مهرازی

وب نوشت های ن حسینی

مهرازی

وب نوشت های ن حسینی

مهرازی

اینجا
جایی ه که
بدون دغدغه ی باز نشر
از وبلاگهای دیگه،
توش مینویسم..

بایگانی
آخرین مطالب
نویسندگان
پیوندها
۱۵آذر

16 آذر روز من

يكشنبه, ۱۵ آذر ۱۳۸۸، ۰۱:۰۳ ب.ظ

فردا 16 آذر است.

روز من.

روز ما.

فردا روز ماست. و این یعنی ما خیلی قدر داریم که توی تقویم یک روز را بنام ما سند میزنند!

یعنی یک روز از سال مال ما میشود. مال خود خودمان.

و همه توی این روز به ما توجه میکنند. میبینندمان. میشنوندمان. و لابد درکمان میکنند!

و ما هم لابد باید عوض همه ی سال را در بیاوریم. و قد تمام سال حرف بزنیم و ژست بگیریم و از خواسته های به حق و به ناحق خودمان حرف بزنیم و حتی اگر اوضاع با ما یار باشد و همه چیز بر وفق مراد پیش برود شاید بتوانیم بعضی از خواسته هایمان را که حالا بیشتر شبیه آرزو شده اند از توی صندوقچه ی خاطراتمان در بیاوریم و یک قدری درباره اش حرف بزنیم و بیشتر بالحن زمزمه...

خلاصه که هرچقدر توی همه یسال همه مشغولند و برای ما وقت ندارند فردا همه برای ما وقت دارند، همه ی آنهایی که تا حالا با کلی ببخشید ، بی زحمت ، آقا تو رو خدا ، فقط اجازه میدادند از جلو شان رد بشویم و در حالی که اصلا حواسشان نبود خودمان را جر واجر میکردیم که ما را ببینند و باز هم ملتفت نمیشدند حالا هم مارا خوب میبینند و هم خوب میشنوند.(البته حافظه شان متاسفانه کوتاه مدت است!!)

و خلاصه اینکه همه چهار چشمی ما را می پایند.

و ما فقط یک روز وقت داریم تا دیده شویم.

برای خیلی از ما های دیگر هم اوضاع همینجوری ست. یک نگاه سر انگشتی که به انواع ما های جامعه ی بیندازی میبینی اوضاع در اکثر جمعیت ها همین طور است.

جامعه ی معلمین ، فرهنگیان ، مهندسین ، پزشکان ، و حتی اجتماع های ارزشی مان هم مبتلا به اند. جامعه ی ایثارگران ، جانبازان ، آزادگان و خلاصه همه و همه. نمی دانم شاید فقط جامعه ی آبدارچی ها و برف پارو کن ها از دایره خارج باشند!

صدای بعضی هم که در بیاید پشت سرش به قول آن فیلم میگویند : وا !! چه جلافتا...!!! خدا به دور!!

کم اند کسانی که میگویند درد دل های این جماعت را بگویید با خط خوش بنویسند بدهند اداره ی مربوطه تا یادشان نرود این آدمها هستند.

پر گویی کردم که بگویم فردا روز ماست. ما جماعت دانشجو.

برایمان بیانیه زده اند از خیلی وقت پیش. که بیایید فلان کنید و بهمان کنید. آن یکی ها هم کم نیاوردند بیانیه ی دیگری دادند که محترمانه گفته اند بی جا کرده اید میخواهید از این کارها کنید.

و خلاصه که آن بالاها فتنه هنوز ادامه دارد...

یک بنده خدایی چند سال پیش تمام این حرکت ها را سربسته ، لای دستمال پیچیده برایمان تعریف کرد. بعضی ها شنیدند بعضی ها مشغول بودند یادشان رفت..

قصه اینکه کلاغ قصه ی ما چطور به اینجا رسید طولانیست، اما بد نیست بیاییم بطن قضیه را جستجو کنیم. این ظواهر را بزنیم کنار، تا بعنوان قشر تحصیل کرده ی جامعه بشود چاره ای بیندیشیم برای این آش شعله قلمکار.

لینک سخنرانی را میگذارم اینجا فقط انصافا اگر کسی به سراغم آمد توی این اوضاع و این هارا خواند و همت کرد و آن لینک را که قد 40 دقیقه از وقت مبارکتان را میگیرد گوش کرد ، به فکر چاره باشد و گرنه برای خواب زیاد دیده اند. باید به هوش بود ...

 

انقلاب و خطر فقر نرم افزاری -

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۸۸/۰۹/۱۵
نرگس حسینی

نظرات  (۱)

من که 40 دقیقه خداوکیلی وقت ندارم فعلا یه جورای دیگه ای استحمار شدم
البته همیشه خر بودن لذت داره {با پوزش } ولی اینبار دارم زجر میکشم !!!

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی