س و م ا ل ی

من نمیدانمچرا باید گندم اضافه ی برداشت محصول امریکا را بریزند توی دریاکه قیمت گندم یک وقت خدای نکرده پایین نیاید،و جیب آقایان کاخ سفید و دوستانشان پر و پیمان باشد ؛و تای اتوی دوستان بسیار دلسوزمان در سازمان ملل یک وقت باز نشود؛و ...ولیمردم یک کشورکه دست بر قضا مسلمان هم هستندو دست بر قضا آدم های سالمی هم هستند در دین داری_ گواهش کمترین آمار ایدز در جهان_باید از گرسنگی بمیرندو غذایی نداشته باشند.....گرچهچه جاهلیت احمقانه ای دارم من!!..این ها دیگر به درد دنیای آنها نمیخورند..چون دیگر چیزی برای غارت ندارند...اگه تونستیتوی چشماش نگاه کن........

؟!

امشببالاتر از هزار شب استو از صبحبیشتر ازهزار روزبر من گذشته...چه حکایتی ست...؟!

ان قومی اتخذوا هذا القرآن مهجورا... فرقان/۳۰

این شب هاکه قرآن به سر می گیریمای کاشنیزه نباشیم...

...یاربّ یاربّ یاربّ...

...بگوید تا آنکه نفس قطع شود... مفاتیح.دعای ابوحمزه......................و دارم فکر می کنم یعنی می شود؛ وقتی نفس هایم قطع می شود نام تو روی لب هایم باشد؟

اوست نشسته در نظر... من به کجا نظر کنم...

ایستاده بود جلوی تصویر بزرگ حرمو تکان نمیخورد..جدی نگرفتم..بوی گلاب و عطر حرم پیچیده بود توی فضا..از کنارش که رد شدم اشک هاش را دیدمکه آرام روی گونه هاش میلغزید......از غرفه آمدم بیرون..رفتم دورتر..شاید نیم ساعت بعداز دور دوباره دیدمشهنوز ایستاده بود و هنوز محو در حرم...

#

نه تو را میشناسمو نه خود را..امیرالمومنین علیه السلام : من عرف نفسه فقد عرف ربه..و" اعرفکم بنفسه اعرفکم بربه" نفس‏شناس‏ترین شما خداشناس‏ترین شما است..

#

هنوزتو را نشناختم..وگرنه اینطور سفت دنیا را نمیچسبیدم...امام صادق علیه السلام : هر که خدا را بشناسد، از او  بترسد و هر که از خدا بترسد، دنیا را رها کند.

#

سَلَامٌ هِیَ حَتَّى مَطْلَعِ الْفَجْرِ

شاید وقتی دیگر...

چند روزهمسیر دفتر تا خونه رو پیاده میامکه شاید برای افطار سنگک بگیرم....هربارنزدیک خونهمتوجه میشمیادم رفته سنگک بگیرم..!..بدون اینکه صداشو دربیارمتوی دلم میگم،شاید فردا گرفتم...

انا الیه راجعون..

دلم میخواد تا آخر ماه رمضان چیزی ننویسم..تمام نوشته هاباشد بین منو او.نوشته های رمضان هامعمولایک طوری ستکه بهتر استبین خودمانبماند...کسی با من کار داشت،همراهم ، همراهم است..اگر مثل امشبویرم نگیرد کهمثل بعضی سفرهااز دست رسخارجش کنم..بهر حالرمضان همنوعی سفر است..سفری که ما از آغاز داریمتا انجام..کهانا لله و انا الیه راجعون..

#

این جمله رو روزی هزار بار تکرار میکنم..روزی هزار بار..نه حرف تو میفهمم،نه حال تو .....حق با تو..نمیفهمم..

بدون قضاوت..

یارو زده روح الله داداشی رو کشته، حالا گرفتنش میگه حالا چی میشه اعدامم میکنن؟؟میگن پ نه پ میری مرحله بعد باید محراب فاطمی روهم بکشی..حالا که تب مرگ این ورزشکار کمی خوابیدهگفتن بعضی حرف هاخارج از فضای تعصببد نیست..روحش شاد،ما که توی شهر قدم میزنیمخیلی آدم ها را داریم میشناسیمکه به واسطه ی چاپ بنر و تسلیت نامه های بلندبالاسعی میکنند خودشان را معرفی کنند..سالن ورزشی فلان..برادران فلان..گروه فلان..بچه های باشگاه فلان....و الخ.....توی همین شهر ماکه تویش کم نیست از کشتن نابه هنگام آدم هاچند وقت پیش تر یک گاراگاه، کشته شده بود،به عبارتی شهید شده بودقبل تر شیکی دیگرو قبل تر ش کسی دیگر..و خیلی آدم هاییکه گرچه بسیار بزرگند و بسیار بزرگواراما آرام و بیصدا میروند..آدم هایی که به گردن شهرحتی به گردن مردم این کشورحق ها دارند....

گره

حال میکنم با این سایت هایی که هرکار میکنینمیتونی عضو شون بشی..یامثلااز طرف تلویزیون آدرسشونو میدنبعد هر کار میکنیاصلا باز نمیشه سایت....حال میکنم با این سایت گره..که نمیاد بالا و 2 ساعته ما رو علاف کرده...

بچه ها مچکریم...

یه موقعیبا مالدیو بازی میکردیم17تا بهش میزدیم...حالادقیقه61 بازی ایران - مالدیوایران فقط 1 گل زده...واقعا عالیه...بچه ها واقعا مچکریم....

مصاف

جای غرفه رو نمیدونم.. شماره شو نمیدونم.. اسم دقیق شو نمیدونم.. ولی.. . . اگه رفتید نمایشگاه قرآن یه سری به غرفه ی مصاف  توی بخش دانشجویی بزنید.. مصاف یه گروهیه وابسته به استاد علی اکبر رائفی پور..

امن یجیب المضطر اذا دعاه و یکشف السوء

این روزهای باقی مانده تا رمضان نمیدانم نک و ناله های بلندی روز و گرمای هوا را که هر روز به خودم میگویم باور کنم یا این شوقی را که مدام میدود توی چشم هام ...؟! از دست این شوق از دست تو از دست حکومت تو نمیشود فرار کرد.. تنها باری ست که از این در بند بودن از شوق باران میشوم.. به گمانم امسال باید تمام روزه هایم را  با این عبارت افطار کنم.. " امن یجیب المضطر اذا دعاه و یکشف السوء "

گربه های کوچه ی ما ii

گربه های کوچه هم از گرما فرار میکنند.حدود ساعت 3بعد از ظهر داشتم میومدم خونهدیدم زیر هر ماشینی که سایه ی تپلی دارهیه گربه لمیده..همچینم لم داده بودند که آدم هوس میکرد بره اونم زیر اون سایه بخوابه..!!گربه های کوچه ی ما ند دیگه...اون خردلیه که توی خواب عمیق بود....

#

عاقبت یک روز از دستم خودم دیوانه خواهم شد..

باید مجنون باشی تا بفهمی..

بیدها برای چند روز شاید هم هفته ها میتوانند زیر آب زنده بمانند..

به امید رضای تو..

با خط غم ، میان گهرشاد سینه امشعری نوشته ام، به امید رضای تو..دل من برای شما تنگ استخیلی زیاد..