۱۳دی
تمام "عمو" های یک دوست...
دوشنبه, ۱۳ دی ۱۳۸۹، ۰۴:۴۳ ب.ظ
بچه که بود؛با تمام لباس خاکی ها رفیق بود.غریبی نمیکرد.به همه شان میگفت " عمو " .آخر پدرش هم یکی از همین لباس خاکی ها بود.وارد گلزار که شدیم،با صدایی که ته ش از یک بغض میلرزید گفت:اینها ، همه " عمو "های من اند...
۸۹/۱۰/۱۳
.
.
.
.
بقیه اشم که براتون فرستادم با پیام کوچولو.