مهرازی

وب نوشت های ن حسینی

مهرازی

وب نوشت های ن حسینی

مهرازی

اینجا
جایی ه که
بدون دغدغه ی باز نشر
از وبلاگهای دیگه،
توش مینویسم..

بایگانی
آخرین مطالب
نویسندگان
پیوندها
۲۷مرداد

رمضان آمده عین رمضانید شما

چهارشنبه, ۲۷ مرداد ۱۳۸۹، ۰۵:۴۵ ق.ظ
رمضان کشتی نوح است نمانید شماترسم آن است که  خود را نرسانید شمابادبان های شب قدر چنین می گوینداین زمان جانب خورشید برانید شماهمه رفتند، همه جانب خورشید شدندهان بیایید اگر سوخته جانید شماسوی آن گنبد و گلدسته سبز ازلیچون کبوتر همگی دل بپرانید شمادل من مرده هلا زنده دلان شب قدربر دلم فاتحه ای تازه بخوانید شماشب هجران است اشکی بفشانید ز دلروز میدان است اسبی بدوانید شماوقت آن است که جانی بکشانید به اوجدم آن است که روحی بدمانید شمااز جوان پیری ما هیچ مگیرید سراغدمتان گرم که پیران جوانید شمامرحباتان که در این دور هدرها و هباگرد خورشید ازل در دورانید شمادرد ما دلشدگان را بسرایید به شعرداد ما سوختگان را بستانید شماگاه افطار و سحر سفره نورید و دعاچون سحرگاه رسد بانگ اذانید شماتا نمانیم در این غمکده جز با غم همشب افتادن جان است بمانید شماهفت پشتم همه از تیره باران بودندهمم از  طایفه اشک بدانید شماپدرم بود یکی آتش  دلتنگ و غریبچون سیاووش پدر را پسرانید شمامادری دارم از خاک که بر زانوی اودم مردن سر من را بنشانید شماخواهری دارم از رود که هنگام وداعدر پی اش یک چند اشکی بفشانید شمابادها با من دلتنگ برادر بودندای همه ابر که در باد نهانید شماهمسری دارم از آیینه دلش روشن ترمثل آیینه پر از نور بمانید شمادختری دارم از جنس غزل، عطر عسلزنده باشید اگر دخترکانید شماما در این غمکده ها دست به کاری نزدیمکاش و ای کاش که کاری بتوانید شما***روزهایی که گذشتند دلم غلغله بودای که فردای زمین را نگرانید شماتن یاران وطن پر شده از شعله و زخمباز بر زخم چرا زخم زبانید شماگوسپندید؟ نه! گرگید؟ نه! ماندم که که ایدنه امیرید شمایان، نه شبانید شماآه و صد آه یکی قصه نخواندید ز دردحیف و صد حیف یکی نکته ندانید شماای فسوسا که به دنبال مقام افتادیدای دریغا که پی نام و نشانید شماحاجتی هست اگر مردن ایمان شماستچه کسی گفته که محتاج به نانید شماهان ببینید در آیینه که تصویر که اید؟هم از آیینه بپرسید کیانید شمااز هیاهوی شما چشم وطن آب نخوردما شنیدیم که صاحب نظرانید شما!!این و آن راه به فردای هدایت بردندای دریغا که نه اینید و نه آنید شمانکند گم شده از دست شما خاتم عمربر چه عهدید شما  در چه زمانید شماظاهرا گرچه به دل غصه غیبت داریددر پس پرده تزویر نهانید شماگرچه گفتید به دشنام مرا ابن فلانمن نگویم که فلان ابن فلانید شماهمزبانید ولی محرم بیگانه شدیدمهربانید ولی تلخ دهانید شما شاعرانید ولی از غم مردم دوریدنه بدیع و نه معانی نه بیانید شمانیست در شعر شما هیچ امیدی به فروغبی خبر از غم و درد اخوانید شمابیش از این از ستم خلق خدا دم مزنیدبا همه همهمه ها بی همگانید شماما اگر بار گران بود گذشتیم و گذشتای دریغا که همه بار گرانید شماخاک ایران نسب از خون سیاوش داردآتش افروزانا در چه گمانید شمانکند راز دل سوختگان فاش شودنکند نامه به بیگانه رسانید شمامهره نرد هوس، بازی تان خواهد دادتا به کی مضحکه هرهیجانید شمایا از این دمدمه خود را به کناری بکشیدیا از این وسوسه خود را برهانید شماخاکریزی ست که یکباره فرو می ریزدبازگردید که در خط امانید شما***هله یاران منا دشمن جانی نشویدخصم را بر سر جایش بنشانید شماهین بهار رمضان است به دل پردازیدگردی از جان و دل خود بتکانید شماکاش صافی شود از دُرد، دل و دین شمارمضان آمده عین رمضانید شماصبح اگر کشتی این قوم به جودی بنشستاز منش نیز سلامی برسانید شما
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۸۹/۰۵/۲۷
نرگس حسینی

نظرات  (۱)

سلام
دوس جون نماز روزه هاتون قبول

÷ایان نامتون مبارکی باشه
دفاتونم که میگن امروزه
من امروز امتحان دادم
جالب بود ولی ...

ای شالله که میکن 20 بشی یا خوب ارائه بدی
فرقی نمی کنه خوب باشه برات!
پاسخ:
عزیز جان من دفاع نکردم هنوز. رهنما دفاع کرد با نمره عالی وارد جامعه مهندسین شد.