مهرازی

وب نوشت های ن حسینی

مهرازی

وب نوشت های ن حسینی

مهرازی

اینجا
جایی ه که
بدون دغدغه ی باز نشر
از وبلاگهای دیگه،
توش مینویسم..

بایگانی
آخرین مطالب
نویسندگان
پیوندها
۱۰آذر

قصیده ی انگشتری سوّم خاتم

چهارشنبه, ۱۰ آذر ۱۳۸۹، ۰۲:۲۷ ب.ظ
در مشعر زخم تو رسیدم به تشهّدتا از عرفات تو رسیدم به منا ، هایبا گریه و با نذر کجا را که نگشتیمحیران تو ای آینه ی غیب نما، هایدر غربت این سینه برافروز چراغیدر خلوت این دیده جمالی بنما، هایآن شاعر شوریده که می گفت کجاییداینجاست بیایید شهیدان بلا! هایمن حنجره ام  نذر شهیدان خدایی ستمن حنجره ام وقف تمام شهدا، هایاز خویش بپرسیم کجاییم و چه داریماز خویش برون می زنی امشب به کجا؟ هایماندیم در این خاک و پری باز نکردیممُردیم در این درد و ندیدیم دوا، هایهای ای عطش آغشته ترینان! عطشم کُشتآبی برسانید به این تشنه هلا، هاییک بار بپرسید ز حالم که چرا هویتا پاسخ تان گویم یاران که چرا های
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۸۹/۰۹/۱۰
نرگس حسینی

نظرات  (۲)

غلام ِ آن کلماتم که آتش افروزد...
عشق یعنی همچو من شیدا شدن
عشق یعنی قطره و دریا شدن
عشق یعنی یک شقایق غرق خون
عشق یعنی دردو محنت در درون
عشق آمدنی بود نه آموختنی
پاسخ:
سپاس.