مهرازی

وب نوشت های ن حسینی

مهرازی

وب نوشت های ن حسینی

مهرازی

اینجا
جایی ه که
بدون دغدغه ی باز نشر
از وبلاگهای دیگه،
توش مینویسم..

بایگانی
آخرین مطالب
نویسندگان
پیوندها

۱۵ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۲ ثبت شده است

۳۱ارديبهشت
خدا رحمت کند!مادر بزرگی داشتم که سید بود وخیلی شوخ و شنگ.دختر آسد محمود بود؛ شیخ ده شان در تفرش.کرامت ها داشت این آسد محمود..مادر بزرگ م را ، مامان جون صدا میزدیم.جد مامان جون، امام موسی کاظم علیه السلام بود،ولی همیشه میگفتمن با این امام جوادعلیه السلام بیشتر حال میکنم.اصلا آدم فکر که میکند این امام چقدر جوان است و خوش تیپ ، کیف میکند..!اکثر توسل هایش را به امام جواد علیه السلام  میکرد.هر روز صبح که پا میشد، یک سلام مشتی رو به قبله میداد به امام جواد علیه السلام و بعد روزش شروع میشد.همه ی عشق ش این بود که راه کربلا باز بشود ، پرچم کاروان را بگیرد دستش و یک نظر کاظمین را ببیند..آخرش هم اجل مهلتش نداد.چند ماه بعد از فوت شراه کربلا باز شد..
نرگس حسینی
۲۸ارديبهشت
سال 89ترم آخر کارشناسیتوی مملکت چو انداخته بودند که فلان تاریخ قرار است زلزله بیاید!قصه ای داشتیم ما توی دانشگاه..من نمیدانم آن همه آدم مثلا فرهیخته، چطور عقلشان کار نمیکرد که زلزله را از 2ماه قبل نمیشود پیش بینی کرد.سر کلاس نمی آمدند.اگر هم می آمدند کار نمیکردند.مدام با استاد طرح 5 درباره ی زلزله حرف میزدند وآخرش هم که استاد گله میکرد که : پس کو ماکت؟میگفتند : استاد با آدمی که دو هفته ی دیگر در زلزله می میرد که اینطور حرف نمیزنند..!!همه قرار گذاشته بودند که بروند تهران و این آخرین لحظات را پیش خانواده شان باشند..!!الا من و یکی از همگروهی ها..با هم به شوخی حساب کرده بودیم اگر همه ی بچه های کلاس زیر آوار بمانند،کلی چلو مرغ و چلوکباب افتاده ایم..!!!!!!!!!!حالا این وسط، یکی دو نفر هم از زیر آوار بیرون می آمدند ، خیلی به بزم مرده خوری ما خدشه ای وارد نمیشد..!توهم در این سطح بود..الآنتوی مباحث اخیر مملکتبعضی هادقیقا در همین سطح و برخی حتی بیشترمتوهم اند...
نرگس حسینی
۲۶ارديبهشت
ما تحت تعقیب خداییم!وقتی دستگیر شدیممی گویند فلانی مُرد!
نرگس حسینی
۲۶ارديبهشت
گردان ابواالفضل العباس علیه السلام دو روز است دارد تار و مارشان میکند...
نرگس حسینی
۲۵ارديبهشت
رفقا عادت کرده بودندهر شبیک پیامک دریافت کنند که حاوی بیتی، متنی و یا هر عبارت ادبی دیگری باشد.مدتی ستعادتم را ترک کرده ام.از کی، یادم نیست.ولی خبترک این عادت به کسی هم سخت نیامده بود تا دیشب.دو تا از دوستان حالی پرسیدند و حقیر گویا حال یکی شان را گرفته ام.رسما عذر خواهی میکنم.ولیسکوت گاهی برای آدمها لازم است.گاهی حتی ضروری ست..حتی اگر خیلی طول بکشد...و سکوت،لزوماً در پی سکون نیست.گاهی جریان های بسیار بزرگ که زیرپوست یک سکوت طولانی به بار مینشینند...البتهحالا گمان نکنید که جریانی عظیم در من در حرکت است.اما برای خاطر آن رفیق حال گرفته ماندوباره میگویم که در سکون نیستم.و برنامه های شخصی رو به روال است و حتی گاهی بهتر از قبل...شاید حقیقت امر آن باشدکه نتیجه ای از این همه کلام و قیل و قال نگرفته ام.و ترجیح میدهم در سکوت باشم.خصوصا این روزهاکه فکر میکنمزبان مادری ام uninstall شده و به جایش عبری نصب کرده اند...من هم این روزها مثل خیلی از شما ها درگیر انتخابات  بودم ولی از دیشب و پرسه در خبرگزاری هاتصمیم گرفته ام کلا برای مدتی بیخیال این هیاهوی رنگارنگ متعفن بشوم...جای دوستان خالییکی دو روز پیش در جلسه ای که از شرح آن عاجزمپای حرف های یک بزرگوار بودیم که هنوزم که هنوز است راه که میرود خاک جبهه از پوتین هایش میریزد..مدتی نسبتا طولانی حرف زد. و همه درباره ی شرح یک عملیات و آخرشم هم راهیان نور.و یک شاه کلید داد دست ما که:راهیان نور یک حج بصیرتی است که هر کس برای ورود به آن باید دعوت بشود....چراغی روشن کرد توی قلب ما.....گرچه حیف کهگوش ها و قلم ها، این روزهافقط دوست دارند جنجال های جریانها را بشنوند و بنویسند.و کاش خبرگزاری ها یاد میگرفتند که باید راست گفت و شعور مردم را به سخره نگرفت و برای همه ی فصل حرف زد.و نه برای یک ثانیه.انگلیسی هادارند بهتر کار میکنند.حواس ها جمع باشد. سیاست زده نشویم. گفتن از حرف هایی که قوت نظام است این روزها شاید خیلی بیشتر از وضعیت فلان کاندیدا برای شرکت مردم در انتخابات مفید باشد.و قطعا راهیان نوریکی از بزرگترین نقاط قوت نظام است..چرا که به شهدا گره خورده است.حیف کهگوش ها و قلم ها، این روزهافقط دوست دارند جنجال های جریانها را بشنوند و بنویسند...پیشنهاد میکنممدام خودتان را با این قطب نما تنظیم کنید..اگر نهراه گم میشود..
نرگس حسینی
۲۴ارديبهشت
بچه های دهه 60این لالایی را خوب یادشان هست..
نرگس حسینی
۲۲ارديبهشت
توی فیلمزن ه به مرد ه میگه:" من همیشه میخواستم این کتاب رو بنویسم... تو چی؟همیشه میخواستی یه نگهبان شب بشی؟ "
نرگس حسینی
۱۹ارديبهشت

