مهرازی

وب نوشت های ن حسینی

مهرازی

وب نوشت های ن حسینی

مهرازی

اینجا
جایی ه که
بدون دغدغه ی باز نشر
از وبلاگهای دیگه،
توش مینویسم..

بایگانی
آخرین مطالب
نویسندگان
پیوندها
۰۲آذر

کعبه، مظهر خداخواهی

دوشنبه, ۲ آذر ۱۳۸۸، ۰۶:۳۶ ب.ظ



در این عمل که فوق العاده سازنده است، خودخواهی، آن عامل درنده آدمی با ضربه قاطعی از پای در می آید و فضای درون را برای خداخواهی خالی می کند.به راستی انسان آگاه در اعمال گوناگون حج، بارها تجرد روح و فوق طبیعی بودن آن را به خوبی احساس می کند.روح در این عمل با بازکردن زنجیرهای سنگین محیط و اجتماع و خواسته های طبیعی خویش، به قدرت پرواز خود در بیکرانه ها آگاه می شود و حیات خود را در افق بسیار والایی که هدف اساسی خود را در سطوح مختلفش جای داده است مشاهده می کند.
در آن حریم مقدس به درک این مسئله می رسند که هیچ چیز در این عالم استقلال ندارد و قابل اعتماد نیست و به این حقیقت واقف می گردند که خلأ روح جز با عشق و محبت و اطاعت از جناب او پر نمی شود و به این واقعیت آگاه می گردند که هر چه هست اوست و ما سوای او جز سایه ای بیش نیست و تنها سکوی پرواز و مایه ارزش برای انسان نقطه اتصال به جناب اوست.به گفته نکته پرداز شیرین سخن همای شیرازی :
آنان که خیمه بر سر کوی فنا زنند *** از جام نیستی می هستی فزا زنند
نی بیم از فنا و نه خرسند از بقا *** یک باره بر بقا و فنا پشت پا زنند
مرغان آشیانه قدسند و عاقبت *** زین آشیانه خیمه برِ آشنا زنند
با صد هزار قدس ملایک برابر است *** این قوم یک نفس که به یاد خدا زنند
این قوم را مبین به حقارت که این گروه *** خاک رهند و پا به سر کیمیا زنند
از تیغ عشق دوست هما گر شوی شهید *** حوران خلد روح تو را مرحبا زنند
کعبه و تعامل بین مردم
در آن اجتماع الهی، افراد اجتماعات گوناگون از همه نقاط دنیا به خوبی می توانند از دردها و ناگواری های خویشتن اطلاع پیدا کنند.از حوادث و رویدادهای سالیانه خود یکدیگر را آگاه سازند،
از امتیازات واحتیاجات یکدیگرباخبر گردند، درباره آینده خویش بیندیشند و راه های گوناگون تکامل و جلوگیری از سقوط را در میان بگذارند و ارتباطات خود را تا حد ارتباطات اعضای یک خانواده بالا ببرند.
کعبه و اعمال حج
