۲۰مهر
حیران
شنبه, ۲۰ مهر ۱۳۹۲، ۰۸:۳۴ ب.ظ
بعضی لذت ها هستکه تعریف کردنش برای دنیای مکتوبات سخت است.دنیای مکتوبات نمیفهمدش.حتی هرقدر که نویسنده توانا باشد..مثلاًدنیای مکتوبات هرگز نمیفهمد لذت دیدن راه رفتن یک نفر یعنی چه!وقتی از دور راه رفتنش را می بینی و قند توی دلت با هر قدم آب می شود، یعنی چه!دنیای مکتوبات واژگان کمی دارد برای بیان حس های عالم..وه! که چقدر دنیای مکتوبات با همه ی خود بزرگ بینی هایش،کوچک و حقیر است..و منچه پرتوقع ام از این دنیای الکن..!حس ها را باید در پستوی صندوقچه ی سینه ها حفظ کرد.چرا که همین حس های با معرفتند که تنور سینه ها را گرم میکنند وآنها را از آسیب زمستان شدنحفظ میکنند..توی سینه ام بمانید...24 بهمن ماه 90اندیمشکآدمگاهیبه خودشدر گذشته اشغبطه میخورد..کاشقطره ایآب رو میدادی..به حق آن روزها..به حق قلب بی ریای آدم های آن روزها..در باد میوزی که پریشان ترم کنیابری شدم نخواه که باران ترم کنیاحرام بسته بودمت از ابتدای عشقمیخواستی چقدر مسلمان ترم کنی؟هی سنگ می زنی که دلم دور تر روداصلا بعید نیست شیطان ترم کنی!در هر رگم نیاز تو تزریق میشوددر هر رگم....همیشه که بی جان ترم کنیتو انتهای یک هیجانی عجیب نیستاز این که پیش آمده ویران ترم کنی من گیج عقربه هایی که می دوندتو تیک...تیک...تیک...که حیران ترم کنی!
۹۲/۰۷/۲۰