۱۲تیر
شبانى
شنبه, ۱۲ تیر ۱۳۸۹، ۰۲:۲۴ ب.ظ
دلم را چون انارى کاش یک شب دانه مى کردمبه دریا مى زدم در باد و آتش خانه مى کردمچه مى شد آه اى موساى من، من هم شبان بودمتمام روز و شب زلف خدا را شانه مى کردمنه از ترس خدا، از ترس این مردم به محرابماگر مى شد همه محراب را میخانه مى کردماگر مى شد به افسانه شبى رنگ حقیقت زدحقیقت را اگر مى شد شبى افسانه مى کردمچه مستى ها که هر شب در سر شوریده مى افتادچه بازى ها که هر شب با دل دیوانه مى کردمیقین دارم سرانجام من از این خوبتر مى شداگر از مرگ هم چون زندگى پروا نمى کردمسرم را مثل سیبى سرخ صبحى چیده بودم کاشدلم را چون انارى کاش یک شب دانه مى کردمعلیرضا قزوه
۸۹/۰۴/۱۲