هر یک از اعمال متنوع حج، عامل مستقلی برای بارور ساختن بعدی از ابعاد شخصیت آدمی است که مجموعاً در چند روز محدود، موجودی با خوی حیوانی را به یک انسان مبدل می سازند و انسان را به یک موجود الهی تبدیل می کنند.دو قطعه پارچه سپید به نام لباس احرام، عاریتی بودن لباس های فاخر و رنگارنگ معمولی را برای انسان قابل درک می سازد، همین دو قطعه پارچه سفید به خوبی می تواند اثبات کند که حیات را نباید قربانی وسیله حیات نمود.آدمی با جمله : « لَبَّیْکَ اللّهُمَّ لَبَّیْکَ لَبَّیْکَ. » می تواند عقده های حقارتی را که یک عمر روان او را مختل نموده است، دریابد و مرتفع سازد و ارزش و عظمت موجودیت خود را لمس کند ; زیرا او با این لبیک پاسخی به دعوت الهی به سوی خود می دهد.با این ذکر روحانی سازنده وابستگی خود را به خداوند اعلا که او را به سوی خود خوانده است، درک می کند.پس این بی نهایت کوچک شایستگی تماس با آن بی نهایت بزرگ را داراست که این صدا را در گوش او طنین انداز کرده است:
بازآ بازآ، هر آن که هستی بازآ
آدمی، با طواف خانه خدا که ظاهراً چیزی بیش از چند سنگ روی هم نهاده نیست، می تواند شفافیت در و دیوار عالم طبیعت را که پرده های کمیت و کیفیت روی آن را پوشانده است، دریابد و بداند که همین سنگ ها در مقابل روح سبک رو و بلند پرواز آدمی، تیرگی و سختی خود را کنار می گذارد و به شکل رصدگاهی برای نظاره و گرایش به بارگاه ربوبی برمی آید.بزرگ ترین حقیقتی که دو رکعت نماز مقام ابراهیم تعلیم می دهد، این است که معبدی که در روی زمین بنا می شود و جایگاهی که کامل ترین مردم در آنجا می ایستند و با خدای خود رابطه برقرار می کند، برای همگان یکسان است.چه حکمت والایی در سعی و تکاپو میان صفا و مروه وجود دارد که قابل توصیف نیست، این حکمت آدمی را چنین خطاب می کند :اگر انسانی بکوش، حرکت کن، راکد و جامد مباش، عنصر پایدار روح آدمی کوشش و تکاپوست.( یَاأَیُّهَا الاِْنسَانُ إِنَّکَ کَادِحٌ إِلَی رَبِّکَ کَدْحاً فَمُلاَقِیهِ ).ای انسان ! یقیناً تو با کوشش و تلاشی سخت به سوی پروردگارت در حرکتی، پس او را [ در حالی که مقام فرمانروایی مطلق و حکومت بر همه چیز ویژه اوست و هیچ حکومتی در برابرش وجود ندارد، ] دیدار می کنی.بدین ترتیب هر یک از اعمال حج یکی از عناصر سازنده آدمیان را بارور و تقویت می نماید و به فعلیت می رساند.در هر صورت تمام اعمال عبادی و ترک همه معاصی می خواهند بگویند : ای انسان ! راه تو به سوی رسیدن به مقام قرب باز است و اگر این صراط مستقیم الهی را طی نکنی بدون شک به جایی نخواهی رسید و همه استعدادهای الهی تو به صورت قوه باقی خواهد ماند و بدون عبادت، از وجود تو جز حیوانی پست در دنیا و جز عنصری مستحق عذاب در آخرت نخواهد ماند. به قول عارف معارف، عماد فقیه :

