مهرازی

وب نوشت های ن حسینی

مهرازی

وب نوشت های ن حسینی

مهرازی

اینجا
جایی ه که
بدون دغدغه ی باز نشر
از وبلاگهای دیگه،
توش مینویسم..

بایگانی
آخرین مطالب
نویسندگان
پیوندها
۲۸آذر

بیمارستــــــــان 5

سه شنبه, ۲۸ آذر ۱۳۹۱، ۰۷:۲۵ ب.ظ
این مریض بقلییه روز منتظر دکترش بودباید یه زمانی میگذشت تا دکترش میومد..تا دکترش اومدبا یه لحن باحالی برگشت گفت:به به!آقای دکتر!بالاخره چشم ما سعادت پیدا کرد شما رو ببینه!!دکتره پکید..!
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۱/۰۹/۲۸
نرگس حسینی

نظرات  (۲)

ای امان .... چه لحظه های بدی بود ... دکتر من 6 صبح بالا سرم بود . میومد یه کله پاچه صبح باهم بزنیم ... چه استرسایی کشیدم . خاطرات بیمارستانت همش اون روزارو برام تداعی می کنه .
مهندس چی شده خواهر ؟

نگران شدم

حاج خانوم چطوره ؟

بی خبر نذار

ایشالله که خیر باشه