۰۴بهمن
ای بابا..
دوشنبه, ۴ بهمن ۱۳۸۹، ۰۸:۰۸ ب.ظ
توی تمام این شبها و روزهاکه بی دار مچنگ انداخته بیخ گلویمراه نفسم را تنگ کردهگاهی حتی جانم را میرساند به لبمولی امان از عادت کودکی..که حتی جلوی خودت همنباید بشکنی..انگار روحم را گذاشته اند توی مایکرو فر..با اشعه دارد میپزد..سلول هایش دارد متلاشی میشود..صدای شکستن پیوندهای سلولی اش را که صبورانه از هم میشکنند و تلاش میکنند حتی یه "آخ" نگویند،با همین گوشها، که این شب ها مزین اند به هنزفری؛میشنوم..ای بابا..حکایتی شده مویم...
۸۹/۱۱/۰۴