مهرازی

وب نوشت های ن حسینی

مهرازی

وب نوشت های ن حسینی

مهرازی

اینجا
جایی ه که
بدون دغدغه ی باز نشر
از وبلاگهای دیگه،
توش مینویسم..

بایگانی
آخرین مطالب
نویسندگان
پیوندها

۸۲ مطلب با موضوع «با کاروان نیزه» ثبت شده است

۱۷آذر
جوشید خونم از دل و شد دیده باز، تر نشنید کس مصیبت از این جانگدازترصبحی دمید از شب عاصی سیاه تر وز پی شبی ز روز قیامت درازتر بر نیزه ها تلاوت خورشید، دیدنی ست قرآن کسی شنیده از این دلنوازتر؟قرآن منم چه غم که شود نیزه، رحل من امشب مرا در اوج ببین سرفرازتر عشق توام کشاند بدین جا، نه کوفیان من بی نیازم از همه، تو بی نیازتر قنداق اصغر است مرا تیر آخرین در عاشقی نبوده ز من پاکبازتربا کاروان نیزه شبی را سحر کنید باران شوید و با همه تن گریه سر کنید
نرگس حسینی
۱۶آذر
می آیم از رهی که خطرها در او گم است از هفت منزلی که سفرها در او گم است از لا به لای آتش و خون جمع کرده ام اوراق مقتلی که خبرها در او گم است دردی کشیده ام که دلم داغدار اوست داغی چشیده ام که جگرها در او گم است با تشنگان چشمه احلی من العسل نوشم ز شربتی که شکرها در او گم است این سرخی غروب که همرنگ آتش است توفان کربلاست که سرها در او گم است یاقوت و دُر صیرفیان را رها کنید اشک است جوهری که گهرها در او گم است هفتاد و دو ستاره غریبانه سوختند این است آن شبی که سحرها در او گم است باران نیزه بود و سر شهسوارها جز تشنگی نکرد علاج خمارها
نرگس حسینی