آدرس جدید من: http://mehrazahmn.mihanblog.com/
آدرس جدید من: http://mehrazahmn.mihanblog.com/
این که میخوانید ترجمه ی یک مقاله است از آرون بتسکی که استادم حضرت بهروز مرباغی آنرا ترجمه کرده اند.از وقتش گذشته ولی از حرفش نمیشود گذشت.
ما توی معماری یه دوستی داریم به اسم نویفرت.
این نویفرت میگه یک "انسان " برای ایستادن در حالت عادی بین 60تا65سانت فضا نیاز داره (در عرض).
همون نویفرت میگه اگر این "انسان " بخواد بشینه (بنشیند) بین 65 تا 80سانت فضا نیاز داره (بازم در عرض).
باز میاد میگه اگه این "انسان " بخواد راحت باشه برای نشستن حدود یک متر مربّع باید بهش فضا بدیم (این یعنی ایول!!!).
این جناب نویفرت یه جای دیگه در مورد عرض پله ها مینویسه: عرض پله ها باید بین 30 تا 35سانت باشه. 35سانت دیگه ته کف پله معمولی.
حالا من میخوام یه سوال مطرح کنم.
البته برای طرح سوال یکم زوده. هنوز طرح مساله کامل نشده!
برای اقامه ی نماز هر "انسان " تقریبا نیاز به 80سانت فضای عرضی داره ، و یه چیزی حدود 80 تا 100سانت هم فضای طولی.
حالا فضای طولیش هیچی. شما فضای عرضی شو توجه کن.
.
.
آخه چطور ممکنه که یک "انسان " - با ابعاد مطرح شده – روی یک کف پله ی 30-35سانتی بتونه نماز بخونه؟!؟!
هر سجده که میره یه پاش میوفته پایین!
ولی خب ... با همه ی این اوصاف این قضیه ممکنه.
همین چیزاست که عالم علم رو بهم ریخته!
اصلاً نویفرت غلط کرده!!!
پیشبینی کردم ایتالیا امشب پاراگوئه رو میزنه!
خدا به داد ایتالیا برسه!!!
بس که خوش شانسم!!
بد بختا هرچقدرم زور بزنن امشب میبازن!
تا الان که یک-هیچ عقبن!
پ ن : سمیه جان عوضش ، آلمان و فرانسه و ژاپن باختن چون من پیش بینی کرده بودم میبرند!!!
جان تو.
درست میگویی.
آدمها به استراحت نیاز دارند.
ولی استراحت به وقت.
استراحت به جا.
تفریح به جا.
سنگ فرسایش که پیدا کرد هرقدر هم که به آن برسی جبرانش نمیشود.
سوراخ شده.
پکیده.
هرچیزی وقتی دارد.
ولی این یکی تقصیر من است.
به هر حال هر روز باید چیز تازه ای یاد بگیرم.
.
.
نگران نباش.
خودم را میسازم.
.
.
قصدم گلایه نبود.
پس لبخند بزن.
خداحافظ صدای زنگدار ببعی های دشت...
خداحافظ طعم خوش برنج سوخته...
خداحافظ پرسه های ناگاه موبایلی در راهرو...
خداحافظ دعواهای طولانی نوبت شست وشوی سرویس ها...
طعم لبخندهای اینجا را ، مثل طعم غذاهای گاه شور و گاه بی نمک و گاه تند (!)
همیشه به یاد خواهم داشت.
و نگاه بلند دشت را که هر صبح از نو زاده می شد هماره در قاب چشمانم حفظ می کنم.
دوست میدارمتان از دل.
به دل نگیرید تمام آن اندک تلخی ها را .
بر قله ها ببینمتان انشاا... .
دارم از بی خوابی دچار شهادت میشم!
ولی خیلی هم چیز بدی از آب در نیومد.
راضی نیستم و شاکی م نیستم. این یعنی خیلی پیشرفت کردیم!!!
خدایی!!
جون من برس رهنما!
فکر میکردم داره فحش میده. البته خیلی هم مودب نبود ولی خب فحش چیزدار نبود!
باهاش قهر میکردم که چرا به من فحش میده.
بعدا بهم گفت: ابله! این یعنی خوش شانس. آخه خوش شانس مگه فحشه؟ اگه فحشه چرا توی تلویزیون میگن برنده ی خوش شانس... و الخ.
حالا که یه ۱۷-۱۸سالی از اون روزا میگذره میبینم اون موقع باید بیشتر باهاش دعوا میکردم.
چون یا دروغ میگفت یا سرکارم میذاشت..
به قول یه بنده خدایی خونه ی پرش - خیلی بهش آوانس بدم - اشتباه میکرد!
آخه آدم بدشانس تر از من کی؟
دیشب اومدم برم از نورپردازی دوتا ساختمون عکس بگیرم برق منطقه به کل رفت!!!!!!
حتی یه ذره از شانس لوک به ما نرسیده!
برای من کمپوت بیاور
و جعبه ای مداد رنگی
که بشود با آن تمام دیوارهای خاکستری رانقاشی کرد.
.
.
.
پ ن:
به خود جنابعالی.
چشم.
در اولین فرصت خودمو معرفی میکنم که همه ی راحت شن!
شنبه اول وقت اداری خوبه ؟
دویست و خورده ای ریختم توی گلوی نامبارکشون که این امر محقق بشه انشالله!
یعنی اگه چیزی به عنوان بستن فایل و دادن مدرک نبود این دانشگاه آزاد چج.ر میخواست این همه پول بیزبون رو از ما بگیره!
فایلمو بستن....
.
.
دارم فقط به اون خاوره فکر میکنم که باید بگیرم!
باز هم به لطف اینترنت دزدی بنده به این دنیای مجازی متصل گشتم!!
مال خانه ترکیده!
باید بروم البرز حقش را بگذارم کف دستش!
مردک خالیبند مداد!
البته با مودم باید بروم که نگوید مودمتان خراب است!
خلاصه آقا جان طرفهای ما قحطی آمده!
گوگول هم تپ تپ ف ی ل ت ر میشود و بعد از از آن حالت مذکور خارج میشود!
.
.
.
بگذریم.
داشتم وسائلم را جمع میکردم که این هفته بروم خوابگاه را تحویل بدهم . دیدم ایول ما با یک خاور هم نمیتوانیم اینهمه خنزل پنزل را جمع کنیم. خلاصه که باید یک خانه برای این همه وسیله بخرم!!!
توی همان کاغذ پاره ها و جزوه مزوه ها یک سری کاغذ پیدا کردم ، روحم شاد شد!
گزارش از کلاس نقشه برداری ..
همان گزارش که آخرش علامت تشدید شد برای حذف کردن درس اوس جعفر قراخانی!
گزارش را دادم بچه های قدیمی خواندند پکیدند جمعی.!
یاد ایامی که در گلشن تئودولیتی داشتیم زنده شد!
وقت شد تایپ میکنم میگذارمش در انظار.
تا بعد.