مهرازی

وب نوشت های ن حسینی

مهرازی

وب نوشت های ن حسینی

مهرازی

اینجا
جایی ه که
بدون دغدغه ی باز نشر
از وبلاگهای دیگه،
توش مینویسم..

بایگانی
آخرین مطالب
نویسندگان
پیوندها

۱۳ مطلب در فروردين ۱۳۹۱ ثبت شده است

۲۷فروردين
اینبار دلمیک قدم جلو میرود و یک قدم عقب می آید..دلتنگ حضرت خورشید است وولی مبهوت..مدتهای مدیدی ستبعد زمان راگم کرده ام..دیروز بسیار دور است وسال پیش بسیار نزدیک..قلبم اگر رسید به صحن عتیقروبروی گنبد طلاجای همه،سلام خواهم گفت..تنها همین از دست من ساخته ست..
نرگس حسینی
۲۶فروردين
این روزها زیاد یاد آن مادری می افتم که  رفت پیش امام صادق علیه السلام....گفت پسرم خیلی وقت است از مسافرت برنگشته خیلی نگرانم..... حضرت فرمود صبر کن پسرت برمی گردد.....رفت و چند روز دیگر برگشت و گفت پس چرا پسرم برنگشت..... حضرت فرمود مگر نگفتم صبر کن؟.....خب پسرت برمی گردد دیگر..... رفت اما از پسرش خبری نشد..... برگشت ؛ آقا فرمود مگر نگفتم صبر کن؟......دیگر طاقت نیاورد....گفت آقا خب چقدر صبر کنم؟......نمی توانم صبر کنم.....به خدا طاقتم تمام شده..... حضرت فرمود برو خانه پسرت برگشته........رفت خانه دید واقعاً پسرش برگشته..... آمد پیش امام صادق گفت آقا جریان چیست؟نکند مثل رسول خدا به شما هم وحی نازل می شود؟....... آقا فرموده بود به من وحی نازل نشده اما عند فناءالصبر یأتی الفرج...... صبر که تمام بشود فرج می آید.....این روزها روضه که می روی یک بار هم به خودت بگو هی فلانی چه طاقتی داری تو....و دعا کن برای دل آن مادری که هنوز پسرش برنگشته........................... ـ وسائل الشیعة.جلد ۱۵.باب استحباب الصبر فی جمیع الاُمور . حدیث20462متن عربی حدیث:[ 20462 ] 9 ـ الحسن بن محمد الدیلمی فی ( الارشاد ) عن الصادق ( علیه السلام ) انه جاءت إلیه امرأة فقالت : ان ابنی سافر عنی وقد طالت غیبته عنی واشتد شوقی إلیه فادع الله لی ، فقال لها : علیک بالصبر ، فاستعملته ، ثم جاءت بعد ذلک فشکت الیه طول غیبة ابنها فقال لها : ألم أقل لک علیک بالصبر ؟ ! فقالت : یا بن رسول الله کم الصبر ؟ فوالله لقد فنی الصبر ، فقال : ارجعی إلى منزلک تجدی ولدک قد قدم من سفره ، فنهضت فوجدته قد قدم ، فأتت به الیه فقالت : أوحی بعد رسول الله ( صلى الله علیه وآله ) ؟ قال : لا ، ولکن عند فناء الصبر یأتی الفرج ، فلما قلت فنی الصبر عرفت ان الله قد فرج عنک بقدوم ولدک .
نرگس حسینی
۲۳فروردين
خدا پدر بعضی رفقای اینترنتی را بیامرزد با این سایت ها و بلاگ هایی که راه می اندازند..آدم از پرسه زدن در هوایشان لذت میبرد..و مگر میشود آدم از پرسه زدن در هوای دوستلذت نبرد...؟!همه ی عمر آدم را کفایت میکند..عکس راچند سال پیشیک عزیز بزرگوارکه حالا دلم برای دیدنش لک زدهسر سجاده اش، گرفته..برایشهمیشه دعا میکنم..برایش دعا کنید..
نرگس حسینی
۲۳فروردين
نشسته ام چو غباریبه شوق اذن دخولبیا بگو نتکانند پادری ها را..
نرگس حسینی
۱۶فروردين
بعد از برگشتن از جنوبیک جلسه گذاشت و طبق معمولآخرش را با بهترین هدیه ای که میتوانست، کامل کرد..یک کتاب از آقا مرتضی..دلم میخواست بتوانم کتاب را توی عید بخوانم..نشد که نشد..این یکی دو روز بعد عید هم نشد..دینش مانده بیخ گلویم..اینقدر که از نخواندن کتابهای آقا مرتضی و سیر هنر ناراحتم،از قبول نشدن در آزمون ارشد ناراحت نیستم!حالِ حالم یه کمی در هم است..دلم میخواست به بهانه ی سالگرد شهادتش هم که شدهکتاب را آنطور که به دلم مینشیند، میخواندم..دارم فکر میکنمبا همان پایی که روی مین رفتی،روی "من" ت پا گذاشتی..
نرگس حسینی
۱۵فروردين
یه دفعهکه یه جا مهمون بودمو قرار بود شب بمونیمبنده رفتم دستشویی که خیر سرم مسواک بزنم..خمیر دندونه رو برداشتم و افتادم به جون دندونام..خمیر دندونش به نظرم خیلی تلخ اومد..اومدم بیروندرحالی که دهنم گس شده بود..وقتی صاحب خونه منو دیدبا تعجب پرسید:با خودت خمیر دندون آورده بودی؟- نه!- پس با چی دهنتو شستی؟- همون خمیر دندون جلو آینه.- اون خمیر ریش تراشی بود که!!!- ...     گفتم چقدر بد مزه بود..!!!!
نرگس حسینی
۱۴فروردين
سالی که گذشت راشاید نشود توی چند تا عکس خلاصه کردولی میشودبا چند تا عکسیاد کرد..تمام قاب های بسته ی این عکس ها رامیتوانیدبه انتخاب خودتانباز کنید..این قاب هاقابلیت گسستن دارند..قابلیت انتشار..بعضی عکس ها رابعضی از رفقا زحمت کشیده اند..با سپاس ویژه ازفاطمه ی عزیزمو رفیق دانشمندم، مهرناز گلچین فر.
نرگس حسینی
۱۲فروردين