بر سر کوی تو جز بی سر و پا نتوان بود *** پای در بند تو در بند ریا نتوان بود
پیش ما جان عزیز ار چه گرامی است ولی *** زو توان بود جدا وز تو جدا نتوان بود
همه عالم به جمال تو گواهی دادند *** منکر قدرت بی چون خدا نتوان بود
دست و پایی نزنم، بر سرم ار تیغ زنی *** غرقه در بحر قضا جز به رضا نتوان بود
دلم از هجر تو جویای فنا گشت آری *** بیوصال تو طلبکار بقا نتوان بود
پیوند با قرآن در سفر حج
قرآن مجید، در رأس تمام برنامه های الهی است، بدون فهم قرآن و عمل به این کتاب عظیم آسمانی کسی به جایی نمی رسد.در این سفر سودمند که برای تصفیه روح و تزکیه نفس قرار داده شده، توصیه زیادی از طرف اولیای الهی وارد شده که قرآن بخوانید و بفهمید و به دستورهای سعادت بخشی که در این کتاب است عمل کنید، اصولاً هدف از نزول قرآن فهم آن و عمل به واقعیت های آن است.در صورت فهم قرآن و عمل به این کتاب خیر دنیا و آخرت انسان تأمین می شود.قرآن مجید، ضامن سعادت انسان در همه جوانب حیات است، در صورتی که مردم مسلمان با کمک عقل و اندیشه به فهم آن موفق شوند و با کمال شوق در اجرای برنامه های آن بکوشند و به خصوص در این مسیر با عظمت حیات از گناه و عصیان بپرهیزند که گناه، تیرگی می آورد و تیرگی، مانع فهم قرآن و علت واقعی بی توفیقی انسان در عمل به کتاب خداست.هیچ برنامه ای در قرآن نیست، مگر این که عمل به آن دارای نفع دنیوی و اخرویست و نیز برنامه ای در این کتاب نیست مگر این که ضامن حقوق طبیعی و معنوی انسان در دو قلمرو فرد و اجتماع است.مطالعه در تاریخ صدر اسلام نشان می دهد که زمان عمل به برنامه های الهی، زمان نور، زمان پیروزی، زمان فتح و غلبه، زمان معنویت، زمان فضیلت و برتری و پرچمداری اهل قرآن بر سایر ملت ها و امت ها بود.از زمانی که امت اسلامی از قرآن روی تافتند و عمل به این کتاب عظیم را کنار گذاشتند، دوران ظلمت و ذلت و اسارت و بیچارگی آنان شروع شد.شاید گروهی برای درک روزگار عزت و ذلت مسلمانان به خود زحمت مطالعه در تاریخ حیات مسلمانان را ندهند، باید از آنان خواست تا چهره فعلی زندگی ملت اسلام را بنگرند و به این واقعیت توجه کنند که ملت اسلام امروز دومین جمعیت روی کره زمین اند و از نظر قوای انسانی ملت کوچکی نیستند و از نظر مواد اولیه چون نفت و طلا و سایر معادن غنی ترین ملت عالمند. از نظر مبانی تربیتی و حقوقی نیز به خاطر داشتن قرآن و فقه غنی، در رأس تمام ملل جهان قرار دارند، ولی با این همه دارایی، با مشکلات گوناگونی دست به گریبانند و از همه جوانب زندگی آنان فقر می بارد. اختلاف بین آنان بیداد می کند و همه طوایف مسلمانان زیر بار زنجیر سنگین استعمارگران دست و پا می زنند و در تمام شؤون زندگی دست نیاز و گدایی به طرف بیگانگان دراز کرده اند.اما در صدر اسلام، آن لحظه پرشکوهی که اولین آیه قرآن مجید در حریم مقدس کعبه در کنار غار حرا بر پیامبر  (صلّی الله علیه وآله) نازل شد، مردم در تمام زوایای زندگی دچار فساد و گرفتار شیطنت بودند.انحراف در تصور مسئله حیات، سستی عقیده و ایمان، کژی خلق، بی نظمی در شؤون زندگی، فسق در عمل، آلودگی در مسائل نفسی، گسیختگی نظام اجتماعی و خانوادگی، گریبانگیر مردم زمان بود.