مهرازی

وب نوشت های ن حسینی

مهرازی

وب نوشت های ن حسینی

مهرازی

اینجا
جایی ه که
بدون دغدغه ی باز نشر
از وبلاگهای دیگه،
توش مینویسم..

بایگانی
آخرین مطالب
نویسندگان
پیوندها

۲۸ مطلب در شهریور ۱۳۸۸ ثبت شده است

۰۸شهریور

پیر مردی بر قاطری بنشسته بود و از
بیابانی می گذشت . سالکی را بدید
که پیاده بود



پیر مرد گفت : ای مرد به کجا رهسپاری ؟


سالک گفت : به دهی که گویند مردمش خدا نشناسند و کینه و عداوت می ورزند                                و زنان خود را از ارث محروم میکنند


پیر مرد گفت : به خوب جایی می روی


سالک گفت : چرا ؟


پیر مرد گفت : من از مردم آن دیارم
و دیری است که چشم انتظارم تا کسی
بیاید و این مردم را هدایت کند

سالک گفت : پس آنچه گویند راست باشد ؟


پیر مرد گفت : تا راست چه باشد


سالک گفت : آن کلام که بر واقعیتی صدق کند


پیر مرد گفت : در آن دیار کسی را شناسی که در آنجا منزل کنی ؟


سالک گفت : نه


پیر مرد گفت : مردمانی چنین بد سیرت چگونه تو را میزبان باشند ؟


سالک گفت : ندانم

پیر مرد گفت : چندی میهمان ما باش .
باغی دارم و دیری است که با دخترم روزگار می گذرانم


سالک گفت : خداوند تو را عزت دهد
اما نیک آن است که به میانه مردمان
کج کردار روم و به کار خود رسم


پیر مرد گفت : ای کوکب هدایت شبی
در منزل ما بیتوته کن تا خودت را بازیابی و هم دیگران را بازسازی


سالک گفت : برای رسیدن شتاب دارم


پیر مرد گفت : نقل است
شیخی از آن رو که خلایق را زودتر
به جنت رساند آنان را
ترکه می زد تا هدایت شوند . ترسم که
تو نیز با مردم این دیار کج کردار آن کنی که شیخ کرد

سالک گفت : ندانم که مردم با ترکه به جنت بروند یا نه ؟


پیر مرد گفت : پس تامل کن تا تحمل نیز خود آید . خلایق با خدای خود
سرانجام به راه آیند

پیرمرد و سالک به باغ رسیدند . از
دروازه باغ که گذر کردند


سالک گفت : حقا که اینجا جنت زمین
است . آن چشمه و آن پرندگان به غایت
مسرت بخش اند


پیر مرد گفت : بر آن تخت بنشین تا
دخترم ما را میزبان باشد


دختر با شال و دستاری سبز آمد و
تنگی شربت
بیاورد و نزد میهمان بنهاد . سالک
در او خیره بماند و در لحظه دل
باخت . شب را آنجا بیتوته کرد و
سحرگاهان که به
قصد گزاردن نماز برخاست پیر مرد
گفت : با آن شتابی که برای هدایت
خلق داری
پندارم که امروز را رهسپاری


سالک گفت : اگر مجالی باشد امروز
را میهمان تو باشم


پیر مرد گفت : تامل در احوال
آدمیان راه نجات خلایق است .
اینگونه کن


سالک در باغ قدمی بزد و کنار چشمه
برفت . پرنده ها را نیک نگریست و
دختر او را
میزبان بود . طعامی لذیذ بدو داد و
گاه با او هم کلام شد . دختر از
احوال مردم
و دین خدا نیک آگاه بود و سالک از
او غرق در حیرت شد
. روز دگر سالک نماز گزارد
و در باغ قدم زد پیرمرد او را بدید
و گفت : لابد به اندیشه ای که
رهسپار رسالت
خود بشوی


سالک چندی به فکر فرو رفت و گفت :
عقل فرمان رفتن می دهد اما دل
اطاعت نکند


پیر مرد گفت : به فرمان دل روزی
دگر بمان تا کار عقل نیز سرانجام
گیرد


سالک روزی دگر بماند


پیر مرد گفت : لابد امروز خواهی
رفت , افسوس که ما را تنها خواهی
گذاشت


سالک گفت : ندانم خواهم رفت یا نه ,
اما عقل به سرانجام رسیده است . ای پیرمرد
من دلباخته دخترت هستم و
خواستگارش


پیر مرد گفت : با اینکه این هم
فرمان دل است اما بخر دانه پاسخ
گویم


سالک گفت : بر شنیدن بی تابم


پیر مرد گفت : دخترم را تزویج
خواهم کرد به شرطی


سالک گفت : هر چه باشد گر دن نهم


پیر مرد گفت : به ده بروی و آن
خلایق کج کردار را به راه راست
گردانی تا خدا
از تو و ما خشنود گردد


