مهرازی

وب نوشت های ن حسینی

مهرازی

وب نوشت های ن حسینی

مهرازی

اینجا
جایی ه که
بدون دغدغه ی باز نشر
از وبلاگهای دیگه،
توش مینویسم..

بایگانی
آخرین مطالب
نویسندگان
پیوندها

۱۴ مطلب در آذر ۱۳۹۱ ثبت شده است

۲۹آذر
اندر حکایت پایان دنیاحرف زیاد شنیدیم..اینم ببینید.
نرگس حسینی
۲۹آذر
یک نیمه شب بهانه‌ی دلبر گرفت و بعدقلبش به شوق روی پدر پر گرفت و بعد اما نیامده ز سفر مهربان اویعنی دوباره هم دل دختر گرفت و بعد آنقدر لاله ریخت به راه مسافرشتا خواب او تجلی باور گرفت و بعد آخر رسید از سفر، اما سر پدرسر را چقدر غمزده در بر گرفت و بعد گرد و غبار از رخ مهمان مهربانبا اشک چشم و گوشه‌ی معجر گرفت و بعد انگار خوب او خبر از ماجرا نداشتطفلک سراغی از علی اصغر گرفت و بعد از روزهای بی کسی اش گفت با پدریعنی نبرد بغض و گلو در گرفت و بعد: خورشید من به مغرب گودال رفتی وباران تیر و نیزه و خنجر گرفت و بعد معراج رفتی از دل گودال قتلگاهنیزه سر تو را به روی سر گرفت و بعد دلتنگ بود دخترت و سنگ ِ کینه ایبوسه ز چهره و لب و حنجر گرفت و بعد  اما دوباره فرصت جبران رسیده بودیک بوسه آه از لب پرپر گرفت و بعد جان داد در مقابل چشمان عمه اشبا بال های زخمی خود پر گرفت و بعد ..
نرگس حسینی
۲۸آذر
همیشه از اینکه چرا هنرستان نرفتم یا انسانی نخوندمبا خودم بحث داشتم.ولی هیچوقتدلم نمیخواست تجربی بخونم..
نرگس حسینی
۲۸آذر
این مریض بقلییه روز منتظر دکترش بودباید یه زمانی میگذشت تا دکترش میومد..تا دکترش اومدبا یه لحن باحالی برگشت گفت:به به!آقای دکتر!بالاخره چشم ما سعادت پیدا کرد شما رو ببینه!!دکتره پکید..!
نرگس حسینی
۲۸آذر
یه همراه مریض اینجا هستاینقدر راحته،آدم فکر میکنه طرف توی خونه شه!با شلوار راحتی بنفش و دمپایی،روسری در حد کبودی،به همه ی اتاق ا سر میزنه...با همه دوسته..بچه رشته..لهجه داره ، مادر بگرید..خیلی باحاله...
نرگس حسینی
۲۸آذر
بیمارستان با این عظمت!لین همه کراوات!این همه فرنچ ناخن!این همه رژ لب!این همه عزیــــــــــــــــــــــزم!!ورداشته ورودی wi-fi شو بسته!!!بی ادبِ بی تربیت!!!
نرگس حسینی
۲۸آذر
مطالبی که با عنوان بیمارستان مینویسم راشاید برخی دوستانبه صورت داغ و دست اولاز طریق پیامک دریافت کرده باشند..ولی دیدم که خالی از لطف نیست اینجا بنویسمشان..کلا توی بیمارستان وقتی هر حالی داریو هیچ کس برای دو کلام حرف حساب زدن نیستتنها کار باقی مانده ، کتاب خواندن، نوشتن، و پیامک فرستادن است..ممنونم از همه ی آنهایی که این روزهاپیامک های پرت و پلای مراکه گه گاه اشتباه میفرستمبا صعه صدر جواب میدهند..برای آدمی مثل من که حتی با خون هم رابطه خوبی ندارد،هندل کردن بودنم در فضای بیمارستان،جز با این حرکات محیر العقولممکن نیست..سپاسگزارم.
نرگس حسینی
۲۷آذر
یه چیزاییبیشتر از بیخوابی و دیدن خونتوی بیمارستان ، آدمو اذیت میکنه..مثلاحال بد بیمارامثلااینکه تمام بیمارای اتاق ممنوعیت غذا خوردن دارن و برای تو به عنوان همراه، غذا میارن..مثلارفتار بعضی از همراهان بیمارا، که فضای بیمارستان رو با خونه شون عوضی میگیرن..مثلاروابط بسیار نزدیک پرستارها با برخی دیگر!مثلا......تنم میلرزه..خدا نصیب نکنه..تن تون سالم..تن سالم تون، عبد و عبید پروردگار.
نرگس حسینی
۲۵آذر