متلاشی بودن نظام اخلاق، ظلم و بیدادگری، قتل و غارت و تجاوز، به اسارت کشیدن انسان ها برای اشباع تمایلات حیوانی، روی گردانی از علم و دانش، دورویی و نفاق، بی عفتی و دزدی، قماربازی و شراب خواری، مسائلی بودند که انسان با آن ها روبرو بود.در این میان ملت عرب از هر ملتی فاسدتر و در برنامه های زندگی از همه رسواتر و روزگارشان از همه جوامع تیره تر بود.در میان تمام مناطق عرب نشین، مردم مکه از همه فاسدتر و در تیره بختی از همه بیچاره تر بودند.ولی قرآن مجید به تدریج تمام این مفاسد را معالجه کرد و از مردم تیره بخت زمان نزول وحی، مردمی سعادتمند، عالم، بزرگوار و در یک کلمه شجره طیبه ساخت. مردم تیره روزگار غفلت زده جاهل، با روی آوردن به قرآن و عمل به این کتاب به جایی رسیدند که بزرگ ترین قدرت را در جهان آن روز تشکیل دادند و در تمام جهان ندای علم و فضیلت سر دادند و نور علم و فضیلت را در بستر حیات تاباندند و این همه از منافع آن ندای آسمانی بود.ندای آسمانی، آری ندای آسمانی یعنی وحی و مقررات خداوندی که به تمام زوایای حیات نظر داشت و در پرتو فراگیری و عمل به آن، انسان ها به سعادت و رشد، کمال و خوشبختی، و مجد و عظمت می رسیدند، تا اعماق وجود مردم صدر اسلام اثر کرد و از آنان ملتی رشید و بیدار ساخت.این ندا از شهر مکه طنین انداز شد، امین وحی از طرف خداوند مهربان، بزرگ سفیر حق را مأموریت داد تا به وسیله قرآن بدون وقفه برای نجات بشریت از چنگال شیطان و شیطان صفتان و انواع معبودهای باطل و طاغوت ها قیام کند.آری، مکه مهبط وحی و نور و فضیلت و سیادت است و مکه با قبول نزول قرآن و با مناسکی که دارد، جلوه گاه هدایت برای عالمیان است.حج برای تزکیه نفس، نورانی شدن قلب و زدوده شدن زنگار از روح و جان است و اگر آلوده ای به مکه برود و پاک برنگردد، حج نرفته است.
در حریم حرم کعبه از رهبر عالیقدر اسلام دعوت شد تا با کمک قرآن مجید در تمام جبهه های حیات انقلاب ایجاد کند، انقلابی که انسان را به تمام اهداف الهی برساند.مردم در زمان حیات پیامبر  (صلّی الله علیه وآله) از برکت قرآن مجید دارای اعتقادی راسخ به حقایق، اراده ای استوار، عزمی آهنین، اندیشه ای تابناک، اعمالی شایسته، اتحادی بی سابقه، قدرتی فوق قدرت ها، دانشی آمیخته با تربیت الهی، بینشی به وسعت وجود انسان و جهان، عقلی رشید، روشی استوار، طرحی جامع، برنامه هایی عالی در تمام شؤون زندگی شدند و تمام این سرمایه های کلان و سودبخش را از گنجی چون قرآن بدست آوردند ; امروز هم همان قرآن در بین مسلمانان است و هزاران منبع مادی در دست اینان است، پس چرا این گونه ذلیل بیگانگان هستند ؟ آیا عامل این ذلت دوری از قرآن نیست ؟
عظمت حج و ثواب آن