سالک گفت : این کار بسی دشوار باشد


پیر مرد گفت : آن گاه که تو را دیدم
این کار سهل می نمود


سالک گفت : آن زمان من رسالت خود
را انجام می دادم اگر خلایق به راه
راست می شدند , و اگر نشدند من کار خویشتن
را به تمام کرده بودم


پیر مرد گفت : پس تو را رسالتی
نبود و در پی کار خود بوده ای


سالک گفت : آری

پیر مرد گفت : اینک که با دل سخن
گویی کج کرداری را هدایت کن و باز
گرد آنگاه
دخترم از آن تو

سالک گفت : آن یک نفر را من بر
گزینم یا تو ؟

پیر مرد گفت : پیر مردی است ربا
خوار که در گذر دکان محقری دارد و
در میان
مردم کج کردار ,او شهره است


سالک گفت : پیرمردی که عمری بدین
صفت بوده و به گناه خود اصرار دارد
چگونه با دم سرد من راست گردد ؟


پیر مرد گفت : تو برای هدایت خلقی
می رفتی


سالک گفت : آن زمان رسم عاشقی نبود


پیر مرد گفت : نیک گفتی . اینک که
شرط عاشقی است برو به آن دیار و در
احوال مردم نیک نظر کن , می خواهم بدانم
جه دیده و چه شنیده ای ؟

سالک گفت : همان کنم که تو گویی

سالک رفت , به آن دیار که رسید از
مردی سراغ پیر مرد را گرفت


مرد گفت : این سوال را از کسی دیگر
مپرس


سالک گفت : چرا ؟


مرد گفت : دیری است که توبه کرده و
از خلایق حلالیت طلبیده و همه ثروت
خود را
به فقرا داده و با دخترش در باغی
روزگار می گذراند


سالک گفت : شنیده ام که مردم این
دیار کج کردارند

مرد گفت : تازه به این دیار آمده ام , آنچه تو گویی ندانم . خود در احوال مردم نظاره کن

سالک در احوال مردم بسیار نظاره کرد . هر آنکس که دید خوب دید و
هر آنچه دید زیبا . برگشت دست پیر مرد را بوسید


پیر مرد گفت : چه دیدی ؟


سالک گفت : خلایق سر به کار خود دارند و با خدای خود در عبادت


پیر مرد گفت:وقتی با دلی پر عشق در مردم بنگری
آنان را آنگونه ببینی که هستند نه آنگونه که خود خواهی

 

 

با سپاس از مهرناز گلچین فر .............................. و smsهای شبانه

نرگس حسینی
۰۶شهریور


رازی یکی از دانشمندان بزرگ ایرانی سده سوم هجری است.

نیمه دوم سده سوم (ه- ق) را جورج سارتون در تاریخ علم، هم بدین عنوان "عصر" محمدبن زکریای رازی (251- 313 ه ق) (865-925) نامیده است. عصر رازی دوره اولین جنبش نوزایی فرهنگی اسلامی به شمار می‌رود که در وسیع‌ترین محدوده زمانی خود فاصله میان سده‌های سوم و چهارم را در بر می‌گیرد. این دوره را که اوج "تمدن اسلام" دانسته‌اند، شاهد ظهور یک طبقه متوسط دولت مند و متنفذی بود که با برخورداری از اشتیاق و امکانات کسب دانش و موقع اجتماعی به پرورش و پراکنش فرهنگ کهن مدد رساند.

رازی یکی از بزرگترین آزاد اندیشان تمام دنیای اسلام نامید بوده است. وی بزرگترین پزشک دنیای اسلامی و یکی از بزرگترین پزشکان تمام زمانها بوده است. اما چیزی که باعث شد مسلمانان به شدت رازی را تکفیر کنند، دیدگاه های رازی در مورد ادیان بود. رازی هیچ آمیختگی و همگونی ای را در میان فلسفه و دین نمیدید. در دو کتاب روشنگرانه که یکی از آنها بعدا یکی از معروف ترین کتابهای کفر آمیز آزاد اندیشان اروپایی (سه دغلکار 1) را نیز بطور مستقیم تحت تاثر خود قرار داد، تنفر و ضدیت خود از ادیان مبتنی بر وحی را آشکار کرد. در اینجا دو نظریه بنیادی از این اثر را باز خواهیم گفت:

 

نرگس حسینی
۰۶شهریور
یکشنبه ساعت ۱۰:۳۰ ثبت نام ترم پاییز:

معمولا دانشگاه از سه چهار روز قبل ثبت نام اسم اساتید و روز امتحان اونهارو میزنه توی سایت و اطلاعیه های مرتبط و فرم تقسیط و فرم روال و هزار و یک پیوند دیگه.  اما امسال سنت شکنی کرده!  یعنی نه تنها اسم اساتید هنوز به طور کامل ارایه نشده بلکه روز هیچ امتحانی هم مشخص نیست!  بماند که اطلاعیه های مالی کاملا گنگ و روند سیستم بانکی عجیب به نظر میرسه!

