مهرازی

وب نوشت های ن حسینی

مهرازی

وب نوشت های ن حسینی

مهرازی

اینجا
جایی ه که
بدون دغدغه ی باز نشر
از وبلاگهای دیگه،
توش مینویسم..

بایگانی
آخرین مطالب
نویسندگان
پیوندها

۷ مطلب در شهریور ۱۳۹۲ ثبت شده است

۲۸شهریور
همانروز یکشنبه،گفته بودند ساعت نه صبح امروز(پنجشنبه)شهدا را از نورالشهدا کرج تشییع میکنند..در اصل بدرقه میکنند به سمت ماهدشت.- جایی که قرار است شهدا دفن شوند.-ماساعت نه صبحنورالشهدا بودیم.همین دو تا عکس برای شرح ماجرا کافی ست...شهدا را بدون بدرقه،برده بودند...آیا حق مردم این شهر نیست که بدانند توی شهرشان چندتا مهمان آسمانی دارند؟گویادیگر کسی به رأی احتیاج ندارد...البتهگویا قرار بود که دیشب هم در نوالشهدا مراسم قرائت زیارت عاشورا باشد..ما که هرچه نشستیم خبری نشد..فقطبهت بی پایان سید بود که آدم را میسوزاند..لطفا دیگه کسی درباره ی هفته ی دفاع و مخلفات ش با من چونه نزنه.عطر خوب خاطره ها....ولی بدون شهدا.
نرگس حسینی
۲۵شهریور
عکس هایی که در ذیل این گفتار به حضور میرسندتنها بخشی از عکس ها هستند.توی بعضی هاشسعی کردم طوری عکس بگیرم انگار هزاران نفر، اونجا بودن..ولی..زحمت این بنر رو شورای شهر و شهرداری کشیده بودن..بازم دستشون درد نکنه.نهادهای به ظاهر ارزشی که وقت نداشتن..یه گروهی اومده بود سنج و دمام میزد.با کلیت ش کاری ندارم.ولی بچه های با عشقی بودن..اینقدر همه چی آماده بود که شهرداری هم قبل از رسیدن آمبولانس حامل شهدا،تازه داشت نخاله های ساختمانی اطراف رو جمع میکرد.واقعا نظم شون منو کشته بود...این آقا پسراز اول که شهدا رو آوردند تا آخر، داشت با این موبایل فیلم میگرفت.اینکه او و هم نسل های او چه تصویری از شهدا دارند، مدام توی ذهنم مرور میشد..و اینکه چقدر میخوان مثل اونا بشن؟آقا نادر آمبولانس را به همین راحتی، تا جایی که باید توقف میکرد راهنمایی میکرد.جلو اش فقط من بودم و آن پسرک و یکی دو تا عکاس دیگر.همین.در سردخانه ی آمبولانس را جلو من باز کرد..توی هر آمبولانس یک تابوت.خانم ها یک تابوت را بلند کردند..یکی از خانم ها از فرط خوشحالی اینکه توانسته بود زیر تابوت شهید را بگیرد ، اشک و لبخندش بدجور قاطی شده بود..به نظرم با تقسیمات قبلی آموزش پرورش،پنجم ابتدایی یا اول راهنمایی میزد..پسرک سعی میکرد توی قابش، مردم بیشتری را جا بدهد.او هم دلش نمیخواست فضا را خلوت ثبت کند..توضیح دادن درباره بعضی عکس ها لازم نیست..اینها همان برو بچه هایی هستند که سنج و دمام میزدند..دلشان خیلی باصفا تر از بعضی آقایان بود...انگار که سردار داشت خیلی آرام به ما نگاه میکرد..روم نمیشد توی چشمهاش نگاه کنم..فقط با هر بار چکاندن شاتر یک بار میگفتم : شرمنده سید... شرمنده...دیدن سید خیر الله توی آن حال،تنها چیزی بود که حالمان را عوض کرد..مرد ، هنوز بوی جبهه میدهد..برای او جنگ تا لحظه شهادت ادامه دارد..ما مردمی هستیم که حتی بچه های این قدری مان، که سواد هم ندارند،با شهدا حرف های خصوصی دارند..داشت روی تابوت، برای شهید، نقاشی میکشید..نمیگذاشت کسی ببیند چی میکشد...صاحب خونه مونیه پیامک قشنگ برام فرستاده..خیلی ها شعر فرستادن.ولی این یکی ..میلاد مظهر یقین به خداوند و ایستادگی و سازندگی در راه حقیقت بر شما مبارک باشد..
