۲۵اسفند
حیرانی نوشت 12
جمعه, ۲۵ اسفند ۱۳۹۱، ۰۵:۰۳ ق.ظ
ومن
هنوز دارم فکر میکنم..
به این حیرت بین گزینه ها..
به نقطه های اول
و نقطه های دوم
و به خطّی که این نقطه ها رو
به هم وصل میکنه..
خوب یادم هست ..
جایی خوندم:
روایت حیرانی
روایت آدم هایی ست از جنس من و تو ..
آدمهایی از جنس ما .. و شاید در آغاز سرگردان در وادی بودن ها ..
و بعدترش خوندم:
روایت حیرانی
شاید روایت قلب هایی ست در بی قراری،
قلب هایی که نیستند،
سرجایشان
نیستند
و عقل هایی که
عاشق پیشه اند ..
اون روز،
شاید موضوع رو نگرفتم..
امّا حالا،
خوب فهمیدم که قلبها،
قلبهای خیلیها،
دلشان برای نقطه ی دوم میزند..
سرجایشان نمی مانند.
میروند تا برسند به نقطه ی دوم..
ردّپای این قلبها را که بگیری،
میشود همان خط.
همان پاره خط.
روایت حیرانی،
روایت قلب هایی ست در بی
قراری،
روایت کندن قلب هایی ست
از نقطه ی اول..
روایت حرکت به نقطه ی دوم،
روایت هجرت ...
۹۱/۱۲/۲۵