۲۰مهر
حرفهایی در حاشیه ی یک سفر ..
چهارشنبه, ۲۰ مهر ۱۳۹۰، ۰۵:۴۲ ب.ظ
حالا تو بیا دو ساعت برای فلانی توضیح بده که پدر بیامرز اگر برای فلان کار طلبه ی کار بلد بیاوری ، خودش میشود قدرت نرم تو..حالا تو بیا شیرفهمش کن..وقتی طرف فقط به فکر خودش است نه دانش آموز ،و نه اعتقادی دارد به جنگ فرهنگی و نه اعتقادی دارد به قدرت نرم،و نه اینکه میشود با همین بچه ها که از نظر تو دیوار راست را میروند بالا ، کار فرهنگی توپ کرد،و ..و..و..چه توقعی ست که او بفهمد...بعضی وقتها دعا می کنم کاش اینقدر که دم از امام _ره_ میزنیم ،حداقل سر سوزن ،جان خودم فقط سر سوزن، بیشتر نه-!-مثل او فکر میکردیم و عمل میکردیم..به جان تو،به جان خودم،آنوقت کارمان خیلی جلوتر بود..همین حالا به نظر تو ما چند تا شهید همّت بالقوه داریم..؟و من ایمان دارمکه وعده الهی حق است..ما باید بخواهیم..قومی که بخواهدمیتواند..این روزها که صحبت از کار فرهنگی و جنگ فرهنگی و قدرت نرم داغ داغ است، دیدن این صحنه ها برای من،حسابی دلچسب است..کاش بعضی ها بفهمند..عکس، سفر اخیر ره بر است به سرزمین پهلوانان؛ کرمانشاه.
۹۰/۰۷/۲۰
می فهمم داری چی میگی...
رهبرم اعلام جهاد می کنه و این ها هنوز ، جنگ را باور نکرده اند .
رهبرم افسران ش را می خواند و این ها هنوز ...
افسوس!
شما ولی کوتاه نیایید.
خدا قوت