#

و تو فکر کنکه آدمتوی خانه هممجبور باشداز شال گردناستفاده کند!جانم رابالا آورده..
نرگس حسینی
۱۲فروردين

#

نهصبر هست ما رانهدلنهتاب هجرانمائیم ونیمه جانیآن همبه لب رسیده...
نرگس حسینی
۱۰فروردين

#

تحمل بعضی حرکات خیلی سخت استخصوصا اگر تجربه برخورد نداشته باشی.دارم به خدا فکر میکنمکه چقدر صبور است..تمام این سالهابه همه توجه میکردم الا به او..حالا خودم تحمل ندارم کهکه همه به من توجه کنندالا آن کسی که باید..
نرگس حسینی
۰۶فروردين

#

بخوانید.
نرگس حسینی
۰۶فروردين
دست نو خریدارم.
نرگس حسینی
۰۳فروردين
متفاوت ترین سال تحویل عمرم راتوی جاده های منتهی به دهی در طالقان بودم..ولیمثل تمام سال تحویل های عمرمدم سال تحویلچنگی که بر گلویم بودتا یکی دو روز رهایم نکرد..آنقدر که رفیقی ،اخم هاش را برایم با پست نگاه send کردو خودمدر شب های خواب آلود اولین فصل سال،مدام در خوددر گذر بودم..حکایت تحویل سالحکایت غریبی ست..و تو گمان کنکه چه دلتنگ استآنکه میداندبا احسن الحال اشفاصله ها دارد..و سبحانک انی کنت من الظالمین.....و تو ایمان داشته باشکه با آنکهتمام قصورها از من استبازاوالرحمن الرحیم استو تو خوب میدانیکه جز اونمیتوانیپیش کس دیگری برگردی..لاجرم بایدبرگردی توی آغوش همیشه گشوده ی خودش..و بعدروی همه ی "من" بودن هایت،از فرط کَرَم اش،کم میشود.. اصلا انگارآدم نمیشوم از اینهمه کُری خواندن ..مثل بچه هاکه برای پدر ، مادر هاشان کری میخوانند و سرشان که به سنگ خوردباز سر به زیربرمیگردند پیش پدر ، مادرشان..و آنهاباز او را میپذیرند..خود کرده راتدبیر هستبه شرطیکه بفهمدکجابرگردد...
نرگس حسینی