۱۱شهریور
یاد داشت
شنبه, ۱۱ شهریور ۱۳۹۱، ۱۲:۵۵ ب.ظ
این مدت که نبودمگویا اینجا اتفاقاتی افتاده..دوستان ماجرایی را پیگیر بوده اند و من کاملا بی اطلاع..گرچه این روزها از خودم هم کاملا بی اطلاعم چه رسد به دنیای وب..و شرمنده ی بروبچه ها... و رفقای قدیمی..از لطف همه هم ممنونم..مشعشع فرمودید..با اون دوستی که اسمش رو ذکر نکردهو نظر گذاشته، چند کلمه صحبت دارم.اول اینکه مطالب شما رو درباب رفتار خودم، و نه شخصیتم،خوندم.نمیدونم چقدر منو میشناسی؟رابطه ما با هم چی بوده؟واینکه چند وقته همدیگه رو ندیدیم؟
قصد جواب دادن هم ندارمفقط یه توضیح کوچیکی میدم برای یادآوری خودم...خیلی آدم مغروری هستم.حق با توه.اینقدر مغرورم که میگم مغرورم.من هرگز نمیتونم اون چیزی که هستم رو تماما بنویسم..طوری که تو بفهمی..نه تو .. هر کس.اگر احساس میگنجید در شعر، بجز خاکستر از دفتر نمیماند..ولیاهل تمسخر دیگران نیستم.اگر قبلا هم به ظن تو بودم لااقل چند سالی ه که دیگه نیستم.اینکه تو حالت از من بهم میخوره مایه ناراحتی منه.چون حتی یه نفرم که دلگیر باشه ازم، برام زیاده..ولی نمیتونم کاری کنم.چون من اینجوری ام.و چون تو خودت رو معرفی نکردی، نمیتونم روی رفتارم با تو حساب کنم. تو هم نمیتونی.اینا رو ننوشتم که بگم آدم باشهامتی ام و جوابتو میدم..شهامت رو با این عیار نمیسنجند رفیق.انشالله یه روز ببینمت..و اون روز بدونم که تو نویسنده این کامنت بودی.از اینکه باعث شدی یه بار خودم رو مرور کنم تا برات بنویسم، ممنونم.
۹۱/۰۶/۱۱
اگرچه برام سخته هنوز
ولی دارم سعی میکنم کم کم یاد بگیرم که از کسی انتظاری نداشته باشم..چه از غیر خودی و چه از خودی
خیلی اوقات فکر میکنم برای این دنیا ساخته نشدم، مخصوصا وقتی همچین چیزایی رو میخونم
___________________--
ولی واقعیت امر اینه که تو رفاقت واقعی، معرفت لازمه...
معرفت هم زبونی نیس
گاهی فکر میکنی عیار معرفت رفقات دستته،
ولی بعد میبینی نیست..
در چنین شرایطی میشه دوتا کار کرد..
این بستگی به معرفت خودت داره...
این که رفیق بمونی و معرفت داشته باشی، هرچند بی معرفتی ببینی..چون رفاقتت هم برای خدا می بینی..امروز میخوندم رجب علی خیاط حتی لباس هم که می پوشید قصد قربت الی الله می کرد..
راه دوم هم اینه که مثه همه دلخور بشی، حق هم داری، اشکال هم از تو نیست، حق داری که از عدم معرفت دوستت و تندی که به خرج داده و بی نام نوشته دلخور بشی..
هر دوتاش هم سختی خودشو داره
به قول خودت
چون رشته گسست می توان بست
اما گرهی در این میان هست
مگه این که رشته رو بی خیال شی و کلا نگاهت به حبل الله باشه
پرگویی کردم رفیق
بدون که وقتی حالت گرفته س حالم گرفته س
و بدون از این که دوست مغرور و فروتنی مثه تو دارم خوشحالم، غرور گاهی اوقات لازمه
فروتنی هم لازمه
این مومنه که با توجه به شرایط با راهنمایی حق مدل برخوردش رو انتخاب میکنه..
القصه..
خوشحالم که هستی
ناراحتیتو نبینم