۲۳آذر
گزارشی از حواشی امتحان نظام مهندسی
شنبه, ۲۳ آذر ۱۳۹۲، ۰۹:۱۴ ب.ظ
پنجشنبه و جمعه آزمون نظام مهندسی داشتم.
اینقدر فضای محل برگزاری آزمون سرد بود که در شرف سرماخوردگی ام..متن زیر یک گزارش اجمالی ستاز حواشی امتحان طراحی روز جمعه..ضمن اینکهاین پست، هزارمین پست وبلاگ مهرازی ست..جمعه - 22 آذرماه 92 - دانشگاه خوارزمی ( تربیت معلم کرج) - سلف سرویس-ساعت از 8 و نیم گذشته و هنوز آزمون طراحی معماری نظام مهندسی برگزار نشده.البته روی کارت نوشته ساعت شروع امتحان 8و نیم!بچه ها هنوز در حال سلام و احوال پرسی و رد و بدل کردن اطلاعات هستند..مناسب ترین جا برای برگزاری آزمون طراحی در این دانشگاه سلف آن است، به شرط اینکهبوی سس قرمز و گوجه فرنگی نیاید..و میزها را به جای دستمال خشک ، یک روز قبل تر با الکل یا لااقل یک دستمال تمیز مرطوب، پاک میکردند که اینقدر چرب نباشد..!آدم برای ترسیم که سرش را پایین میبرد ، بوی تمام خاطرات میز توی مشام ش میدود!!!نان خشک هم که گوشه ی دیوار و لب پنجره و گاهی زیر پای بچه ها یافت میشود...از اینها که بگذریم تلاش بی وقفه ی مراقبان برای نشاندن بچه ها برای شروع امتحان ستودنی ست!گرچه کلا گوش کسی بدهکار نیست و به محض دیدن یک آشنا به سمت او میروند و الخ...امتحان طراحی، یک گردهمایی درسی است به بهانه ی آزمون! و تازه شدن دیدارهای بچه هایی که سالها از هم بی خبر بودند، بعضا..هوا بیرون بارانی است و جان میدهد برای یک پیاده روی آرام....-دفترچه بالاخره پخش شد ... درست ساعت 10 دقیقه به 9.مراقب ها انگار تا حالا با بچه های معماری سر و کار نداشته اند..نمیدانند که بچه های معماری را نمیشود 9 ساعت ساکت نگه داشت!بچه ها قطعا با هم حرف میزنند. وسیله قرض میگیرند و حتی گاهی قضیه team work میشود!-ساعت 9 است و آزمون شروع شده.یک ساختمان مسکونی با سوپر مارکت. زیر زمین و همکف و طبقه اول و دوم و برش؛ با مخلفات...-ساعت 12:28برای 9ساعت امتحان، نه سازمان سنجش، نه نظام مهندسی و نه دانشگاه خوارزمی؛ هیچ تدبیری برای نماز بچه ها نکرده..به تدبیر یکی از رفقا که گلیم آورده، نماز را در لابی ورودی با سنگ حیاط روبروی سلف و جهت یابی برادرهای حراست، برپا کردیم..آن درحالی که نزدیکترین ساختما به سلف دانشگاه مسجد است...ولی در مسجد را بسته اند! - این ته مهمان نوازی ست!-و همه ی اینها یعنی مهندسی که قرار است برای آدمهای این جامعه، مسکن طراحی کند، در چشم نظام مهندسی و سازمان سنجش، خیلی بعد انسانی ندارد..او فقط یک ماشین استکه باید 8 ساعت روی صندلی بنشیند و فقط طراحی کند..انسان از منظر نظام مهندسی یعنی این..و عجیب نیست اگر خانه های ما هیچ شباهتی با مأمن و سکونت گاهی برای کسب آرامش ندارند.خانه های ما بیشتر شبیه آسایشگاه اند..سلول هایی که فقط قرار است توی آن زنده بمانیم و به ظن خود آسوده باشیم..و این همان آمپول تزریقی ِ انسان غربی ِ قرن معاصر است.-ساعت نزدیک 1بعد از ظهر است که توی ظرف های سفید یکبار مصرف، غذا میرسد..البته با کوکاکولا...و این یعنی آزمون از اینجا به بعد بوی مرغ میدهد..گرچه از صبح هم اینجا بوی انواع مواد غذایی را تست کرده ایم!سر جلسه ی امتحان نهار خوردن، چیزی ست که از آن متنفرم..البته من با خودم از خانه غذا آورده ام.. ولی... ترجیح میدهم صبر کنم..-ساعت نزدیک به 4 بعد از ظهر است که دیگر توان نشستن ندارم..گردنم روی سرم بند نمیشود و بدجور سردم شده..امتحان یک ساعت دیگر هم ادامه دارد.ولی دیگر باید بروم..-ساعت به 4 نرسیده بود که با بچه ها خداحافظی کردم و از سلف بیرون زدم..هوا سرد بود همچنان..ولی باران بند آمده بود..مسیر طولانی سلف تا در خروجی را پیاده گز کردم..تا بشود از آن دانشگاه که برای خودش یک محله است خارج شوم..راستشهمچنان به این فکر میکردمکه آیا راه دیگری جز برگزاری یک امتحان طولانی،برای سنجش مهندسان معمار نیست؟!امتحانی که در آن نه به ساعت نیایش فرد توجه میشود و نه به نیازهای اولیه ی جسمی او..
۹۲/۰۹/۲۳
به هر حال خدا قوت.
قبول شدی باز میایم خونتون.