۰۷اسفند
آمدنی و رفتنی
جمعه, ۷ اسفند ۱۳۸۸، ۰۴:۰۷ ب.ظ
رفتم سر ژوژمان طراحی فنی..
رفتم اسمم را دادم به دکتر رییسی برای پایان نامه..
رفتم یک چرت زدم و توی چرتم خواب مقوله ی سودمندی از دیدگاه مدرنیسم و دین مسیحیت را دیدم..
رفتم امامزاده محمد و نذرم را ادا کردم..
رفتم حلقه و رییسم را برای سفر بی من اش بدرقه کردم و او برایم خواند چون میروی بی من مرو..
رفتم کتاب فروشی بهمن و یک کتاب معماری خریدم..
رفتم پشت ویترین مغازه ایستادم و به تنها چیزی که نگاه نکردم ویترین مغازه بود..
رفتم سوار تاکسی شدم و با بدبختی در تاکسی را بعد از 5 بار باز و بسته کردن چفت کردم..
.
.
حالا دیگر شب شده..
آمده ام خانه.
همیشه خانه آمدنی ست.
و سفر رفتنی.
۸۸/۱۲/۰۷