توی اطلاعیه شماره n نوشتن برای تقسیط برید فلان جا بعد که میری میبینی اصلا اینجا کجاست ؟. من کیم؟. 

وخلاصه اوضاعیه.................

وقتی قراره ترم از اول مهر شروع بشه و وقتی دوستان فعال و کوشا مون در قسمت آموزش و کارشناسی گروه نمیتونند به این سرعت خودشونو به برنامه های سریع و یهویی دانشگاه برسونند آخه چرا ثبت نام رو اینقدر زود انجام میدن؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

مگه بیمارید آخه اینقدر دانشجو رو با دهن روزه غذاب میدید؟!!!!!!!!!!!

یه سری از درسا اصلا موجودیتشون توی چارت هنوز اعلام نشده!

یه سری از اساتید بدون اینکه روحشون خبر داشته باشه کلا از درسای تخصصی شون حذف شدن!

این چه وضعشه.....................؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!

نرگس حسینی
۰۶شهریور
خبرنامه شماره ۵ مرکز معماری ایران اومده ولی هرکار میکنم نمیتونم بذارمش روی بلاگفا!

فعلا به همون فایلای دانلود اکتفا کنید تا ببینیم چی میشه!!!

نرگس حسینی
۰۱شهریور
فکر میکنم ۲-۳ سال پیش بود که توی نمایشگاه کتاب تهران برای اولین بار دیدمش

اشتباه نکنم انتشارات سوره مهر. همه چیزش خاص بود.  یک عالمه میخ شدم . نمیتوانستم همه شان را بخرم. چون پول ها را ذخیره کرده بودم برای کتاب های معماری.( که آخرش هم پیدا نکردم!) همیشه دلم میخواست آن کتابها بیشتر ادامه داشتند. تعداد کم صفخات گرچه مخاطب را خیلی سریع در حلقه ی خود میکشید ولی عطشش را نمیخواباند. عطشم خیلی زیاد شده بود. مدتی گذشت و عطشم بین کتابهای درسی و غیر درسی و این اواخر رویدادهای هفتگی و گاها تلخ جامعه خاک خورد. دیشب ولی وقتی ساعت نه با دلدرد شدید نشستم پای قاب جادو انگار همه ی آنها ، همه ی آن عطش و اشتیاق مثل یک زخم قدیمی سر باز کرد. ولع عجیبی تمام شریانهای منتهی به قلبم را پر کرد.... وقتی خیلی اهسته پایین صفحه نوشت ادامه دارد ... حالم حسابی گرفته شد ..........

خیلی خوب است فقط نمیشود وقتش را زیاد کنند؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!!!

آخر من از اشتیاق میمیرم ............

اشتیاق برای نیمه ی پنهان ماه

نرگس حسینی
۰۱شهریور

راستی داستان این شلوار لی های جدید رو شنیدین ک ژشت جیبشون نوشته بسم الله الرحمن الرحیم!


"انگار چینی ها پس از کشتار ترک های مسلمان کشور خودشان، تصمیم گرفته اند به مقدسات مردم مسلمان ایران هم به موهن ترین شکل ممکن حمله کنند .

تا قبل از این Made In China حتی به تسبیح ها و جانمازهای ایرانیان رسیده بود و حالا کلمه "الله" و عبارت مقدس مسلمانان یعنی "بسم الله الرحمن الرحیم" را به قسمت پشت شلوارهای ایرانیان برده اند و عجب آنکه برخی مدعیان که پیشتر در اعتراض به عبارت کوکاکولای برعکس شده کفن پوش به خیابان ها می ریختند و در جهت تحریم کوکاکولا و نستله حرکت می کردند و هم در برابر کشتار مسلمانان چین سکوت کرده اند و هم در برابر این توهین آشکار.

این شلوارهای جین زنانه در فروشگاه های افسریه، حوالی خیابان های اول و دوم به قیمت 21 هزارتومان در حراجی به فروش می رسند......."


واقعا متاسفم!

 

برگرفته از قسمت نظرات. با تشکر از pa

نرگس حسینی
۰۱شهریور

طی سفر های استانی بنده فعلا در اراک به سر میبرم. و از همینجا آغاز ماه مبارک رمضان رو به دوستان تبریک میگم. مهمونی به همه خوش بگذره.

این مدته پیامک های ماه رمضونی به وفور میاد .... یکیشونو به طرز عجیبی دوست دارم. مخصوصا از وقتی فهمیدم توی آگهی های ترخیم هم ازش استفاده میکنن!!!!!!!!!!!!!

از عرش صدای ربنا می آید

آوای خوش خدا خدا می آید

فریاد که درهای بهشت باز کنید

مهمان خدا سوی خدا می آید

!!

البته امسال هرچی این کانال ها رو بالا پایین میکنم صدای ربنا از هیچکدومش پخش نمیشه................

نرگس حسینی