حج سیر و حرکتی است که اگر انسان آن را به درستی به جا آورد، او را از آلودگی باطن و خطای ظاهر پاک می کند.آری، انسان به هنگام ادای مناسک این سفر معنوی، از غفلت گذشته خود پشیمان می شود و به دیده دل آینده روشنی را برای خویشتن می بیند.با انجام این چنین حج، انسان حاضر نخواهد شد روی از حق برگرداند و از حرکت در راه الهی باز ایستد، عنایت و لطف و رحمت حق به چنین زائری حتمی است.امام عارفان در آخرین ساعات عمر شریف خود چنین وصیت می کند :خدا را خدا را بر شما باد به مسئله حج، تا زنده اید خانه حق را خالی نگذارید که اگر خلوت بگذارید، با عذاب حق روبرو می شوید و از عنایت خداوند محروم گشته شخصیت شما متلاشی خواهد شد.ابان بن عثمان از مردی چنین نقل می کند:به امام باقر  (علیه السلام) عرضه داشتم : چرا حج را «حج» می گویند ؟فرمود : فلان کس حج گزارد یعنی رستگار شد.آری، کسی که از نظر ظاهر به زیارت خانه و از نظر باطن به زیارت صاحب خانه مشرف شود، به رستگاری رسیده است. کدام برنامه برای انسان در تمام طول زندگیش والاتر از این که پروردگار بزرگ عالم اجازه ورود به حریم قدسش را به او بدهد، دلش را مهبط انوار خود کند و قلبش را هم چون آیینه صفا و جلا بدهد، در حدی که از ژرفای دل او چشمه عشق بجوشد و انسان، این ذره بی مقدار، در مدار بی نهایت در بی نهایت موفق به طواف گردد و دست گدایی به دامن غنای او زند.پیامبر بزرگ اسلام  (صلّی الله علیه وآله) فرمود :کسی که بمیرد و قدرت بر حج داشته، ولی بجای نیاورده به مرگ یهودی یا نصرانی مرده است.امام صادق  (علیه السلام) فرمود :آن کس که به خاطر فلاکت، یا نداشتن قدرت جسمانی، یا مانع شدن ستمگر، نتوانست حج کند معذور و در غیر این صورت به هنگام مرگ، یهودی یا نصرانی از دنیا خواهد رفت.شیخ طوسی در کتاب باعظمت « تهذیب » در حدیث صحیحی از امام صادق  (علیه السلام) چنین روایت کرده است:شخصی به دیدن رسول خدا  (صلّی الله علیه وآله) آمد و گفت : من برای انجام حج حرکت کردم اما به مقصد نرسیدم و از این بهره بزرگ محروم شدم، اکنون ثروت هنگفتی در اختیار من است، مال خود را در چه برنامه ای خرج کنم تا تلافی حج شود و سودی همانند ثواب حج ببرم ؟رسول اسلام  (صلّی الله علیه وآله) به او نگاهی کرد و فرمود : به کوه ابوقبیس بنگر، اگر این کوه برایت طلای احمر شود و آن را در راه خدا خرج کنی به ثواب یک حاجی نخواهی رسید. حاجی به هنگام تدارک سفر هرچه از جای بردارد و آنچه بر زمین بگذارد، برای او ده حسنه نوشته می شود و ده گناه بخشیده می گردد و ده درجه به او می رسد و همین که سوار مرکب گردد، به هر گامی که برمی دارد خداوند برایش به مثل آنچه گفتم می نویسد.همین که طواف خانه حق کند از گناه خارج می گردد و چون سعی صفا و مروه نماید، از معاصی پاک شود و به هنگام وقوف به عرفات از ذنوب خود خارج گردد و به خاطر رمی جمرات بی گناه می شود.در هر صورت رسول عزیز اسلام  (صلّی الله علیه وآله) در فرامین خود به یک یک از برنامه های حج و موقف ها اشاره فرمود و نظیر ثواب و بهره های گفته شده را برای تمام مواقف بیان داشت، سپس به آن مرد گفت : آنچه برای یک حاجی فراهم می شود، کجا برای تو به دست خواهد آمد؟صدوق بزرگوار در « من لا یحضره الفقیه » در باب حج نقل می کند :مسافری که مسیر سفرش به سر حد حرم برسد، در صورتی که فرود آید و غسل کند و نعلین خود را بدست گرفته با پای برهنه در حالت تواضع، به خاطر خدای عزوجل و عزت و جلال او داخل حرم شود، پروردگار صد هزار حسنه به او عنایت کرده و مشابهش گناه از او محو می کند و صد هزار درجه به او می دهد.