دکتر صارمی
  • حسین شیخ زین الدین
  • بهرام شیردل
  • رضا دانشمیر
نرگس حسینی
۲۵آذر

مطالب زیر اتفاق شب گردی ها و پَرسه های من در این دهکده جهانی هستش، محصول، جزوه تدریس جلسه هشتم کلاس "تاریخ فلسفه" ی بی نام و نشانی! است که پیش روی شماست.

 چند پاراگرافی که مربوط به نظر شخصی مدرس آن کلاس در مورد مکاتب فلسفه بود، حذف، و تنها به جنبه تاریخی مطالب بسنده کردم.



فلاسفه قرن هیفدهم:
در این قرن نوعی خلاء در زمینه نظام های استدلالی و فلسفی در جهان غرب به چشم می خورد، عموماً فلاسفه در پی نگرشی نو برآمدند.

"رنه دکارت" (Rene Descartes) فیلسوف معروف فرانسوی، متولد سال 1596 و متوفای سال 1650 میلادی، تلاش کرد تا یک نظام منسجم فلسفی مبتنی بر استدلال بوجود آورد و ضعف موجود را جبران نماید. وی معتقد بود که حقیقت، بر پایه تعقل شخص از نفس خویش قرار دارد و بر این اساس "من می اندیشم" زیر بنای "من هستم" می باشد. برخی از کتب معروف وی عبارتند از "اصول فلسفه" و "تفکرات".
اندیشه های دکارت که استدلال را میزان و معیار شناخت حقیقت می دانست، منبع ادراک انسان از واقعیت را به استدلال و ادراک عقلی محدود ساخت و موجب پیدایش مکاتب فلسفی اصالت عقل و استدلال (راسیونالیسم) در اروپا گردید که تا قرن هیجدهم می لادی رواج داشتند.

دیگر فلاسفه قرن هیفدهم عبارت بودند از:
"توماس هابس" (Thomas Habbes) متولد سال 1588 و متوفای سال 1679 میلادی، وی فیلسوف سیاسی در انگلستان بود و کتاب معروف وی "لوباثان" (Leviathan) نامیده می شود.

"بلز پاسکال" (Blaise Pascal) متولد سال 1623 و متوفای سال 1662 میلادی، وی ریاضی دان، فیزیک دان و فیلسوف زمانه خود بود، او بر این باور بود که دانش، یک شهود روحی است و بدین جهت، و بدین جهت، برای مدتی فعالیت علمی خویش را رها ساخت و به راضت پرداخت.

"باروخ اسپینوزا" (Baruch Spinoza) متولد سال 1632 در هلند، و متوفای سال 1677 میلادی، او به فلسفه دکارت علاقه مند بود وکتابی را نیز در این زمینه نوشته است. کتابهای معروف او عبارتند از "رساله الهیات"، "علم اخلاق" و "بهبود عقل".

"جان لاک" (John Locke) متولد سال 1632 و متوفای 1704 میلادی، این فیلسوف انگلیسی نیز در آغار فلسفه دکارت را مورد علاقه قرار دارد و به مبحث شناخت شناسی اهتمام ورزید، یکی از ویژگی های این فیلسوف تجربی قرن هیفدهم، پژوهش در زمینه مسائل اجتماعی، سیاسی، آزادی و حقوق بشر است. وی اندیشه های فلسفه سیاسی خویش را در کتاب "دو رساله در باره حکومت" بیان نمود.

"مالبرانش" (Malebranche) متولد سال 1638 در پاریس، و متوفای سال 1715 میلادی، وی نیز به فلسفه دکارت علاقه مند شد و کتاب "پی جویی حقیقت" را نوشت، سپس به اندیشه های افلاطون گرایش پیدا کرد.

"لایب نیتس" (Leibniz) متولد سال 1646 در آلمان، و متوفای سال 1716 میلادی، تحصیل و تحقیقات وی در زمینه های فلسفه، ریاضیات و علم حقوق بوده است.

نرگس حسینی