۱۴تیر
این پست را با بغض بخوانید...
چهارشنبه, ۱۴ تیر ۱۳۹۱، ۰۱:۱۰ ب.ظ
حکایت ما حکایت عجیبی ست..شعبان که به نیمه میرسدبی آنکه بدانمصدای کاروان محرم توی گوشم میپیچد و نوا ، نوای محرم میشود..محرم که میشودنجوای ما با حضرت صاحب است..حالاشب نیمه شعبان استو جشن تولدیکه صاحبشهم هست و هم نیست..چشم هامبرای همه ی این ندیدن ها و نبودن هاباران زده اند..سهم مناز سختی هایی که میکشیدبرای روزهایی که میشد ظهور کرده باشید و چون ما آماده نبودیم نیامده اید،بیشتر از جفای کوفیان در حق حسین بن علی نباشد،کمتر نیست..جشن تولد شما راامسال همجشن میگیریمبی آنکه بشودآفتاب ظهورتان را حس کنیم..جهانهنوز شب است..و هستی هنوز به بلوغ ظهور نرسیده است..بگذارآفتاب برآید...
۹۱/۰۴/۱۴