۱۳مهر
میدونم این گره رو وا میکنی...
شنبه, ۱۳ مهر ۱۳۹۲، ۰۹:۰۲ ب.ظ
نه دعبلم نه فرزدق که شاعرت باشمکه شاعرت شده مقبول خاطرت باشمنه آهوام نه کبوتر که ضامنم باشیو یا پرنده ی صحن مجاورت باشمنه آن دلی که به معنا رسم نه آن چشمیکه مثل آینه حیران ظاهرت باشمولی ز لطف مرا هم گدای خویش بخوانکه با تو صاحب دنیا و آخرت باشمهمیشه سفره ی مهمان نوازی ات باز استاجازه میدهی ام گاه زائرت باشم؟اجازه میدهی ام گاه از تو بنویسم؟به عمر چند غزل -آه- شاعرت باشم
چند وقتی است که در تدارک سفر عرفه ایم.و چند وقتی که است که به نام خانوادگی از من میپرسد که ،خب ، فلانی، از بخش فرهنگی چه خبر..؟و منهر بار توی دلم میگویم هیچ خبر..!واقعا هیچ خبر..چند بار نشستم و مرور کردم هرچه میشد که بشود و هربار دیدم کهیک جای کار میلنگد و هربار دیدم کهمن خادم نیستم..نه خادم ونه زائر..امسال زائر نیستم انگار..سالهایی که زائر بودم، این موقع ها که میشددل توی دلم نبود..چه آن سال که کلیپ طراحی کردیم و چه بعدها و حتی سال پیشکه تمام جاده ی مهران تا کرج را به این عشق آمدم که بعدش میروم پیش حضرت خورشید..امسال اماانگار یک پتکی ، چیزی خورده توی سرم..منگ منگ میزنم این روزها..نه حالی..نه هوایی..و نه حتی بویی از شرق اتاق..نکند حضرت ضامن دست از ضمانت من کشیده باشد، بس که بد قولم!!!من از این سفرامسال میترسم..از سفری که حال پابوسی نداشته باشد،میترسم.....برایم خیلی دعا کنید..
۹۲/۰۷/۱۳
اسمشه "کُما"
اصلا نترس خیلی میچسبه تو عرفان بهش میگن قبض
قبض هیچوقتا با تمام حسای (خنک کننده اش) نمیمونه همونجور که بسط نمیمونه
ولی برات دعا میکنم کنار گنبد قبضت تموم بشه تمام جسمت رو بسط بگیره