#

دست تواز توی جیب من دربیار.
نرگس حسینی
۱۶ارديبهشت
قدیم تر هااردی بهشتماهی بود کهبوی کتاب میداد...جدیداًاردی بهشتماهی ست کهبوی ثبت نام و تایید صلاحیت میدهد..
نرگس حسینی
۱۶ارديبهشت
بعضی گله هاحتی اگر به قیمت تمام عرق های شرم تمام شودباز همکم است..
نرگس حسینی
۱۱ارديبهشت
شنیده می‌شود از آسمان صدایی که...کشیده شعر مرا باز هم به جایی که ...نبود هیچ کسی جز خدا،خدایی که...نوشت نام تو را، نام آشنایی که -پس از نوشتن آن آسمان تبسم کرد و از شنیدنش افلاک دست و پا گم کردنوشت فاطمه، شاعر زبانش الکن شدنوشت فاطمه هفت آسمان مزین شدنوشت فاطمه تکلیف نور روشن شددلیل خلق زمین و زمان معین شدنوشت فاطمه یعنی خدا غزل گفته استغزل قصیده‌ی نابی که در ازل گفته استنوشت فاطمه تعریف دیگری داردز درک خاک مقام فراتری داردخوشا به حال پیمبر چه مادری دارددرون خانه بهشت معطری داردپدر همیشه کنارت حضور گرمی داشتبرای وصف تو از عرش واژه بر می‌داشتچرا که روی زمین واژه‌ی وزینی نیستو شأن وصف تو اوصاف اینچنینی نیستو جای صحبت این شاعر زمینی نیستو شعر گفتن ما غیر شرمگینی نیستخدا فراتر از این واژه‌ها کشیده تو راگمان کنم که تو را، اصلاً آفریده تو راکه گرد چادر تو آسمان طواف کندو زیر سایه‌ی آن کعبه اعتکاف کندملک ببیند و آنگاه اعتراف کندکه این شکوه جهان را پر از عفاف کندکتاب زندگی‌ات را مرور باید کردمرور کوثر و تطهیر و نور باید کرددر آن زمان که دل از روزگار دلخور بودو وصف مردمش الهاکم‌التکاثر بوددرون خانه‌ی تو نان فقر آجر بودشبیه شعب ابی‌طالب از خدا پر بودبهشت عالم بالا برایت آماده استحصیر خانه‌ی مولا به پایت افتاده استبه حکم عشق بنا شد در آسمان علیعلی از آن تو باشد... تو هم از آن علیچه عاشقانه همه عمر مهربان علی!به نان خشک علی ساختی، به جان علیاز آسمان نگاهت ستاره می‌خواهماگر اجازه دهی با اشاره می‌خواهم-به یاد آن دل از شهر خسته بنویسمکنار شعر دو رکعت، نشسته بنویسمشکسته آمده‌ام تا شکسته بنویسمو پیش چشم تو با دست بسته بنویسمبه شعر از نفس افتاده جان تازه بدهو مادری کن و این بار هم اجازه بدهبه افتخار بگوییم از تبار توایمهنوز هم که هنوز است بی‌قرار توایماگر چه ما همه در حسرت مزار توایمکنار حضرت معصومه[س] در کنار توایمفضای سینه پر از عشق بی‌کرانه‌ی توست"کرم نما و فرود آ که خانه خانه‌ی توست"شکوه وصف تو را این قلم چه می فهمد وجود داشتنت را عدم چه می فهمد دل سیاه، صفای حرم چه می فهمد حضور مادری ات را شلمچه می فهمدشده ست نام تو سربند هر جوان شهید تبسم تو تصلای مادران شهید...
