مهرازی

وب نوشت های ن حسینی

مهرازی

وب نوشت های ن حسینی

مهرازی

اینجا
جایی ه که
بدون دغدغه ی باز نشر
از وبلاگهای دیگه،
توش مینویسم..

بایگانی
آخرین مطالب
نویسندگان
پیوندها
۰۱مهر
گاهی وقتابا خودم میگمکاش این همه وسایل ارتباط جمعی پیشرفت نمیکرد..گرچه فکر کوته نظرانه ایه..ولیواقعا از دیدن عکس بعضی از رفقامقلبم درد میگیره..هر قدر هم که نخوام کسی رو قضاوت کنمهر قدر هم که نخوام در باره شون نظری داشته باشمهر قدر هم که نخوام ببینمبازاون افرادبا ارائه ی خودشونپشت ویترین تار جهان نمادارن به دنیای اطرافشون میگن:من، اینم..همین که میبینی...گاهی وقتاآرزو میکردم نابینا بودم..مانسل امروزو نسل فردا مون روپرورش ندادیم..بلکهاجازه دادیم با هر متدی که دلش خواست رشد کنه..دور نیستروزی کهتفکر انقلابیدر بستر انقلابدر اقلیت باشه..اگر ما همچنان،پرورش روچهار گزینه ای و عاریهببینیم....انبیاء جامعه ی ماو اولیاء جامعه ی مااز همه، بار مسؤلیت بیشتری دارند...ولیخواب ترند...
نرگس حسینی
۲۶شهریور
پ.ن:نمیدونم چراولی یهو اومدم دیدم مطلب این پست پاک شده.شاید واسه اینه که دکمه ی اخلاص ش، باز مونده بود..یا به قول یاروضارت ش در نیومده بود...به هر حالبعد مدتها انتظارامروز نظام مهندسی به طرز خفت باری نتایج آزمون طراحی رو اعلام کرد.دلم میخواست با پشت دست میزدم توی دهن جناب رییس سازمان..اعلام ابطال یه آزمون که توش یه دنیا تخلف شده، جیگر میخواد..که هر کسی نداره..جای خانم دکتر دستجردی خالی..
نرگس حسینی
۱۸شهریور
خیلی ها باورشان نمیشدپیامک دیروز صبحاشک شان را در بیاورد..ولیانگار این مرد،آقای قلب های ماست..
نرگس حسینی
۱۲شهریور
امام روح اللهدریایی بود عمیق و ژرفکه همچون اقیانوس های عظیمتا عصرهاهمچنان، ناشناخته و مهجور باقی خواهد ماند.اینها را نه من باب جوک های اخیرکه من باب دردهای اجتماعی صد سال اخیر یادآوری میکنم، اول به خودم؛دوم به خواننده..در سالهایی که جنگ،دغدغه ی اول مملکت بودامام روح اللهبه مردی چون حاج عبدالله والی،تکلیف میکندکه به جای جنگدغدغه ی ساختن داشته باشد..اولدغدغه ی ساختن انسانو بعد دغدغه ی ساختن ارض..او را به کنجی به نام بشاگرد میفرستد تا یار امام زمان عج تربیت کند.اگر خوب نگاه کنیممیبینیم که امام در پس جنگ سخت،که خود دانشگاهی عظیم بوددر پی جنگ نرم و آینده نظام نوپای انقلاب بود.در پی روزی که حرارت جنگ فروکش میکند ومردم کم کم از یکدیگر درباره ی عدالت نظام اسلامی میپرسند..و عدالتهمانطور که امام خامنه ای بارها گفت،تقسیم عادلانه ی فقر نیست..و این است که اگر آرمان و افق آینده ما،ساختن تمدن نوین اسلامی ستباید برای زدودن غبار فقر از گوشه گوشه ی این سرزمین جهاد کرد..و تا دوردست ترین نقاط مرزی هم از امکانات برخوردار نباشند،من و شما هر قدر هم که بدویم برای پیشرفت تمدن یک سانتی متری،فقط داریم در مرداب غفلت های خودمان،غرق میشویم..اگر بسیجکه مدرسه ی عشق است،پرچم دار ساختن تمدن نوین اسلامی ست،باید حواسش جمع باشدکه توی بازی های سیاسی و اداری و کوته فکری ها و کوتوله سالاری ها،بر نخورد،و دست مایه ی آدمهایی که افق نگاه شانتا سبزی فروشی سر کوچه شان هم نیست،نشود..باشدکه مشمول دعای نیمه شب صاحب مان باشیم..
نرگس حسینی
۰۹شهریور