در اخبار حج آمده که رسول خدا  (صلّی الله علیه وآله) فرمود :هر مالی در مصرفش سؤال و جواب هست و برای خرج کننده مسؤولیت دارد، مگر مالی که در راه حج و یا جهاد در راه خدا خرج شود.امام صادق  (علیه السلام) بنا به نقل صدوق در « من لا یحضره الفقیه » می فرماید :یک درهم خرج کردن در راه حج بهتر است از صد هزار درهم در راه دیگر که آن هم حق باشد و یک درهم حق امام را به امام پرداختن بهتر است از هزار درهم در راه حج.حاجی باید به این واقعیت توجه داشته باشد که : مسلمان باید همیشه درآمدش از راه حلال باشد و هرگز اجازه ورود درهمی حرام به اموال خود ندهد و اگر خدای نکرده به هنگام آماده شدن برای سفر حج به مال خود اطمینان ندارد و حق امام، یا حق دیگران در مال اوست، مال خود را پاک کند و حقوق مردم را به آنان برگرداند ; زیرا اگر به این مسئله مهم توجه نکند، از ثواب هایی که برای حج شمرده شده محروم خواهد شد، بلکه به هنگام لبیک گفتن در جوابش « لالبیک و لاسعدیک » خواهند گفت، چنانچه در روایت آمده است.
کسی که با مال حرام سفر کند به هنگام لبیک به او جواب رد داده خواهد شد.محدث خبیر، صدوق بزرگوار در « من لا یحضره الفقیه » از طریق صحیح از کتاب حسن بن محجوب از کتاب محمّد بن قیس روایت کرده اند که محمّد بن قیس می گوید : شنیدم از ابوجعفر محمّد بن علی الباقر (علیهما السلام) که در مکه این حدیث را برای مردم می فرمود :پیامبر اسلام  (صلّی الله علیه وآله) نماز صبح را با مردم خواند، سپس با آنان به گفتگو نشست تا آفتاب طلوع کرد، مردم یک یک از مجلس برخاسته و رفتند بجز دو نفر یکی از انصار و یکی از اعراب بادیه از طایفه ثقفی.رسول خدا  (صلّی الله علیه وآله) به آن دو نفر فرمود : می دانم شما را حاجتی است و آن پرسش از یک مسئله است، اگر بخواهید من قبل از سؤال شما به پاسخ اقدام کنم، اگر نه بپرسید تا به شما جواب بگویم.گفتند : شما ما را خبر ده ; زیرا گفتن شما بدون پرسش ما بهتر چشم را روشنی می بخشد و از شک و تردید دورتر و ایمان ما را نسبت به آنچه باید مؤمن باشیم راسخ تر می کند.رسول اسلام  (صلّی الله علیه وآله) از آن مرد انصاری خواست تا نوبتش را به آن مرد بیابانی بدهد و فرمود : ای برادر انصاری ! شما نوبت خود را به دوستت واگذار ; زیرا تو از قومی هستی که دیگران را برخود مقدم داشته و ایثار می کنند.در هر صورت آیا حاضری او حاجتش را بر تو مقدم بدارد، چون تو اهل شهری و او از بادیه ; مرد انصاری گفت : با کمال رغبت حاضرم.رسول اکرم  (صلّی الله علیه وآله) روی به آن بیابان نشین کرد و فرمود : اما تو آمده ای از من درباره وضو و نماز بپرسی که چه اندازه بهره دارد، جوابش را گفت و سپس به مرد انصاری فرمود : اما پرسش تو درباره حج و عمره است که برای آن چه اندازه ثواب قرار داده شده، آگاه باش چون عزم حج کردی و توجهت به زیارت خانه حق قرار گرفت و خود را برای رفتن آماده کردی و بر مرکب سوار شدی و به نام خدا آغاز سفر نمودی، به هر قدمی که مرکب از زمین بر می دارد و بر زمین می گذارد، خدای بزرگ برای تو حسنه ای نوشته و سیئه ای محو می کند و همین که احرام بستی و لبیک گفتی، خداوند به هر لبیک ده حسنه قرار داده و ده سیئه دور می کند.