مهرازی

وب نوشت های ن حسینی

مهرازی

وب نوشت های ن حسینی

مهرازی

اینجا
جایی ه که
بدون دغدغه ی باز نشر
از وبلاگهای دیگه،
توش مینویسم..

بایگانی
آخرین مطالب
نویسندگان
پیوندها
۱۵ارديبهشت

#

چهارشنبه, ۱۵ ارديبهشت ۱۳۸۹، ۰۷:۵۴ ب.ظ
تا حالا شده به این فکر کنی که اگه شهریور پایان نامه مو دفاع نکنم چی میشه؟

نه خدایی فکر کن!

البته بعضی ها میخواستن تیر دفاع کنن!   که اونا خودشون فهمیدن باید شیوه فکر کردنشونو به موضوع عوض کنند!!

حالا به نظرت میرسم؟


باید برسم.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۸۹/۰۲/۱۵
نرگس حسینی

نظرات  (۲)

سلام.
شما یا معماری میخونی یا مرمت.
سلام

مشهور بود به قُلدری و لااُبالی‌گری. هیکل قوی و بااُبهتی داشت. هرجا می‌رفت، آنجا را به هم می‌ریخت. مأمورهای کلانتری هم از او می‌ترسیدند، چه رسد به مردم عادی. از در که وارد شد، همه‌ی نگاه‌ها او را دنبال کردند، تا جایی برای نشستن پیدا کرد. در گوشه‌ی مجلس، حلقه‌ای ساخته شده که ظاهراً در مورد او حرف می‌زدند.

* هنوز خیلی از آمدنش نمی‌گذشت که جوانی از حلقه خارج شد و رفت سراغش با لبخند، جوان را تحویل گرفت ... چند لحظه بعد، صورتش سرخ شده بود و با تعجب نگاه می‌کرد.
نتوانست حرفی بزند. فقط شنیده‌هایش را مرور کرد: «مسئول هیأت می‌خواهد تو بروی بیرون. از فردا شب هم حق نداری بیایی این‌جا ... »

* مجلس ساکت شد. همه می‌ترسیدند دعوا شود. اما او آرام، در میان سیاهی‌ها گم شد و رفت خانه‌اش. به خودش اجازه نداد به خادم امام حسین(ع) بی‌احترامی کند. موقع خواب فکر می‌کرد از فردا به کدام روضه برود؟!

ادامه زندگی نامه رسول ترک در وبلاگ سکوت دل....

به امید دیدار

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی