مهرازی

وب نوشت های ن حسینی

مهرازی

وب نوشت های ن حسینی

مهرازی

اینجا
جایی ه که
بدون دغدغه ی باز نشر
از وبلاگهای دیگه،
توش مینویسم..

بایگانی
آخرین مطالب
نویسندگان
پیوندها

۱۱ مطلب در اسفند ۱۳۸۹ ثبت شده است

۲۷اسفند
وسط جلسه یک هو گفت این دو نفر را هم با خودتان ببرید!من رو میگویی!!انگار برق سه فاز وصل کردند بهم.برگشتم و نگاه معناداری به رییس انداختم و متوجه شدم که او هم کاملا غافل گیر شده..به همین سادگی ما ، شش روز میهمان گروه دانشجویی 150 نفره ی بچه های دانشگاه آزاد شهر شدیم..و از این هم ساده تر رفتیم، ولی با هزارتا سلام و صلوات برگشتیم....!!!خدا توی زندگی من _لااقل_ همیشه خودش را یک جوری نشانم میدهد که اگر حواسم سر جایش باشد میخواهم سرم را بکوبم به اولین دیوار نزدیک..!!و این سفربا همه ی اوصافشکه در این مقال نمیگنجد،و با همه ی سفرهای تمام زندگی ام فرق داشت،طوری خودش را به من نشان دادکهشاید تا حالا هیچوقت در این منظر ندیده بودمش......روزهای آخر سال است..آخرِ  ِ زمان است...وآخر الزمان..محول الحال شده ایم..به امید خدااحسن الحال مان کند..که حال و آینده ی ماهمهاز اوست...
نرگس حسینی
۲۰اسفند
گویند سنگلعل شوددر مقام صبر..عمریست ایستاده ام در مقام صبر..لیک بی اثر..این روزها خون جگرها هم چینی شده اند..
نرگس حسینی
۱۹اسفند
...سرم را مثل سیبى سرخ صبحى چیده بودم کاشدلم را چون انارى کاش یک شب دانه مى کردم
نرگس حسینی
۱۸اسفند
سفر همیشه خوب است..خیلی خوب..همیشه بعدش یک عالمه فکر خوبفکر نو میـید توی ذهنم.ولی اینبار علاوه بر همه ی آن فکرهای خوب،یک چیزیشبیه یک نیش گوناز قلبم گرفته شده..میدانی..آدم هادور بر مادور و بر حتی شمادور بر غیر مادیگرصنعت فکر کردن را فراموش کرده اند....فکر کردن کار سختی ست...یانمی ارزد فکر کنیم؟!....امان از جهل...آخرین فرستاده دعایی داردکه این روزهانمی توانم از قنوت حذفش کنم..کهالهیعلم مرا زیاد کن....و خدایاعلم مرا بی عمل مگذار..آمین.
نرگس حسینی
۱۶اسفند
راه رفتن و قدم زدن را خیلی دوست دارم خصوصا در شرایط خاص. مثلا با یک دوست. مثلا وقتی باران نم نم میبارد. مثلا وقتی میدانی میتوانی بدون اضطراب قدم بزنی. مثلا وقتی هیچ چیز جز قدم زدن آرامت نمیکند...   تقریبا مطمئن بودم ذهن همه میرود به مورد آخر..! ولی خدایی این بار من با دوستان قدم میزدم.. مهندس رهنما تماس گرفت، پست نصفه ماند، من هم بدجنسی کردم، منتشرش کردم! من به خودم هم رحم نمیکنم!!! خدایی روز بسیار خوبی بود.. توی این روزها که تلخی ها هی جلوی آدم رژه میروند، و توی این حال و احوال که همه _ من جمله خودم_ از همه چیز گله دارند یک روز خوب غنیمت است..!!!   یک عالمه موضوع خواستند امروزم را خراب کنند.. ولی به منشی ذهنم گفته ام به همه شان بگوید: فعلا در جلسه ام!!! در جلسه ی " یک روز خوب "...
نرگس حسینی
۱۱اسفند
من باب تنفس.مدتی شاید نباشم.باز.میروم سفر.باز.
نرگس حسینی
۰۶اسفند
اتفاقا همین امروز اول پل طالقانی با یکی از دوستان عزیز وایستاده بودیم به بحث درباره ی همین مقوله ی لهوف یا منتهی الآمال؟!من سعی میکنم هر دو را با هم پیش ببرم، ولی واقعیت این است که فعلا به نظرم لهوف سنگین است و منتهی الآمال ساده تر و عاطفی تر..لهوف هرچه باشد مقتل است و منتهی الآمال شرح زندگی..گرچه به هر دو نیاز است......فقط یک قول به من بده:کار ، کار سختی است..کار ، کار بزرگی ست..شاید یک عمر بخواهد برای به سرانجام رساندنش....اگر خسته شدم..اگر بریدم..بهم انرژی بده..ومن هم تلاش میکنمدر قبال تواین طور باشم......امیدوارم یک روزنسیم این حرکتبه سیمای خیلی های دیگر هم بخوردودیگران همقلم هایشان رادر رسای آن بزرگوار به حرکت در آورند..و پیش از قلمهایشان،قلب هایشان را....تو نمیدانی چه حالی دارم تهمینه.....اگر هستی..بسم الله..
نرگس حسینی
۰۶اسفند
چه دنیای عجیبی ست!!!مگه من چند روز نبودم؟!!چرا همه ی سایت ها ف ی ل تر شده اند؟؟!!مثل آن پیامبر بنی اسرائیل شده ام انگار...عزیر را میگویم..چه فاصله ی عمیقی ستبین قبل از رفتنوامروز که اینجایم......دنیا تکان خورده...
نرگس حسینی
۰۵اسفند
این مدتبگذارتوی حال خودم باشم..حالم خوب است..باور کن..فقط نیاز دارمکمی خانه ی فکرم رابتکانم..برای احسن الحاللازم است..
نرگس حسینی
۰۴اسفند
این آیه مرا خواهد کشت...تمام روزهای مانده ی عمرمبه نشانه ی تو زنده ام..در انتظار وعده ی تو..تمام زندگی به مستضعفان زمین غبطه میخورم..چه دارایی عظیمی دارند مستضعفان زمین..و نرید ان نمن علی الذین استضعفوا فی الارض و نجعلهم ائمه و نجعلهم الوارثین...
نرگس حسینی
۰۴اسفند
برگشتم..چقدر واژه توی گلویم مانده...باید برای گلویم تراکم بخرم...
نرگس حسینی