نرگس حسینی
۲۴شهریور
ساعت حدود 3:40 بود که پیام اومد کهساعت 6 ، تشییع شهداست.خندیدم.گفتم بابا بیخیال دیگه اینقدرم قبلنا بی برنامه نبودن. شوخی ه..پیام دادم که کی اینو فرستاده..رفیقم زنگ زد.گفت منم نمیدونم توی این شهر چه خبره...زنگ زدم رده های بالاتر قصه رو پیگیر شدم.قضیه جدی بود.دو ساعت دیگهقرار بود 5تا شهید گمنام توی شهر کرج تشییع بشن.کلا دوزاریم گیر کرده بود لای در.نه اطلاع رسانی، نه خبری. هیچی . هیچی..شبکه البرز که توی غاره همیشه..  برد های سطح شهر م که تا وقتی رستوران عمو فیتیله ای ها و مدرسه عنصری و مدرسان شریف و... هست ؛ چرا برای شهدا خرج کنن..؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟اصلا مگه شهدا مهم ن؟مگه کار مهمی کردن؟بیخیال بابا!خلاصه رفتیم تپه نورالشهدا.توی اون سربالایی خفن، میخواستن شهید تشییع کنن.اول ش که رفتیم روی هم 20 نفر نبودیم.بیشتر ماموران عزیز نیروی انتظامی بودن.بعدش که شلوغ شد ، شدیم حدود 50-60 نفر در مجموع.با 5تا آمبولانسشهدا رو آوردن..اینقدر تعداد مون کم بودکه یه تابوت زمین موند!یه عده دوباره برگشتن و تابوت رو بلند کردن و بردن......آدم اونجا غربت و مظلومیت رو حس میکرد..اونایی که بچه کرج ن، میدونن کهبرنامه های شهر ، چقدر ضعیفه، ولی مردم شهر، عموما کاری به مسئولین بی کفایت شهر ندارن و همیشه توی این مراسما سنگ تموم میذارن..ولی ایندفعه مسئولین که دیگه گند بی کفایتی رو درآوردن، اصلا هیچ سراغی از مردم نگرفتن.یکی از همون مسئولین سوپر کفایت، به یکی از بچه ها گفته بود:که این، تشییع غیر رسمی مسئولین از شهدا بوده و برای همین هم اطلاع رسانی نشده...شرمنده ولی وای بر ما و مسئولین ماکه اینقدر خودشون رو جدا از مردم میدونن که برای خودشون تشییع جدا میگیرن...خدایی اون سرود شهدا شرمنده ایم میثم مطیعی اینجا شنیدن داره...کاشبس کفایتی این مسئولین سوپرکفایت،فقط همین بود...به قول اون بنده خداماامروزخودمون رو تشییع کردیم..شهدا که نیازی به تشییع ندارن......به یاد همه ی بچه های جامونده ی راهیاندو رکعت نماز خوندم...به یاد شب اول توی نجف..عکس هاآپلود نشد.باشه برای بعد.
نرگس حسینی
۲۴شهریور

#

اثاث خانه مان را کشیده ایم به خانه ی جدید.اینجا اینترنت نداریم فعلا.کمتر سر میزنم به شما. و دنیای مجاز.بیشتر توی دنیای واقعی م.کاش توی دنیای حقیقت باشم...  باشیم..
نرگس حسینی
۱۰شهریور
نرگس حسینی
۰۳شهریور
از همه ی صفحه هایی که برای گوهرتراش کار کردماین یکی راجور دیگری دوست دارم.مرا یاد آن جلسه ی بعد از راهیان می اندازد. و حرف های سردار..ذیل تفسیر آیه ی 169 و 170 آل عمران.پ.ن:با سپاس خیلی خیلی ویژه از مهندس علیزاده ی مقدّس به خاطر عکس قدیمی ای که برج آزادی گرفته بود..
نرگس حسینی
۰۲شهریور
نرگس حسینی