ثبت نام دوره ی جدید آزمون نظام شروع شده در حالی که هنوز نتایج دوره ی قبل آزمون طراحی معماری رو اعلام نکردن..حوصله م سر رفته..روزی بیست تا پیامک ثبت نام دوره های آموزشی میاد..خسته و کلافه م کرده..بابا تکلیف ما رو معلوم کنید!!اون با اون بساطی که سر آزمون پیاده کردید..اینم از اعلام نتایج..رو تون نمیشه آزمون رو ابطال کنید!!
نرگس حسینی
۳۱مرداد
خدا همه ی رفتگان رو رحمت کنه..مادر میگفت،وقتی من توی شهریور سال ۶۶ به دنیا اومدم،بابام یهو به سرش زد که یه کار جالب بکنه و شناسنامه ی منو به تاریخ ۶۶/۶/۶بگیره..ولی تا بیاد فکرشو عملی کنه بابایی م- پدربزرگ مادری م- که توی دادگستری کار میکردچون توی ثبت احوال آشنا داشترفت و سریع شناسنامه ی منو گرفت به تاریخ ۶۶/۶/۱ولی حقیقت اینه که من توی هیچکدوم از اون تاریخ ها بدنیا نیومدم..چند روز پیشبرای ثبت نام جاییباید تاریخ تولد میدادم..ولی سیستم تاریخ تولدشون، تقویمی بود..به روز و تاریخ هفته هم مشرف بود قضیه!خلاصه با اینکه هیچوقت برام مهم نبود بدونم چندشنبه به دنیا اومدم،ولی توفیق اجباری شد تا متوجه بشم که چه قصه ای هست بین من و ایام هفته..من دوشنبه، دوم شهریور به دنیا اومدم..حالا میفهمم که اصلا دوشنبه به زندگی من گره خورده...خیلی از اتفاقات مهم زندگی من توی دوشنبه افتاده..تا قبل از ازدواجم فکر میکردم فقط اتفاق های تلخ توی دوشنبه میفتن..ولی وقتی دوشنبه شد روز عقدم،فهمیدم که نه.. اینجوری نیست..دوشنبه بدنیا اومدم..دوشنبه مادرم مرد..دوشنبه عقد کردم..دوشنبه آقاجونم مرد..دوشنبه...شاید دوشنبه بمیرم...
نرگس حسینی
۲۳مرداد
ابلاغ های خدا روی زمین مانده؛و ما مدامدرگیر ابلاغیات بشر هستیم..وحی منزل ، قرآن استو نه ایلاغیات بشر..ولی مادرگیر خدای دیگری هستیم..
نرگس حسینی
۱۲مرداد
‌آن دلى که انسان در آن عشق اتومبیل فلان جور دارد، آن دل نیست، گاراژ است! بنگاه معاملاتى است! آن دلى که همه‌اش در آن میل جنسى موج مى‌زند، دیگر دل نیست، آن عشرتخانه است. شاعر، آن زمان که ضیاع و عقار و زمین و ملک و گاو و خر در زندگى نقش داشته، از این‌ها نام برده و مى‌گوید دلى که این‌ها در آن باشد، آنجا طویله است! ده است! دل، نیست؛ دل جاى خداست؛ جاى نور است. 83/7/13 به علت تمایل شدید دوستان ناباب به تبادل لینک،نظرات پست های آینده بعد از تایید منتشر خواهند شد.و شاید اصلا هیچ نظری منتشر نشود..این یکی از نمادهای دموکراسی ست..چهاردیواری، اختیاری..!!
نرگس حسینی
۱۱مرداد
یک صد تومنی ته کیفم بودصندوق صدقات را که دیدم گفتم صدقه ی امروز را نداده امو سریع دست کردم توی کیف که برای صندوق بعدی آماده اش کنم.توی همین مسیر بودم که با خودم فکر میکردمبا این اوضاع تورم، واقعا خدا را خوش می آید که من فقط صد تومن صدقه بندازم توی صندوق..و به خودم میگفتم تو اصلا با چه رویی میخواهی صد تومن بندازی!و بعد آن روی دیگرم میگفت، مگر خدا هم کاسب است که تو به روش کاسب کارها با او حساب میکنی؟!خودش گفته هرقدر هم که باشد، صدقه هفتاد نوع بلا را برمیگرداند.خدایی که ان الحسنات یذهبن السیات دارد..خدایی که اگر توبه کنی بدی هایت را خوبی حساب میکند..کجای این خدا با این حساب کتاب های تو جور در می آید؟!مگر به صدقه هم تورم لحاظ میکنند؟!و خلاصه در همین عوالم بودم که صد تومنی را انداختم توی صندوق و گفتم خدایا تو عمل کن گرچه من کم م....گذشت...سر شبی از خیابان میگذشتمکه موتور سوار ناگهان کنترل ش را از دست داد و مستقیم آمد طرف من!اگر یک صدم ثانیه دیرتر ترمزش میگرفت،همگی آخر هفته دعوت بودید ختم این حقیر.موتور سوار خودش بیشتر ترسیده بودعذرخواهی کرد و گذشتیم...همانجادر دم گفتم،خیال های باطل مرا ببخش خدا..که تو کریم تر از آنی که با ما به سبک ما رفتار کنی...اصلا خدایا غلط کردم!!
