شګفتا !!!
وقتی که بود نمی دیدم
وقتی می خواند نمی شنیدم
وقتی دیدم که نبود ، وقتی شنیدم که نخواند ...
چه غم انګیز است که وقتی چشمه ای سرد و زلال در برابرت می جوشد !!!
تشنه ی آتش باشی و نه آب !!!
چشمه که خشکید !!! چشمه از آن آتش که تو تشنه ی آن بودی بخار شد و آتش کویر را تافت ، تشنه ی آب ګردی و نه آتش ... و بعد عمری ګداختن از غم نبودن کسی که تا بود از غم نبودن تو می ګداخت ....
وقتی که بود نمی دیدم
وقتی می خواند نمی شنیدم
وقتی دیدم که نبود ، وقتی شنیدم که نخواند ...
چه غم انګیز است که وقتی چشمه ای سرد و زلال در برابرت می جوشد !!!
تشنه ی آتش باشی و نه آب !!!
چشمه که خشکید !!! چشمه از آن آتش که تو تشنه ی آن بودی بخار شد و آتش کویر را تافت ، تشنه ی آب ګردی و نه آتش ... و بعد عمری ګداختن از غم نبودن کسی که تا بود از غم نبودن تو می ګداخت ....