۲۴اسفند
پایان سال نزدیک است و همه در تکاپوی خانه تکانی و خرید شب عید.و من امسال به طرز عجیبی نه در فکر خانه تکانی ام و نه خرید.و نه حتی شور سال نو.عموما کمتر پیش می آید که شروع سال برایم جذابیت داشته باشد.از بچگی این سیزده روز تعطیلی را خیلی دوست نداشتم.نه که بهار را دوست نداشته باشم.. نه..اتفاقا عمیقا بهار را دوست دارم.شکوفه های بهاری را..باران های بهاری را..نسیم بهاری را..بوی بهار را..اما همیشه سال های من، روزهای دیگری تحویل میشوند..روزهایی که شاید ربطی به 29 اسفند و 1فروردین نداشته باشند..روزهایی که در تقویم شناورند.شاید روزی خیلی دورتر از تحویل تقویم..و شاید نزدیکتر..اما سال جدید برای من خیلی وقت است که تحویل شده.و من یا مقلب القلوبش را خوانده ام..سال نوی من، توی قبری در گردان تخریب تحویل شد.بعد از پایان دو رکعت نماز به نیت همه ی آنها که هستند و همه ی آنها که نیستند..و همه ی آنها که رشته ای زلف را رصد میکنند..نمیدانم حرفهای چقدر باور پذیرند..ولیباور منند...برای نوروز فاطمیفقط یک جامه ی مشکی مرا کفایت میکند.سال پر نشاط و پر تلاشی داشته باشید. به برکت بی بی دو عالم...