مهرازی

وب نوشت های ن حسینی

مهرازی

وب نوشت های ن حسینی

مهرازی

اینجا
جایی ه که
بدون دغدغه ی باز نشر
از وبلاگهای دیگه،
توش مینویسم..

بایگانی
آخرین مطالب
نویسندگان
پیوندها
۲۸ارديبهشت

وهم

شنبه, ۲۸ ارديبهشت ۱۳۹۲، ۰۴:۴۳ ق.ظ
سال 89ترم آخر کارشناسیتوی مملکت چو انداخته بودند که فلان تاریخ قرار است زلزله بیاید!قصه ای داشتیم ما توی دانشگاه..من نمیدانم آن همه آدم مثلا فرهیخته، چطور عقلشان کار نمیکرد که زلزله را از 2ماه قبل نمیشود پیش بینی کرد.سر کلاس نمی آمدند.اگر هم می آمدند کار نمیکردند.مدام با استاد طرح 5 درباره ی زلزله حرف میزدند وآخرش هم که استاد گله میکرد که : پس کو ماکت؟میگفتند : استاد با آدمی که دو هفته ی دیگر در زلزله می میرد که اینطور حرف نمیزنند..!!همه قرار گذاشته بودند که بروند تهران و این آخرین لحظات را پیش خانواده شان باشند..!!الا من و یکی از همگروهی ها..با هم به شوخی حساب کرده بودیم اگر همه ی بچه های کلاس زیر آوار بمانند،کلی چلو مرغ و چلوکباب افتاده ایم..!!!!!!!!!!حالا این وسط، یکی دو نفر هم از زیر آوار بیرون می آمدند ، خیلی به بزم مرده خوری ما خدشه ای وارد نمیشد..!توهم در این سطح بود..الآنتوی مباحث اخیر مملکتبعضی هادقیقا در همین سطح و برخی حتی بیشترمتوهم اند...
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۲/۰۲/۲۸
نرگس حسینی

نظرات  (۳)

ای بابا...
فوتبال ما همینه...
پاسخ:
به به.. مشعشع کردید!
بذار حدس بزنم نظر پایین مال کیه !

بعله مهندس جان به یاد داریم ...توهم کلا از خوابگاه و اون مرغ عشقی که روی انگشت سبابه ی همه می نشست و پر نمیکشید شروع میشد !

مرغ عشق ، مملکت ، بعضی ها !
خب یادم میره اسم و رسم و آدرس و اینا !