مهرازی

وب نوشت های ن حسینی

مهرازی

وب نوشت های ن حسینی

مهرازی

اینجا
جایی ه که
بدون دغدغه ی باز نشر
از وبلاگهای دیگه،
توش مینویسم..

بایگانی
آخرین مطالب
نویسندگان
پیوندها
۲۷آذر

چراغ ها را تو روشن میکنی..

يكشنبه, ۲۷ آذر ۱۳۹۰، ۰۵:۳۱ ب.ظ
لبخند را انگار گره زده اند به اشک هاشنمیفهمیدی حالش را وقتی که لبخنده میزد و با سرعت از جلوی دوربین رد میشد،" ما همه ی عشقمون امام حسینه... اینا رم جمع میکنیم به عشق امام حسین علیه السلام..."کلی حرف های تلخ دارم این روزها..کلی گله و گلایه..کلی..ولیبعضی وقتهاآدم یکهو خشک میشود جلوی یک حرکت..یعنی دهنت بسته میشود..امشب اخبار 20:30 یک گزارشی از برگزاری مراسم عزای حضرت سید الشهدا در لندن پخش میکرد..میگفت پلیس لندن گفته :این تنها گردهمایی خیابانی ست که بعد از آن خیابانها از قبل، تمیزتر میشود....و تو فکر کن که بعد از آن چه تصویری بود...؟...یک عده لباس عزا به تنآشغالهای خیابان را جمع میکردند..فقطبه عشق اباعبدالله..تو تمام نشانه ها را جلو پای آدم میگذاری..من انگار کورم ولی..یادش بخیرزویا پیرزاد یه کتاب داشت با این عنوانچراغ ها را من خاموش میکنم..
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۰/۰۹/۲۷
نرگس حسینی

نظرات  (۳)

حکایتشو خودت برام گفتی:
می کشی مرا حسین...
............................

عاشورایی باش
از آنها که با مرگ زنده می شوند
.............
ما سختش می کنیم
..........
من سختش می کنم
اغلب وقتی به مخاطبان میگوییم
جدی نگیر
بی خیال
که پای یک موضوع نسبتا پر بحث در میان است!
دوست داشتم از خط به خط جمله های آن نظر سر در می آوردم..
خواندم
خواندم
آخرش نوشته بود
جدی نگیر..
من بودم و یک سطل آب یخ..
و زیر تر از آن نوشته بود
نظر خصوصی..
...
چه بگویم...
ممنون میشم اگر خصوصیش کنید...
فراموش کردم