مهرازی

وب نوشت های ن حسینی

مهرازی

وب نوشت های ن حسینی

مهرازی

اینجا
جایی ه که
بدون دغدغه ی باز نشر
از وبلاگهای دیگه،
توش مینویسم..

بایگانی
آخرین مطالب
نویسندگان
پیوندها
۰۴فروردين

آدم های جنگ 1 ... "سید"

پنجشنبه, ۴ فروردين ۱۳۹۰، ۰۶:۵۰ ب.ظ
آنها که بار اولشان استاول خودشان را عقب میکشند..جلو نمی آیند..برایشان کمی تازگی دارد..انگار که به یک موجود جدید رسیده اند..میخواهند اول از دور نگاهش کنندو بعد کشفش کنند..او ولیخیلی خاکی تر از این حرفهاست..خودم شاید2-3سال طول کشیدتا کشفش کنم..کلا آدم دیرگیری هستم....به قولیاولین ارتباط بچه هااولین بست بچه ها با اوتوی اتوبوس هاست....و یا توی صف نماز جماعت....توی اتوبوس اصرار دارد بایستد..اصرار داردعصا دستش نگیرد....ساعتهاایستادهبدون عصابا یک پا..بچه هااو را مثل تمام مقاومت و ایستادگی جنگ میبینند....و برای مناومثل مسجد جامع خرمشهر است....سیدیک خصلت دیگر هم دارد..میخنددهمیشه.....به ما میگوید "دشمن"ما هم که کم نمی آوریم..همینطور که داشت  به ما میگفت دشمنو منطقه را توضیح میدادتوی اتوبوستوی راه فکه-اهواز،ازش عکس گرفتم..میگفت : داری چکار میکنی گردن شکسته؟!و من میخندیم و میگفتم :هیچی آقا سید! شما ادامه بدهید...شانس آوردم دور بودموگرنه میکروفن راطبق عادت معهود توی سرم میکوفت!!میکروفن آقا سیداز مال همه آش و لاش تر است..بس که شوخی شوخی میکوبدش به این طرف و آنطرف!!..برایم عجیب استچطور تا حالا زنده مانده..آدمی که بارهاتوی دل مرگ رفته..
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۰/۰۱/۰۴
نرگس حسینی

نظرات  (۱)

که فرمودید "کاری نمی کنه این مهندس " !

بنویس رفیق جان ...از ره و رسم سفر که مینویسی ، خوش دارم ساکت بنشینم و بخوانمت.
پاسخ:
سخت میشود نوشت از آدمهای جنگ.. سخت میشود نوشت حتی از آدمهای دیگر که توی قالب جنگ وارد میشوند.. توی این سفرها ، سنگدلانه ترین کار مال من است.. هر کس توی حال خودش است و من باید بدون اینکه به حال خودم باشم ، حال او را ثبت کنم.. و بعد تمام شب تا صبح، به خودم لیچار بگویم...