چون طواف بیت کردی برای تو نزد حق به خاطر آن، عهد و پیمانی ذخیره شده که حضرت حق از عذاب تو حیا خواهد داشت و همین که در مقام ابراهیم به دو رکعت نماز قیام کردی، به خاطر آن دو رکعت ثواب دو هزار رکعت نماز قبول شده به تو عنایت می شود.و چون به سعی صفا و مروه برآمدی و هفت بار آن راه را طی  کردی، برایت نزد حق اجر کسی است که از شهر خود پیاده به حج آمده باشد و همانند کسی است که هفتاد بنده مؤمن را از بردگی رهانده باشد.و چون وقوف به عرفات را تا غروب انجام دادی، اگر خطایت به عدد ریگ صحرای عالج عربستان و به عدد کف دریاها باشد، خدایت می آمرزد و همین که به منی آمدی و سنگ ریزه ها را به جمرات زدی، برای تو به خاطر هر ریگ ده حسنه نوشته می شود و این ثواب برای تو در بقیه عمرت همواره ثبت می گردد.
و چون سر تراشیدی برای تو به عدد هر مویی که جدا شود، حسنه ای نوشته و این ثواب در آینده عمر نیز برایت محفوظ خواهد بود.و چون قربانی کردی، یا به نحر شتر برخاستی به عدد هر قطره خونی که از او به زمین می رسد برایت حسنه ای ثبت می شود و مشابه آن هم برای آینده عمرت هست.و همین که از منی بازگشتی و طواف بیت را به جا آورده و در مقام ابراهیم نماز خواندی، ملکی به پشت شانه ات زده می گوید : اما از گذشته عمرت هر چه بود آمرزیده شد، پس عمل خود را از سر گیر اکنون تا صد و بیست روز.
آری، خداوند عزیز برای مهمانش اینگونه تدارک دیده و این از آقایی صاحب بیت است و این ثواب ها برای عموم مردم است، اما آنان که اهل معرفت هستند و عاشقوار به دیار معشوق آمده اند برای آنان ثواب
لقای حق است و کسی از عهده بیان یا شمارش اینگونه ثواب بر نمی آید.عاشق، حرکتش و سفرش و حالش و دید باطنش و اعمال و مناسکش با همه فرق می کند.عارف فرزانه فقیه، عماد کرمانی می گوید :
هر که بر لوح بصر نقش خیال تو کند *** هوس عمر به امید وصال تو کند
چشم بی خواب مرا کی دهد این دولت دست *** که شبی دست در آغوش خیال تو کند
ظاهر آن است که از دست بلا جان نبرد *** مرغ دل گر هوس دانه خال تو کند
طوطی روح من آن دم که بود طالب قوت *** گذری برشکرستان مقال تو کند
طایر قدسی جانم چو شود تشنه وصل *** میل خاک در چون آب زلال تو کند
آه کز دست رقیبان تو می ترسد دل *** گر نسیم سحری پرسش حال تو کند
گر گذاری بسر تربتم آری روزی *** دیده در خاک تماشای جمال تو کند
هر نفس گر ندهد خاک درت بوسه عماد *** سبب آنست که فکری زملال تو کند

 

پایگاه استاد حسین انصاریان

منبع: برگرفته از کتاب حج در ایینه عرفان تالیف استاد حسین انصاریان

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۸۸/۰۹/۰۲
نرگس حسینی

نظرات  (۲)

سلام
من یک دانشجو از قشر متوسط هستم که به لطف خدا و با کمک سی ان 3 دارم یک پول دار واقعی میشم. شما هم اگر علاقه مندید بدون هیچ سرمایه ای پول دار شوید، به وبلاگ من سری بزنید و روی لینک «ماهیانه 500 هزار تومان درآمد تضمینی داشته باشید» کلیک کنید و بقیه ی کارها رو خیلی راحت انجام بدید. مطمئن باشید ضرر نمی کنید
هوای عاشقی زده به سرت دوستانی که پاشون گیر کرده رو یادت نره !!!!
التماس دعا

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی