مهرازی

وب نوشت های ن حسینی

مهرازی

وب نوشت های ن حسینی

مهرازی

اینجا
جایی ه که
بدون دغدغه ی باز نشر
از وبلاگهای دیگه،
توش مینویسم..

بایگانی
آخرین مطالب
نویسندگان
پیوندها
۲۴شهریور
ساعت حدود 3:40 بود که پیام اومد کهساعت 6 ، تشییع شهداست.خندیدم.گفتم بابا بیخیال دیگه اینقدرم قبلنا بی برنامه نبودن. شوخی ه..پیام دادم که کی اینو فرستاده..رفیقم زنگ زد.گفت منم نمیدونم توی این شهر چه خبره...زنگ زدم رده های بالاتر قصه رو پیگیر شدم.قضیه جدی بود.دو ساعت دیگهقرار بود 5تا شهید گمنام توی شهر کرج تشییع بشن.کلا دوزاریم گیر کرده بود لای در.نه اطلاع رسانی، نه خبری. هیچی . هیچی..شبکه البرز که توی غاره همیشه..  برد های سطح شهر م که تا وقتی رستوران عمو فیتیله ای ها و مدرسه عنصری و مدرسان شریف و... هست ؛ چرا برای شهدا خرج کنن..؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟اصلا مگه شهدا مهم ن؟مگه کار مهمی کردن؟بیخیال بابا!خلاصه رفتیم تپه نورالشهدا.توی اون سربالایی خفن، میخواستن شهید تشییع کنن.اول ش که رفتیم روی هم 20 نفر نبودیم.بیشتر ماموران عزیز نیروی انتظامی بودن.بعدش که شلوغ شد ، شدیم حدود 50-60 نفر در مجموع.با 5تا آمبولانسشهدا رو آوردن..اینقدر تعداد مون کم بودکه یه تابوت زمین موند!یه عده دوباره برگشتن و تابوت رو بلند کردن و بردن......آدم اونجا غربت و مظلومیت رو حس میکرد..اونایی که بچه کرج ن، میدونن کهبرنامه های شهر ، چقدر ضعیفه، ولی مردم شهر، عموما کاری به مسئولین بی کفایت شهر ندارن و همیشه توی این مراسما سنگ تموم میذارن..ولی ایندفعه مسئولین که دیگه گند بی کفایتی رو درآوردن، اصلا هیچ سراغی از مردم نگرفتن.یکی از همون مسئولین سوپر کفایت، به یکی از بچه ها گفته بود:که این، تشییع غیر رسمی مسئولین از شهدا بوده و برای همین هم اطلاع رسانی نشده...شرمنده ولی وای بر ما و مسئولین ماکه اینقدر خودشون رو جدا از مردم میدونن که برای خودشون تشییع جدا میگیرن...خدایی اون سرود شهدا شرمنده ایم میثم مطیعی اینجا شنیدن داره...کاشبس کفایتی این مسئولین سوپرکفایت،فقط همین بود...به قول اون بنده خداماامروزخودمون رو تشییع کردیم..شهدا که نیازی به تشییع ندارن......به یاد همه ی بچه های جامونده ی راهیاندو رکعت نماز خوندم...به یاد شب اول توی نجف..عکس هاآپلود نشد.باشه برای بعد.
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۲/۰۶/۲۴
نرگس حسینی

نظرات  (۷)

نوشته ت دلگیر تر از پیامات. بود. واقعأ 50,60 نفر بودین؟؟؟ ته تشییع بوده خدایی!!! ناراحت شدم.
پیامک رو که دیدم دیر شده بود.
همش با خودم میگفتم ای تو روح پرفتوحت که انقد دیر گفتی ولی خب الان عذر خواهی میکنم!
تو روح همه ی مسئولان بی مسئولیت شهر
واااااااااااااااااااااای که چقدر داد آدم در میاد
دلم می خواد خوب
امروز ؟
تشیع؟
خوش به سعادتت واقعا
دریا بودم
وای خدای من...
به نظرم اگه برنامه ی تشییع این سری رو میدادن دست چند تا ازین خانوم جلسه ای ها، با شکوه تر برگزار میشد!!
این پنج تا شهید واقعا گمنام بودن..
خسته ام,
خویش را شکسته ام,
آیه های اشک را اقامه بسته ام!
عافیت,
التیام زخم های شهر نیست,
چاره ساز این دل شکسته چیست؟
خسته ام,
خویش را شکسته ام,
غیرتم نهیب میزند,
...آه!
کاش آخرین ستاره میشدم,
درشبی که کاروان سرود میخواند,
دوست داشتم شبی,
در حضور روشن ستاره ها,
ناپدید میشدم,
دوست داشتم
"شهید میشدم"
۰۶ مهر ۹۲ ، ۱۵:۵۵ مامانه ریحانه
ریحانه 2سالشه!
پشت آمبولانس به اشکای مامانش نگاه کرذ!
مامان:میبینی؟شهید گمنام داره میره,دله مام براش تنگ میشه!
ریحانه:عیب نداره مامان,فردا آقاهه درش رو باز میکنه,
شهید "قمنام" میاد!...


شهید "قمنام",
این بار هم مثل همیشه به صداقت این بچه ها , ما رو ببخش و به قول اونها "زود بیا...