دهکده جهانی واقعیت پیدا کرده است، چه بخواهیم و چه نخواهیم، و ماهواره ها مرزهای جغرافیایی را انکار کرده اند. این همان دهکده ای است که گرگوار سامسا در آن چشم باز کرده است. این همان دهکده ای است که مردمانش صورت مسخ شده « کرگدن » های اوژن یونسکو را پذیرفته اند. همان دهکده ای که مردمانش « در انتظار گودو » هستند. این همان دهکده ای است که در آن مردمان را به یک صورتِ واحد قالب می زنند و هیچ کس نمی تواند از قبول مقتضیات تمدن تکنولوژیک سر باز زند. این همان دهکده ای است که بر سر ساکنانش آنتن هایی روییده است که یکصد و پنجاه کانال ماهواره ها را مستقیماً دریافت می کنند. این همان دهکده ای است که در آن روبوت ها عاشق یکدیگر می شوند. این همان دهکده ای است که در آن « ترمیناتور دو » به سی سال قبل باز می گردد و خودش را از بین می برد. این همان دهکده ای است که در آن «بَت من» و «ژوکر» با هم مبارزه می کنند. این همان دهکده ای است که در تلویزیون هایش دختران شش ساله را آموزش جنسی می دهند، همان دهکده ای که در آن گوسفندهایی با سر انسان و انسان هایی با سر خوک به دنیا می آیند. این همان دهکده ای است که در آن تابلوی « مسیح از ورای ادرار » ماه ها توجهات همه رسانه های گروهی را به خود جلب می کند. این همان دهکده ای است که در آن دویست و چهل و شش نوع تجاوز جنسی رواج دارد... اما عجیب اینجاست که باز هم این همان دهکده ای است که در زیر آسمانش بسیجیان در رَمل های فکه زیسته اند، همان دهکده جهانی که در نیمه شب هایش ماه، هم بر کازینوهای « لاس وِگاس » تابیده است و هم بر حسینیه « دوکوهه » و گورهایی که در آن بسیجیان از خوف خدا و عشق او می گریسته اند. دنیای عجیبی است، نه؟
نرگس حسینی
۱۹آذر
شنیدن این فایل تجویز میشود.
نرگس حسینی
۱۸آذر
سلام همسایهدلگیری از من...؟سر نزده ام به تو..به پای بی ادبی نگذار..باور کن..همسایهباور کن که خوب میدانمتوبرکت این محله ای..نیامدنم شایدبرای دعوت نکردن تو بود..همسایهما را همیشه بار بده..بگو که نزدیک تر ..نزدیک تر..همسایه باور کنکه دل ما کوچک است..سالهاست که نجوای مردمان شهربا خانواده ی شماتوی روزنه های ضریح پیچیده..همسایه..بگو که نزدیک تر..نزدیک تر..ما، یعنی من و همسرم،مدتی ستهمسایه و بچه محل امام زاده حسن علیه السّلام شده ایم..
نرگس حسینی
۱۳آذر
57میلیون تومان پول نقد..یه تراکتور..nتا جایزه ی دیگه..واقعا قراره مردم اینجوری کتابخون بشن یا کتاب خر؟؟من منتظر جواب شما هستم.چطور میشه سرانه ی مطالعه رو در کشور بالا برد.اصلا لازمه سرانه ی مطالعه در کشور بالا بره؟اگر جواب مثبته ، چطور این کار انجام بشه..؟من از همه  دوستانم میخوام این سوالو به اشتراک بذارن..
نرگس حسینی
۱۳آذر
خاموشی لاله ها..
نرگس حسینی
۰۱آذر
در مظلومیت حضرت ارباب همین بسکه حتی آنها که ادعا میکنند عاشقش هستندبلد نیستند چطور برایش عزاداری کنند..این روزهاروضه ها و روضه خوان هاجگرم را خون کرده اند..نه از سر مصیبتکه از سر جهل و غفلت و ...انشالله که فقط از همین دو تا باشد..نه برای مجلس گرم کردن..مدتی دسترسی به نت ندارمیه دفعه هم که تکنولوژی به ما حال داده و سیم تلفن ما فیبر نوری شدهکلا نمیشه از ای دی اس ال استفاده کرد..باید صبر کنیم ببینیم چی میشه..تحمل کنید رفقا...
نرگس حسینی