۱۶اسفند
راه
دوشنبه, ۱۶ اسفند ۱۳۸۹، ۰۳:۳۴ ب.ظ
راه رفتن و قدم زدن را خیلی دوست دارم
خصوصا در شرایط خاص.
مثلا با یک دوست.
مثلا وقتی باران نم نم میبارد.
مثلا وقتی میدانی میتوانی بدون اضطراب قدم بزنی.
مثلا وقتی هیچ چیز جز قدم زدن آرامت نمیکند...
تقریبا مطمئن بودم ذهن همه میرود به مورد آخر..!
ولی خدایی این بار من با دوستان قدم میزدم..
مهندس رهنما تماس گرفت، پست نصفه ماند،
من هم بدجنسی کردم،
منتشرش کردم!
من به خودم هم رحم نمیکنم!!!
خدایی
روز بسیار خوبی بود..
توی این روزها که تلخی ها هی جلوی آدم رژه میروند،
و توی این حال و احوال که همه _ من جمله خودم_ از همه چیز گله دارند
یک روز خوب
غنیمت است..!!!
یک عالمه موضوع
خواستند امروزم را خراب کنند..
ولی به منشی ذهنم گفته ام به همه شان بگوید:
فعلا در جلسه ام!!!
در جلسه ی " یک روز خوب "...
۸۹/۱۲/۱۶
تند و طولانی...