نرگس حسینی
۲۹تیر
آقای منکاش خداامشبتوی پرونده امسال اتبا خط سبز بنویسدظهور...
نرگس حسینی
۱۶تیر
شکر خدا که قبر مادر سادات مخفی است..تدبیر او و علی چاره ساز شد!!
نرگس حسینی
۱۰تیر
چقدر پتانسیل م بالاستمن،خود،شیطان بزرگتری هستم...
نرگس حسینی
۰۹تیر
توی مراسم ختم،بنده خدا هول شدبهم گفت مبارک باشه...من خندیدماو سرش رو تکون دادگفت ببخشید. ان شاالله غم آخر ت باشه..و من توی دلم گفتمفقط اگر بمیرم، این آخرین غم است..و الامرد را دردی اگر باشد خوش استدرد بی دردی علاجش آتش است...جهان بی حزن، جهان بی عشق است...
نرگس حسینی
۰۶تیر
باید برای خودم همتلقین بخوانم...یادم نرود...
نرگس حسینی
۰۲تیر
اسمشمهدی بودولیمادر بزرگم زبانش نمیچرخیدمیگفتآقا میتی ..آقا میتی راماصدا میزدیمآقا جون...آقاجونبی نهایت جدی بودولی قلب مهربانی داشت..خصوصا با نوه ها..امشبتمام شدسالها بیماری و دردش..رفت پیش مامان جون..انگار مامان جون،آقا میتی را صدا زده بود...
نرگس حسینی
۲۹خرداد
یه مدتیهاصلا حوصله ی هیچ چیز رو ندارم.قبلا که مشغول آمادگی برای آزمون نظام مهندسی بودم،فکر میکردم بخاطر اینه که مدام توی خونه دارم تمرین میکنم وطراحی میکنم، اینجوری م...بعد آزمون و قضایای مسخره ای که سر آزمون پیش اومد،حالا بازم خیلی حوصله م سر جا نیومده...نمیدونم..شایدم انگیزه مو برای یه سری فعالیت ها از دست دادم.چند روز پیشخونه ی یکی از بچه ها بودیم.از قضا پدرش کتابخونه ی عریض و طویلی داره که از هر موضوعی میتونی توش کتاب پیدا کنی...با هزار خواهش و تمنا، دو تا کتاب قطور ازشون گرفتم که بخونم..درباره ی معماری معاصر..شاید مظلومترین و ناشناخته ترین دوره ی تاریخی ایران،هم در معماری و هم در بقیه ی علوم ادواری،عصر معاصر باشه...از عصر قاجار تا امروز...در صورتی که شناخت این دوره،و تاریک و روشن های اون، میتونه به ادامه ی مسیر ما خیلی کمک کنه...و اصلا جز ملزومات مسیر ه..الا ای حالفعلا مشغول مطالعه، استراحت، زندگی روزمرهو آماده شدن برای ماه مبارک هستم.و اگر اندکی و بیشتر از اندکی،به فضای وبلاگ بی توجه م،مرا به بزرگی خودتان ببخشید..گاهی لازمه برای هرکسی، که به حال و احوال خودش سری بزنه..و توی دنیای خودش باشه..بدون اینکه بروز قابل لمسی داشته باشه..فعلااز همه کسانی که چشمشون رو گه گاهی به دل نوشت های من سپردن،تقاضای عاجزانه میکنم،که در این ایام پر از رحمت و برکت،برای دست های خالی و توشه ی نداشته ی آخرت م، خالصانه دعا کنند...که سخت به دعای شما محتاجم...رفتم که خار از پا کشممحمل ز چشمم دور شدیک لحظه من غافل شدمصد سال راهم دور شد
نرگس حسینی
۱۸خرداد
نرگس حسینی
۱۷خرداد
یکی از رفقای جنوبیتوی یک یادداشت کوتاه،در واتس آپ ،برایم فرستاده بود:پشت شهرم را خم نکرد،هشت سال جنگ.نیم ساعت طاقت طوفان ندارد، پایتخت!خوزستان پایدار برا همیشه geteditorinit("http://mihanblog.com/public","data[content1_html]",250379,1,750,350,0,0,"content1_html") ذخیره خودکار برای درج ادامه مطلب اینجا کلیک کنید . ادامه متن geteditorinit("http://mihanblog.com/public","data[content2_html]",239404,1,750,350,0,0,"content2_html") متن "ادامه مطلب"
نرگس حسینی