نرگس حسینی
۱۰ارديبهشت
همه میدونیم که کرایه تاکسی ها افزایش پیدا کرده..چون راننده تاکسی ها هم آدمند و باید با توجه به تورم اونا هم نون بخورن..چند روز پیش سوار تاکسی شدمکرایه ی مسیر - حداقل کرایه - 450تومن میشد.500 تومن دادم به رانندهبهم یه آدم شیک داد!ازین آدامس کوچیکا..!از خنده نمیدونستم باید چیکار کنم!اونم من که کلا اخمام تو همه!به راننده میگمآقا اینجا تاکسی ه یا سوپر مارکت؟میگه به خدا دیگه نمیدونم چجوری باید بقیه ی پول مردم و بدم!همین جوری 50 تومن ، 50 تومن میمونه گردنم... اون دنیا نمیتونم جواب بدم..در حالی که از وجدان راننده تاکسی به شدت خوشم اومده میگمخب چرا آدامس میدید؟میگه چون پول خورد نیستتازه همین آدامس هم برای من،62تومن تموم میشه..!!بهشمیگم پس من الان 12تومن به شما بدهکارم..میگه حالا اونو تخفیف میدیم!همیشه برام سوال هچرا اون پول خوردهایی که مردم میریزن توی صندوق صدقاتباید وارد مافیای پول خورد بشه...و اینکه چرا باید نرخ تاکسی یه جوری گذاشته بشه که مردم به جون هم بیفتن یا عموما حق و ناحق بشه..خدایی ش داریم حماسه خلق میکنیم...
نرگس حسینی
۰۸ارديبهشت
یک وقت هاییآدماز این تازه مسلمان هاخجالت میکشد..یک وقت هاییکه تعدادشانداردزیاد میشود..من که دیگر حرفی برای گفتن ندارم.برویم به عمل مان برسیم.یا حق.
نرگس حسینی
۰۲ارديبهشت
توی معراجدر مرکز شهدایک شهید قرار داشت که با همه فرق داشت.شاید برای اینکه خدااو را جور دیگر نگاه کرده بود.آرم داشت.مارک داشت.آرم ی که بوی سیب میداد.یک دست اومصنوعی بود.و دست مصنوعی اش روی کفن اش...خیلی دوست داشتمبدانم که او چه کسی ست..با این نشانه قطعا میشد او را شناسایی کرد.تا اینکه امروز فهمیدم او چه کسی ست..بیسیم چی لشکر 14 امام حسین علیه السّلام اصفهان..شهید احمد صداقتی.بعد از سی سال برگشت خانه..توی آخرین مکالمه اش از بیسیم گفته بود:«این دستم هم مثل آن دستم شده و زیاد نمی‌توانم حرف بزنم، سلام مرا به حضرت امام برسانید و بگویید: رزمندگان در اجرای اوامر شما کوتاهی نکردند، وضع ما خوب است؛ مهمات، غذا، همه چیز داریم، منظورم را که می‌فهمید؟»
نرگس حسینی
۰۲ارديبهشت
میشود پرده چشمم پر کاهی گاهیدیده ام هر دو جهان را به نگاهی گاهیوادی عشق بسی دور و دراز است ولیطی شود جاده صد ساله به آهی گاهیاقبال
نرگس حسینی